(بسم الله الرحمن الرحیم)


متن سخنرانی استاد رائفی پور با موضوع 4 شخصیت کربلا (جلسه اول)


بررسی دو شخصیت (شمر) و (حبیب بن مظاهر)



شمر


شروع صحبت هامون با شمربن ذی الجوشن خواهد بود. ببینیم این شمر کیست که بهش می گوییم و لعن الله شمرا  ما  با شخص شمر مشکل داریم ( لعنت الله علیه) اما می خواهیم ببینیم کدام جریان شمر رو شمر کرد می گویند جانباز صفین بوده است .تن آدم می لرزد یعنی من یکی  می ترسم یه وقت شمر نشوم به خدا می ترسم رک هم می گویم از کجا معلوم من که هنوز جانباز نشدم اما  او جانباز هم شده بود تا مرز شهادت پیش رفته بود. چه چیز  کسی را که در رکاب آقا  امیرالمومنین  جنگید  رو به جایی رساند که فرزند رسول خدا را در کربلا به شهادت برساند، آدم  یهو بد نمی شود ،آدم ریز ریز بد می شود. وقتی زیارت عاشورا می خوانیم می گوییم( ولعن الله شمرا) بفهمیم چی داریم می گوییم. یک موقع نکند خدا من دارم می گویم (ولعن الله شمرا) دارم خودم را لعن می کنم و خبر ندارم !  شمر یک سری خصوصیات و ویژگی ها داشت که نکند خودم هم دارم به خودم فحش می دهم و خبر ندارم. بحث بحث مهمی است.


 نگاه قرآن نگاهی است که اول شما باید تبری داشته باشید( یکفر بالطاغوت و یومن بالله) اول کفر می ورزم به آن طاغوت بعد ایمان می آورم به این الله، اول می گوییم (لا اله) بعد می گوییم (الا الله)، اول صدتا لعن در زیارت عاشورا هست بعد صدتا سلام .دین اسلام و مذهب تشیّع مظهر کاریکتوریسم نیست که قیافه ها  کاریکاتوری باشد و این در حالی است که خیلی از ماها کاریکاتوری هستیم. مثلا چشمها بزرگ اما بینی کوچک مثل این است که فرد خیلی حب دارد اما بغض ندارد، بدرد نمی خورد، فرد تمام وجودش بغض است این هم بدرد نمی خورد، باید هر دو کنار هم باشد بغض مقدس، شریف است، کینه نسبت به دشمن خدا داشتن شریف است، فرد را به خدا نزدیک می کند. (اتقرب الی الله و الی رسوله و الی امیرالمومنین و الی الحسن و الی الحسین بموالاتک و بالبرائه منهم و لعن علیهم )یعنی  من به خدا و رسول الله و امیرالمومنین و حضرت زهرا و امام حسن و به تو یا اباعبدالله نزدیک می شوم با برائت از آنها و لعن فرستادن برآنها ، وسیله تقرب و نزدیک شدن است اما فقط برائت نیست و به موالات شما یعنی دوستی هم باید کنارش باشد. این آدم آدمی است که توی مسیر است.این هم که می گویم لعن بنده قائل به این نوع مدل لعنی نیستم که بعضیها پیش گرفته اند توی سخنرانیهایم موضع من مشخص است ،آنچه که معصوم گفته است ما به مقدسات همدیگر توهین نمی کنیم ما می گوییم لعنت بر اولین تا آخرین کسی که در حق  اهل بیت ظلم کرده است. زیارت عاشورا به ما می گوید که چگونه لعن بفرستیم .اما در لعن بر معاویه زیارت عاشورا اسم می برد و من هم با اسم می گویم لعنت بر معاویه، لعنت بر یزید و این یکی رو کوتاه بیا هم نیستم. یک وقت گل به خودی نزنیم معتدل باید باشیم (خیرالامور اوسطها :بهترین اعمال وسط بودن است).


شمر بن ذی الجوشن کیست؟


 شمرفقیه است. شمر کسی است  که در تاریخ آمده است. ماجرایی که پشه بر روی دست  می نشیند و اگرآن را  بکشید، حکم آن خونی که دارد می خورد چیست؟  نجس است یا نه. ماجرای مباحثه شمر با یک نفر در تاریخ آمده است و حکم فقهی که شمر در مورد اون پشه ای که رو دست نشسته است درست می دهد.  این شمری که مثلا در ذهن من و شما نشسته است که صورتش پیسی دارد که در سریال مختارنامه دیده ایم نه اینگونه نیست آن کراهت باطنیش را در ظاهرش نشان داده است. اما اگراین  مسئله در ذهن مردم جا بیفتد که هر آدمی که باطنش خبیث است الزاماً باید از ظاهرش هم خباثت ببارد  یا نصف صورتش از بین رفته باشد اشتباه است. همین آقای بروجردی که از مدعیان دروغ بود که می گفت من امام زمان هستم  ، خیلی صورت زیبایی  داشت ،ریشهای پر و خودش را از سادات نشان می داد ،عمامه بزرگ و سیاهی می بست و در دفتر  مسجد میدان خراسان دکان و دستگاهی برای خودش داشت . شروع کرد تعبیر قرآن کردن به نانواییها می گفت (نون والقلم )را بنویسید روزی تان زیاد می شود. این نون رو با اون نون یکی می دانست.


ما باید بتوانیم رفتار شناسی کنیم ما اگر جبهه را بشناسیم خیلی از مسائل حل می شود. شمر 16 بار پیاده به سفر حج رفته بود ، در جنگ صفین در رکاب امیر المومنین امام اول شیعه تا مرز شهادت پیش می رود، یعنی زخم   برمی دارد اما  زنده می ماند. هم اوست امام سوم شیعیان رو به قتل می رساند و فجیع این کار را   انجام می دهد.  پس اینکه می گوییم (اللهم اجعل عواقب امورنا خیرا) خیلی دعای مهمی است که عاقبت بخیر بشویم. خدایا چنان کن سرانجام کار تو خشنود باشی و ما رستگار .و گرنه شاید ما هم  بگوییم فلانی نماز می خواند فلانی اینقدر کربلا رفته بود ،فلانی مولودیا می آمد دست می زد دستش سرخ سرخ بود عاقبت چیکار کرد در مسیر ماند؟ اولش خوب رفت اما بعد ماشینش چپ کرد.


 عزیز من  در کربلا  روزی 20 هزار نفردر فرات غسل می کردند (قربه الی الله به قتل الحسین: قربه الی الله برای کشتن حسین بن علی) 20 هزار نفرغسل قربه الی الله  می گرفتن وآماده می شدن برای شهادت(تاریخ مسعودی)!


 بصیرت یعنی اینکه بفهمیم جانباز صفین در کربلا آن فجایع را به بار می آورد یعنی این! یعنی بفهمیم در این جریان این بابا در کجا گاف داد کجا خراب کرد.


 خوب این شمری که اینجوری شمر شد از کجا شمر شد! از شکم مادر که بدنیا آمد شمر بود؟ نه والله ما از مادر بدنیا می آییم مثل یک برگه سفیدهستیم. چه شد ؟یک سری رفتارهای زشت و زننده این آقای شمر بن ذی الجوشن داشت که آن رفتارها  این شمر رو شمر کرد ،منتها چون در مقابل ابا عبدالله الحسین  و امام زمان بود خیلی بروز کرد .یعنی یه موقعی هست که یک نفر میاد به یک آدمی که نمره اش  10 است فحش می دهد به اندازه آن 10 بد می شود و یه موقعی هست که  به کسی  فحش می دهد که نمره اش 20 است و به اندازه آن 20 بد می شود و چون در مقابل ابا عبدالله بود خیلی هم بد شکست خیلی بد شکست!


  ویژگی های اخلاقی آقای شمر چه بود؟


 اینهایی که می گویم بر مبنای اولویت نیست.این که خیلی شکم پرست بود عبدالمعده بود یعنی غذا می دید دست و پاش می لرزید سر سفره نمی تونست جلو نفسش را نگه دارد. غذای بد پای سفره می گذاشتند پاچه صد نفر را می گرفت . این شکم خیلی ها رو به باد فنا داده است. برخی از نفرینهای آقا رسول الله در مورد معاویه این بود که می  فرمود: الهی که سر سفره سیر نشوی. شکم آفت است، شکم ابتدای غریزه است. در مباحث روانشناسی می گویند اگر یک حیوان را می خواهی غریزی و شرطی اش کنید با غذا اینکار را انجام دهید. شهید بهشتی نقل می کند که به پیش امام رسیدیم ،دیدیم  که ایشان با یک ولع خاصی دارد هندوانه می خورد . دیدن همچین تصویری برای ما عجیب بود، هندوانه رو تند تند می خورد .من خیلی اصرار کردم و از ایشان  علت را پرسیدم . گفت: یک  لحظه هوس کردم هندوانه بخورم. می گفت هندوانه را آوردم رویش را تا می توانستم نمک ریختم ،زهرمارش کردم  .گفت زهرمار را داشتم می خوردم که غریزه ام بفهمد و برای من شاخ و شانه نکشد. آقا امیرالمومنین شب نوزدهم ماه مبارک می رود خانه ام کلثوم ، ام کلثوم نون و نمک و شیر می آورد. امیرالمومنین می گوید کی برسر سفره پدرت دو نوع غذا بوده است. امیرالمومنین نان جو رو با با زانو می شکست. شخصی داشت به امیرالمومنین گوشت می فروخت گفت: یا علی بیا گوشت ببر گفت: پول ندارم گفت: ما تو را قبول داریم بیا ببر و فردا پولش را بیاور. گفت: به جای اینکه به تو قول بدهم فردا پول می دهم  به شکمم قول می دهم  که فردا گوشت بخورد. وقتی تاریخ رو بررسی می کنیم ویژگی های این بابا این بود که شکم پرست بود آدمی بود که افسار خودش را دست شکم داده بود . یه جاهایی دلت می کشد من نمی گویم غذا نخوریم غذا باید  بخوریم غذای سالم هم باید  بخوریم از چهار دسته هیدرو کربن ها و.... از سبزیجات و لبنیات و حبوبات باید بخوریم قبول دارم ،اما افسارمان دست شکم نباشد. ماه مبارک رمضان آدممون می کند تشنه وگرسنه هستیم اما نمی توانیم بخوریم ،اینجوری بار بیایم که جلو و دم  دستمون باشه  اما نخوریم کسی که اینجا جلو افسار شکم را توانست بگیرد جلو افسار خیلی چیزها را هم می تواند محکم نگه دارد.


نکته دوم که در رفتار و اخلاق شمر وجود داشت این بود که بسیار حسود بود حسادت ویژگی بارز شمر بن ذی الجوشن لعنت الله علیه بود ،به همه حسادت می کرد. عمر  سعد به عبید الله بن زیاد به کوفه نامه نوشت  وگفت من با امام حسین علیه السلام صحبت کردم و سه چهارتا راهکار گذاشتیم، امام حسین گفته است که  بگذارید به مکه و مدینه برگردم ویا به کشور ثالثی بروم. عمر سعد راضی نبود جنگ در بگیرد. در آخر هم می گویم که چه چیز او را به  زمین زد،  اولویتش رو گم کرده بود .اگر سوره توبه آیه 24 را می فهمید مشکلش حل می شد. عمر سعد وقتی نامه را آورد شمر کنار عبید الله نشسته بود. او نسبت به مقام عمر  سعد حسادت داشت، شروع کرد زیر آب زدن ،عبیدالله هم گفت خوبه .بگذار ماجرا تمام بشود. و در کوفه شر نشود و جنگ در نگیرد اونیز نگران حکومت خودش بود .شمر شروع کرد به قول حالاییها زیر آب زدن گفت: که  به خدا قسم  اگر او برگردد مکه و مدینه  حکومت راه می اندازد، دوستش دارند او نوه پیغمبراست. به یمن برود، یمن کوهستان دارد و دیگر دستمان به او نمی رسد، حکومت تشکیل می دهد، آن موقع فلان می شود  بهمان می شود و ... عبید الله گفت: خوب چیکار کنم گفت نامه رو به من بده می گویم برود آنجا یا بکشش یا بیعت بگیر. به عبیدالله گفت  :اگر عمر سعد اینکار را انجام نداد اجازه می دهی گردنش را بزنم .گفت: برو اینکار رو بکن. یعنی حسادت داشت به مقام عمر سعد ، حب مقام در وجودش بود ،حب جاه و مقام خیلی ها را به زمین زده است . قرآن مشکل اصلی یهود را وقتی جلوی آقا رسول الله ایستادند (سوره نساء آیه 51 تا 54 )آیات خیلی ویژه ای است هر شیعه ای باید اینها را  بداند. هر مسلمانی این آیات رو باید بشناسد.( اعوذ بالله من الشیطان الرجیم .بسم الله الرحمن الرحیم . الم تر الا الذین اوتو نصیبا من  الکتاب یومنون بالجبت و الطاغوت و یقولون للذین کفرو اهذا احلا من الذین امنو سبیلا ) یهودیان صدر اسلام به طاغوت و جبت (ترمو نولوژی و لغت شناسی همان (ایجبت )مصر، یعنی همان داشته های کابالایی که از مصر آوردند) ایمان داشتند ، آنها رفتند سراغ  ابوسفیان، کعب بن اشرف رفت آنجا و گفت  که  شما نسبت به این  مسلمونها ره یافته ترهستید و حتی به بتهای آنها سجده کردند.  قرآن عامل اصلی را آیه 54 می داند.( یحسودون الناس علی ما اتاهم الله من فضله). اینها حسادت کردند به مقام آقا رسول الله چون می گفتند پیغمبر آخر الزمان باید از ما باید باشد(فقد آتینا آل ابراهیم  الکتاب و الحکمه و اتیناهم ملکنا ...) آقا رسول الله از آل ابراهیم و اسماعیل است از آل اسحاق نیست. آنها حسادت کردند می دانید نتیجه اش چه شد.( اولئک الذین  العنهم الله) اینها همان کسایی هستند که لعنت خدا بر آنهاست .(ومن یلعن الله فلم تجد له نصیرا )و هرکس را که خداوند لعنتش کرد هیچ نصرتی نخواهد داشت.  مشکل یهود از حسادت ریشه می گیرد. حسادت  می ورزد به مقام ولی معصوم. یهود حسادت کرد به اهل بیت خدا می فرماید که ما هم  لعنتشان کردیم. سوره حمد را که هروز در نماز باید بخوانید و نمی توانید تغییرش هم بدهید و به جای آن  هیچ سوره دیگه ای نمی توانید  بخوانید (غیرالمغضوب علیهم والضالین) آن ( غیر المغضوب علیهم) در  تفاسیر نوشته اند یهودیان هستند .(حسود لا یسود:حسود سود نمی برد).  حسادت ویژگی و نمایه شمربن ذی الجوشن بود. حسودی سخت است. اما اگر  غبطه بخوریم و بگوییم خوش به حالش ، خدا انشاء الله زیاد  کند، دعا کنیم خدا کاش به ما هم بدهد ( فل یتنافس المتنافسون: برای رسیدن به یک  جنس نفیس با هم مسابقه بدهیم) مشکل شمر این است حسود است. آدمی هم که حسود می شود شر می رساند، آسیب می رساند، زیرآب این را می زند، غیبت میکند ،دروغ می گوید ،تهمت می زند ،یک جوری می خواهد طرف مقابل را پایین بکشاند. خودش بدبخت و بیچاره  است و نمی تواند به او برسد ،همیشه در استرس همیشه هم در اضطراب. آدم حسود از درون خورد می شود. آدمها آرام آرام شمر می شوند.(اللهم العن شمرا ) شمر ویژگی  دیگه اش این بود که استاد مسخره کردن دیگران بود ، طعنه زیاد می زد امان از طعنه، عرب به رد نیزه و ضربه نیزه می گویند ( طعن) بعضی اوقات بعضی ها هستند  تیکه می اندازند ، در حدی که آدم می گوید کاش می زد تو گوشم و این حرفها را نمی زد. حسادت  آتشی است که  شیطان در دل آدم حسود می گذارد. هنر به فرو خوردن و هنر به صبر کردن است . پهلوان می خواهد خدا وکیلی یک حرفی را بلد باشی و یک حرفی را  جایی بشنویید و بعد می توانید بزنید و نزنید پهلوانی. ویل در قرآن جایی است که نصیب هر کسی نمی شود  لژ جهنم است .(ویلن لکل همزه لمزه: وای به حال آن کسانی که مردم را مسخره می کنند) همزه از همز می آید یعنی: شکستن ،یعنی: شُک .بهترین کلمه فارسی که برای همزه می توان مثال زد شُک است. خود حرف همزه چون خیلی ادا کردنش  خیلی سخته پیامبر فرمودند: اگر همزه در قرآن نبود (لمّا الفظتو: همزه را اصلا تلفظ نمی کردم).( وَقُل رَّبِّ أَعُوذُ بِکَ مِنْ هَمَزَاتِ الشَّیَاطِینِ وَأَعُوذُ بِکَ رَبِّ أَن یَحْضُرُونِ : خدایا پناه می برم از آن شُکهایی که شیطان به ما وارد می کند). مفسرین تعابیر مختلف و بررسیهای مختلفی از همزه و لمزه می کنند. همزه یعنی آسیب لسانی ولمزه آسیب با چشم و چال.


دل شکستن و طعنه زدن خیلی خیلی بد است. شمر در واقعه عاشورا جگر آقا ابا عبدالله رو خون کرد ،متلک می گفت، وقتی ابا عبدالله قرآن آورد مسخره می کرد، هل هله می کرد ،با تمسخر می گفت : آهای باز چه آوردی.  وقتی شش ماهه آورد مسخره  کرد  ،وقتی نصیحت می کرد ،وقتی رجز می خواند مسخره می کرد .جیگر آقا ابا عبدالله رو خون کرد. شُک وارد می کرد. در پایان ظهر عاشورا وقتی ابا عبدالله به زمین خورد گفتند چه کنیم شمر گفت بزنیم به خیمه گاه بنی هاشم خانواده غیرتی هستند .اگر به سمت خیمه گاه برویم اگر زنده باشند بلند می شوند. تا ابا عبدالله شنید صحبت صحبت خیمه گاه است، صحبت صحبت ناموس است به شمشیرش تکیه کرد و بلند شد .


شمر بی ادب بود، در مقابل ادب خیلی ها را نجات می دهد ، آن جادوگرهایی که جلوی حضرت موسی آمدند نزدیک هزار نفر بودند. وقتی می خواستند عصا و طنابها و چوبها را زمین بندازند و آنها را اژدها و مار کنند، یک حرف زدند که  خدا به خاطر همین حرف نجاتشان داد. آنها به حضرت موسی گفتند اول شما بفرمایید ،ادب به خرج دادند و خدا به خاطر همین زنگارهای قلبشان را کنار زد و همشان نجات پیدا کردند. فرعون گفت: دست و پایتان را قطع می کند( مِن خِلاف :یعنی دست راست با پای چپ ، دست چپ با پای راست و به نخل ها به صلیبتان می کشم .خدا دستشان را گرفت.


 خدای ادب کیست؟ آقا ابوالفضل العباس . برادرانش (فرزندان علی بن ابیطالب) را جمع کرد .گفت: حواستان جمع باشد یک وقت فکر نکنید بگوید داداش حسین هستید ، او از زهراست ، از تک تک برادران بیعت گرفت ، تا ما زنده ایم فرزند زهرا به میدان نمی ورد ، ، برادر هم خطابش نکرد می گفت : سیدی و مولای . حضرت اباالفضل العباس استاد ادب ، به مقامی می رسد که امام معصوم امام صادق (ع) به ایشان سلام میدهد. زیارت ابالفضل العباس را بخوانید که با چه عبارات و معانی به ایشان سلام می دهد ، اصلاً راز ظهور در شخص حضرت عباس نهفته است . امام معصوم می گوید: (رحم الله عمی العباس) آقا امام زمان می گوید جایی که روضه حضرت عباس باشد من آنجا هستم که به من و شما بفهماند که راز ظهور ما در روضه عباس نهفته است، عباس بشوید می آیم ، عباس نیستیم ! مقامی دارد ، دست نیافتنی  ،در آن دنیا شهدا به مقام آقا حضرت عباس غبطه می خورند .


 مشکل بعدی شمر آن بود که ملعون نژاد پرست بود ، ، به خاطر اینکه حضرت عباس و برادرانش فرزندان ام البنین بودند و ام البنین از بنی کلاب و از قبیله خودش بود برای آنها امان نامه آورد ، یعنی در آنجا وسط آن ماجرا او  عشیره و قبیله را می بیند ، گفت: بابا حسین را ول کنید و بیایید اینجا شما از بنی کلابی هستید ،  حرام زاده گفت :ما دایی های شما هستیم ، خون جلوی چشمان حضرت عباس را گرفت ، سرش را به پایین انداخته بود و می گفت: من چه کرده ام که شمر به خودش جرأت داده برای من  امان نامه بیاورد ، من چه کار کرده ام خدا ، چگونه به خودش جرأت داده این فکر را با خودش بکند ، در تاریخ آمده به او گفت: برو گمشو خدا آن روز را نیاورد یکی مثل تو برای من امان نامه بیاورد .شمر نگاه عشیره ای داشت ، نگاه قبیله ای داشت ، نگاه قوم و خویشی داشت ، در مقابل آقا حضرت عباس وقتی به میدان می رود نمی گوید من آمده ام  برای برادرم بجنگم ، من برای عشیره نیامده ام می گوید: ( والله ان قطعتمو یمینی انی احامی ابداً عن دینی )من به دینم آمدم کمک کنم من امام حسین رو می خواهمش چون امام این دین ، چون قرآن ناطق این دین است.


می رسیم به این فراز زیارت عاشورا ( و لعن الله شمرا)، بله این ویژگی های رفتاری است که شمر را شمر می کند ، شمر مادرزاد که شمر به دنیا نمیاده است ، بترسیم ! خدایا نکند من حسودم ، نکند من نژاد پرستم ، نکند من شکم پرست و شهوت پرستم ، حب مولا داشته باشیم ، (امام صادق علیه السلام می فرماید: شیعیان ما از اضافه گل خودمان هستن) ، اما مراقب باشم ، وای به روزی که حسادت به امام معصوم باشد ، وای به آن روزی که طعن به امام معصوم باشد ، آیا در این زمان شمر نداریم ؟ داریم ! همین کسانی که الان طعنه می زنند به اهل بیت ، به خدا قسم اینها شمرند و هیچ فرقی با شمر ندارند ، هیچ فرقی ندارند .


حبیب بن مظاهر


در مقابل شمربن ذی الجوشن ، حبیب بن مظاهراست. حبیبی که حبیب است ، ، (من الغریب الی الحبیب : از غریب به حبیب) ، این را ابا عبدالله برای یک شیعه نوشته است، خیلیه که  امام زمان اینجوری صدایت کند ، حبیب هم به یکباره شد حبیب؟  نه حبیب  ویژگی ها دارد ،  بحث بحث اولویت است ، اولویت زندگی شما چیست ؟ اگر اولویت زندگی شما چیزی جز آنکه حبیب بن مظاهر انتخاب کرد ، باشد به خطا رفته اید ، حج که از فروع دین است برقرار بود اما امام زمان حج را رها می کند ، حبیب تو با حج می مانی یا با امام می روی ؟ بین امام و مستحب کدام رو باید انتخاب کنیم ؟ امام .کار به جایی می رسد که باید بین امام و واجب یکی را انتخاب کنیم . یعنی اصلاً  اولویت اصلی امام است ، ما در قرآن کلمه خیلی زیبایی داریم با نام سؤل ، خداوند در سوره طه می فرماید( قد اوتیت سُؤلَکَ یا موسی : موسی سؤلت را به تو دادیم) ، سؤل چیست ؟ آن آیتم اصلی که تمام زندگیتان را بر مبنای آن بستید ، به آن سؤل می گویند ، خداوند به حضرت موسی  گفت چه می خواهی برای اینکه پیغمبریت را شروع کنی و بروی با فرعون در بیفتی ، گفت (رب اشرح لی صدری : سینه ام را گشاده کن )، (و یسر لی امری :کارم را آسان کن) ، (و احلل عقده من لسانی : به بیانم قدرت بده )، (یفقهو قولی : حرفهای من را بفهمند) ، (و اجعل لی وزیراً من اهلی هارون اخی) ، همه اینها را خواست. و قتی خدا خواست اجابت کند گفت (قال قد اوتیتک سؤلک یا موسی) ، همه اینها سؤلت است ، سؤل موضوع اصلی است و کارهایی  که برای رسیدن به آن انجام می دهیم  می گویند امیّه  ، شیطان روی هر دوتا دست می گذارد. تصویر یکی از کارهای شیطان است ، آن گذاره اصلی وآن آیتم اصلی زندگیت را جایگزین می کند  .



مرقد حبیب بن مظاهر


 زندگی رو می خواهی چه کار کنی ؟ برای چی می خواهی زندگی کنی ؟ هدفت از زندگی چیست؟ سؤلت چیست ؟ آقا می خواهم استاد دانشگاه بشوم . خاک بر سرت ، یعنی تمام زندگیت این است که می خواهی استاد دانشگاه بشوی ؟ وای بر تو ، ما اصلاً سؤل زندگیمون مشخص نیست هان ، خیلی اوضاع و وضعمان بی ریخت است .


آقا می خواهم به امام زمانم خدمت کنم چه گونه ؟ می خوام استاد دانشگاه بشوم توی کلاسها در موردش صحبت کنم . آفرین به تو حالا استاد دانشگاه شد چی؟ امیّه .یعنی خواسته مهم است اما اهم نیست .


ویژگی های حبیب بن مظاهر


حبیب ابا عبدالله الحسین را سؤل خود قرار داد ، هر چی  آمد گفت برو پی کارت ، خود ابا عبدالله شب عاشورا گفت بروید ، گفت نمی روم ،  تو الان دم دستم هستی  تازه پیدایت کردم کجا بروم ؟ گفت بدهی دارید کار دارید بروید ، گفت کجا بروم ؟ من خودت رو می خواهم . اولویت چیست ؟ وقتی اولویت درست فهمیده شد آن  موقع آدم سقوط نمی کند . در جنگ صفین قرآن سر نیزه کردند ! آقا آدم  با شمشیر بزند به صفحه قرآن گناه دارد یا نه ؟ گناه دارد توهین به قرآن است اصلاً جرأت فکر کردن به آن را هم نداریم ؟ امام زمان می گوید من کاغذ و جوهرم ، من قرآن ناطقم بیایید شمشیر بزنید چه شد ؟ گیر کردند می دانید چرا؟ سؤلش را مشخص نکرده بود، نمی فهمید.


 آقا ابا عبدالله در وصف حبیب می فرماید:( لقد کنت فاضلاً تختم القرآن فی لیله واحده :  آدمی بودی که یک شبه قرآن را ختم می کردی)، اما قرآن را فهمیده بود که قرآن، قرآن ناطق.


حبیب در شب عاشورا به صحابه گفت برای چه آمدید کربلا ؟ جواب دادند:( آتینا لنصر غریب فاطمه: آمدیم برای کمک کردن به غریب فاطمه) گفت:( لما طلقتم حلائلکم : چرا زنانتان را طلاق دادید ، حلال خودتان بودن چرا طلاق دادید) ، باز جواب دادند : ( لذلک :یعنی برای امام زمان، برای آن سؤل، برای آن اولویت از حلالت هم باید بگذری) مباح ،مستحب و حلال که چیزی نیست از واجب هم باید بگذرید، اگر او بخواهد ، حج واجب است ، اصلاً پشت به قبله می نشینم رو به امام حسین سلام می دهم ،  اصلاً حج بی امام زمان به چه درد می خورد ، می گویند در حج تمتع آقا امام زمان انجاست ، می گویند صحرای عرفات امام زمان را می بینی ، اصلاً کاش حاجی های ما توجیح باشند و بگویند خدایا ما میایم حج واجبت چون به ما گفته اند یکی از جاهایی که امام زمان رو می بینید آنجاست. ما مخلص اعمال حج هم هستیم ، خدا گفته است ، یه وقت مسائل را قاطی نکینیم ، اشتباه نگیریم ، اولویت چیست . بعضی ها اولویت ها را قاطی کردند خراب کردند ، خیلی ها خراب کردند ، آقا ما روایت داریم (بُنیَ الاسلامَ علی خُمس : صلاه ، زکات، صوم ، حج ، ولایه .نماز، زکات ، روزه ، حج ، ولایت)


امام حسین حج را نصفه کاره گذاشت و آمد ، یک احمقی مثل قاضی شریح فتوا داد چون حج رو نیمه گذاشته است از دین خارج شده ، این که می گفتند خارجی است،  فکر نکنید مردم کوفه نمی دانستند مثلا بگویند از اروپا آمده اند ، خارجی یعنی خارج از دین شدند ، خروج کردند. یعنی بیچاره ای مثل قاضی شریح که امیرالمؤمنین درکوفه قاضی اش کرده بود ، این آدم بین امام زمان و حج می گوید حج .


 اولویت اول دینت رو باید بشناسی برادر من ، نشناسی قاطی می کنی ، کما اینکه خیلی ها قاطی کردند ، یک عده مثل عبدالله بن عباس و عبدالله بن جعفر و ... در مدینه ماندند و گفتند در اینجا سؤال شرعی جواب می دهیم ، اما م حسین دارد می رود ، گفتند :نرو یا حسین این آخر عاقبت ندارد هان ،نصیحت هم می کردند ، اما م زمان را  نصیحتش می کردند نرو آنجا بوی خون می دهد این سفر، امام زمان از همه توجیح تر است  بیچاره ،شاعر شعر قشنگی می خواند (از مرز ضعیف و کفر و ایمان می گفت ... از آدم و دامهای شیطان می گفت ... در کرب و بلا حسین را می کشتند ... در گوشه حجره شیخ عرفان می گفت )اصلاً تمام شرع یعنی این ، مترجم قرآن یعنی این ، معدن علم یعنی این ، تو رفته ای  نشسته ای داری  تفسیر قرآن می کنی ؟  مفسر قرآن تو نیستی ، مفسر قرآن حبیب بن مظاهر است که تفسیر کرد ابا عبدالله را ، مفسر قرآن زهیراست ، گفتند چه می گویی یا زهیر. گفت :اگر هزار بار مرا بکشند و زنده بشوم  و خاکسترم را  به باد بدهند دوباره  زنده می شوم می جنگم ، مفسر قرآن آن عزیز است ، آقا ابا عبدالله فرمودند:( من کان باذلاً فینا مهجته : هرکس بذل کند و ببخشد مهجه اش را بر ما ) فی یعنی چی؟ در ، نگفت لنا ، فینا یعنی :هر چه بود ، خیلی حرفه ها ، مهجه به آن خون توی قلب می گویند ،خونی که از سرخ رگ می خواهد خارج بشود یعنی خون زنده ، خون پر اکسیژن ، می فرماید او خونش را یعنی جانش را ، (باذلاً :بذل کند ) . (فینا:برما) ، (و موطناً علی لقاء الله : می خواهد برود  به وطن  اصلیش یعنی به پیشگاه خداوند) بچه مشهد آیا مشهد وطن اصلیته؟بچه تهران آیا تهران وطن اصلیته؟... نه اصل وطن (ان لله و انا الیه راجعون) وطن آنجایی است که از آنجا هستی و همان جا هم برمی گردی ، گفت هر کی می خواد برگردد به وطن خودش بسم الله ، (علی لقاء الله نفسه) ، جانش را می خواهد بدهد (فل یرحل : پس هجرت کند ،رحلت کند) ، وقتی آقا می خواست از مکه برود گفت (کانی راحلاً مصبحاً  ان شاء الله :که من فردا  صبح شروع خواهم کرد) ، سوره توبه آیه 24 می گوید : اولویت زندگیت چیست ؟ قل ان کان اباؤکم (پدرانتان) اخوانکم (برادرانتان)ابناؤکم(پسرهایتان) ازواجکم(زنهایتان) ، مساکنکم ( خانه هایتان ) اموالکم (اموالتان) قرآن اینها را اسم می برد ، (توبه 24 ) اگر اینها (احب: بیشتر دوستش دارید ) ،(من الله: از خدا) و رسولش و جهاد در راه خدا بروید که خدا به دادتان برسد که( ان الله لا یهدی القوم الفاسقین : که خدا فاسق جماعت رو هدایت نمی کند).


اولویت در زندگی


آقا ابا عبدالله به عمربن سعد گفت: این کار را  نکن ، گفت :خانه ام را ویران می کنی (مساکنکم ) عجب آیه قرآن تفسیر شده است ، آقا اباعبدالله گفت: خانه ات را دوباره می سازم ، گفت اموالم مصادره می گردد(و اموال اختلفتموه) آیه قرآن هم همین را اموال گفته است  ، گفت: اموالم مصادره می شود ، گفت :از اموال خودم در حجاز به تو می بخشم بیشتر از آن، گفت: زن و فرزندم ، (و ابناؤکم و ازواجکم)، می ترسم بیایم شرمنده ، بعد برگشت ابا عبدالله به او گفت: که تو از گندم عراق جز اندکی نخوری که در بسترت می کشد تو را ، یعنی بر گندم ری که نمی رسی هیچ از این گندم عراق فقط مقدار کمی. این را  با زبان استعاره گفت ابا عبدالله ، عمربن سعد مسخره کرد، گفت: جوِ ش ما رو بس است ، آقا ابا عبدالله به  عبیدالله بن حر جعفی گفت بیا برویم ، خیلیا امام زمان بهشون گفت پاشو بیا بریم ، گفت: نمی آیم به شما اسب می دهم  ، بیچاره است این حر ، به آقا گفت:به شما شمشیر می دهم ، بعد شروع کرد از اسبش تعریف کردن ، اسب من چنان قهار است که چون دشمنان بر من می تاختند هیچکس دست به من نمی یازید فرار می کردم و چون بر دشمن می تاختم الا که  به آن می رسیدم ، شمشیرم را نکشیدم جز آنکه خونی را نریختم و ...  آقا ابا عبدالله گفت: شمشیر و اسب نمی خواهم ، خودت را می خواهم ، اما این آدم نفهمید چون امام اولویتش نبود ، امام را اولویت اسبش قرار داده بود، گفت اسبم برای تو ، اسبم می آید خدمت می کند ، تو به اندازه همان اسب  هم نبودی ، وقتی اولویت امام زمان باشد اولویت خدا هم امام حسین  می شود. روایت داریم بهشت که می خواهند بدهند اول باب الحسین ، اول حسینی ها ،  (و هیچ بنده ای نیست که   در روز  قیامت محشور نگردد مگر آنکه چشمانش گریان است ، همه اشک می ریزند به حال و روز خودشان ، الا گریه کننده گان بر حسین ، چو آنکه ایشان در حالی که چشمانشان روشن و باز دارند محشور می گردند آنهایی که اشک ریختند بر ابا عبدالله آثار سرور و شادی در صورتشان نمایان می باشد مردم در فضع و ناراحتی بوده ولی ایشان از هر غم و محنتی در امان هستند مردم متفرق ، پراکنده و مضطرب بوده ولی  ایشان در زیر عرش و سایه آن به یاد حسین (ع) بوده و درباره آن جناب به گفتن حدیث مشغولند از ناملایمات وناراحتی های  روز حساب  هیچ خوف و هراسی  ندارند به ایشان گفته می شود وارد بهشت شوید (فادخلوا الجنه) ، ولی آنها از ورود بهشت امتناع نموده و مجلس ذکر حسین (ع) را اختیار می کنند ، فرشتگان و حورالعین به آنها پیغام می دهند که ما با شما هستیم داخل شوید  ولی ایشان از فرط سرور و نشاطی که در مجلسشان دارند سرشان را بالا نکرده و به آنها نمی نگرند ، فرشتگان از طرف همسرهای ایشان در بهشت و نگهبانان بر ایشان پیغام آورده که چه کرامت و عطایایی به آنها اعطا شده ایشان در جواب می گویند انشاء الله نزد شما خواهیم آمد و پس از این گفتار به نزد آنها بازگشته و وقتی همسرانشان به آنها خبر می دهند که در نزدیکی حضرت حسین (ع) می باشند شوقشان زیاد گشته و از شعف دل می گویند حمد می گوییم حق تعالی را که ما را از فزع اکبر و وحشت های قیامت در امان داشت و از آنچه هراس داشتیم نجات داد ، خداوند متعال به ایشان مرکبها و اسبهایی نیکو که بر پشت آنها زین نهاده شده اعطا می فرماید و ایشان بر آنها سوار می شوند و در حالی که خدای منان را ستوده و  حمد و ثنای خدا را می گویند بر پیامبر و آل پیامبر درود می فرستند و حرکت نموده تا به منازل و جایگاه خویش می رسند .) اولویت خدا هم می شود امام حسین (ع) ، اما چه کسی می تواند در آن صحرای محشر ودر آن شلوغی که مادر بچه اش را رها می کند بگوید: به نظر شما ما  می رویم  نزد امام حسین ؟ یعنی آنجا  گعده ای(نشستی) درست کنند هم هیئتی ها همدیگر را آنجا پیدا کنند و باز هم ذکر ابا عبدالله را بگویند  . آن کسی که در دنیا آقا ابا عبدالله ملکه ذهن شده باشد ، در آن دنیا نیز به یاد آقا اباعبدالله خواهد بود ، مگر می شود یک نفر ابا عبداللهی باشد و شمری عمل کند ، نان حرام بخورد ، مردم را مسخره کند ، شکم پرست باشد و گناه کند ، اینچا اگر ملکه ذهنت شد و برایت جا افتاد آنجا دستت را می گیرد ، یکی از جانبازان در بیمارستان موجی شده بود ، جنون گرفته بوده ، روانشناسان اینها را که فراموشی می گیرند برای اینکه بتوانند آنها را شناسایی کنند روشی دارند مثلاً  می گویند تهران یا شیراز و یا مثلاً مشهد اگر  واکنشی نشان داد می گویند که  این کلمه  ملکه ذهنش است احتمالاً مثلاً مشهدی است  یا  برای اینکه اسمش را پیدا کنند شروع می کنند  به اسم گفتن ، به این جانباز هم تمام اسمهای عالم رو گفته بودند تا اینکه به او می گویند  اباالفضل شروع می کند سینه زدن ، یکی از رزمنده ها می گوید رفته بودم بیمارستان گفتند  یک  جانبازی مشاعرش را از دست داده و فراموشی گرفته فقط می دانیم  که اسمش ابالفضل است می گوید رفتم گفتم نه بابا این اسمش ابالفضل نیست من او را می شناسم ، این آدم میاندار هیئتشان بود ، ابوالفضل ابوالفضل می گفت و ابوالفضلی زندگی می کرد این شده بود  ملکه ذهنش ، کسی که اینجا اینگونه زندگی می کند آنجا دستش را می گیرند . وقتی حضرت آدم رو انداختند بیرون شروع کرد پنج تن را اسم گفتن ، این روایت را  اهل سنت در کتابهایشان آورده اند ، کلمات الله رو یاد کرد به امام حسین که رسید (یا قدیم الاحسان به حق الحسین) اشک ریخت ، حضرت آدم ، خودش هم نمی دانست چرا دارد اشک می ریزد گفت من چرا  به این یکی که رسیدم دلم اینگونه  شد ، خداوند حرارتی در قلبها در مورد ابا عبدالله انداخته که  مسیحیان هم برایشان اشک می ریزند  ، اولین روضه را جبرئیل برای حضرت آدم خواند .


 قدر این جلسات را بدانید ، چند نفر بر روی کره زمین این چنین جلساتی دارند ، چند نفر از هفت میلیارد جمعیت کره زمین توجیح اند ، چند نفر که در این جلسات هستندتوجیح اند و توجیح برمی گردند، ما پناه می بریم به خدا که اولویت اولمان امام زمانمان باشد ، یک وقت راه رو گم نکنیم ، یک وقت زن و بچه و مال و مسکن و سود و (تجاره تخشون فسادها) تجارت و...  پیشی بگیرد از امام زمان ، امام زمان مصداق اصلی اقامه نمازاست ، خود نماز است ، خدا در قرآن خیلی زیبا به کنایه می گوید به  سراغ لهو و لعب می روند و  نماز را رها  می کنند ، لهو ولعب دنیا ما را  می گیرد و امام زمان که اولویت اصلی مان است را از دست می دهیم ، اگردانشجویی برای امام زمان درس بخوان ، اگر رفتگری و خیابانها را جارو می کنی بگو دارم شیعه خانه امام زمان را  جارو می زنم.


 اللهم عجل لولیک الفرج ،  و العافیه و النصر و اجعلنا من خیر اعوانه و انصاره و المستشهدین بین یدیه ، خدایا دست ما رو بگیر که اهل بیتی بمانیم ، اهل بیتی زندگی بکنیم و اهل بیتی بمیریم و خدای نا کرده در سمت و سوی دشمن اهل بیت نباشیم ، شمری نباشیم ، یزیدی نباشیم ، معاویه ای نباشیم ، به برکت صلوات بر محمد و آل محمد.