یک روز قبل از عملیات محرم ؛ یعنی 10 آبان سال 1362 که مصادف با 25 محرم 1404 بود ، شب هنگام به سوی خط مقدم حرکت کردیم وضعیت منطقه به صورتی بود که حضور نیروی رزمنده در هنگام روز امکان نداشت زیرا دشمن به منطقه تسلط داشت. لذا شبانه وارد منطقه مورد نظر شدیم ؛ نیروهای رزمنده زیادی به این خط مقدم آمده بودند.

حمله هوایی دشمن

صبحِ روز قبل از عملیات ؛رزمنده ها در کنار خاکریز آماده و مستقر شدند یکدفعه صدای وحشتناکی بگوشم رسید تعجب کنان که مبادا دشمن نیروهای مستقر شده در پشت خاکریز را شناسایی کند و عملیات لو برود ، ضد هوایی ها شروع به شلیک کردند من همینطور که مشغول نگاه کردن به آسمان بودم در 50 متری ام یک بمب به زمین افتاد و انفجار شدیدی به گوشم رسید خودم را به زمین انداختم ولی باز مشاهده کردم که ترکش های بزرگی در آسمان به زمین می آید ناگهان خودم را در کنار منبع آب دیدم از ترس اینکه ترکش بمب به من اصابت کند تا توانستم خود را به زیر منبع رساندم و پس از دقایقی از آنجا بیرون آمدم دشمن چندین بمب بر سر ما ریخت.

اورژانس و سیل

ساعت 5 بعد از ظهر بود که هوا کم کم به تاریکی می رفت و ابرها بر آسمان پدیدار می شد پس از اینکه نماز مغرب و عشا را بجا آوردیم باران شروع به باریدن گرفت و هر لحظه شدت می یافت بطوری که سنگر اورژانس که با تلاش های زیاد شبانه بصورت یک سنگر بزرگ ساخته شده بود این باران شدید ، اورژانس صحرایی را از کار انداخت و داخل آن را پر از آب نمود و بلااستفاده گردید.

شروع عملیات

گردان آماده برای انجام عملیاتی که بنام محرم و با مدد گرفتن از عقیله بنی هاشم با رمز « یا زینب » به سمت دشمن حرکت کرد . گردانی که ما در آن سازماندهی شده بودیم نامش  موسی ابن جعفر علیه السلام جمعی لشگر 17 علی ابن ابیطالب علیه السلام و گروهانمان نیز گروهان شهید صدوقی نامیده می شد .

از کنار جاده ای به سمت دشمن حرکت کردیم که در سمت چپ ما لشگر امام حسین علیه السلام عملیات را شروع کرده بود.

 بصورت ستونی در حالی که نیروهای ارتشی با ما همراه بودند پیشروی کردیم تا به نزدیک رودخانه رسیدیم این در حالی بود که دشمن متوجه شده بود گلوله های تیربار بر سرمان همانند نقل و نبات بر ما می ریخت و برخی از نیروهای اسلام را به خاک می انداخت .

فرماندهان و نیروهای اطلاعات عملیات قبل از شروع عملیات گفته بودند میزان آب رودخانه تا زانو را بیشتر نمی گیرد ولی باران باعث شده بود حجم آب بیشتر شود . چاره نبود خود را به آب زدیم ؛ وقتی وارد رودخانه شدیم این آب تا کمر نیروها را گرفت و بعضی جاها تا گردن نیروها در آب بودند تقریبا به نزدیکی دشمن رسیدیم ؛ باران این رحمت الهی به مدد نیروهای اسلام آمده بود بشکه های مواد منفجره بر اثر باران از کارایی افتاده بود و خنثی شده بود وقتی نزدیکی خط دشمن رسیدیم گلوله های تیربار بر سرمان همانند نقل و نبات می بارید و برخی از نیروهای اسلام را به شهادت می رساند.

بهر وضعی بود به کمک فرمانده گردان شهید مهدی محب شاهدین از رودخانه رد شدیم به نزدیک میدان مین دشمن رسیدیم صدای تیراندازی شدید با صدای تانگ ها و نفربر عراقی ها در هم آمیخته شده بود.

در کنار دست ما نیروهایی از لشگر امام حسین علیه السلام وارد میدان مین شده و تعدادی از آنان زخمی و شهید شده بودند . مقداری که جلوتر رفتیم چند تن از نیروهای گردان کربلا از رزمندگان شاهرود را دیدم که در داخل میدان مین به آسمانها پر کشیده بودند. همینطور که جلو می رفتیم صدای الله اکبر بچه ها تمام منطقه را پر کرده بود ؛ نیروهای گردان زرهی با پی ام پی های خود زخمی ها را به پشت جبهه حمل می کردند  و توپ 106 زیادی از دشمن در حال سوختن بود.

ادامه دارد...



موضوع : خاطرات رزمندگان ,