منظور از «خدایی» در سوال شما چندان روشن نیست ؛ اگر مقصودتان کارهایی از قبیل آفرینش و تدبیر عالم است ، این سوال مبتنی بر یکی از مسایلی است که از قدیم میان ...

خدا قبل از خدایی چه می کرد؟

منظور از «خدایی» در سوال شما چندان روشن نیست ؛ اگر مقصودتان کارهایی از قبیل آفرینش و تدبیر عالم است ، این سوال مبتنی بر یکی از مسایلی است که از قدیم  میان فلاسفه و متکلمان مورد اختلاف بوده و آن مساله حدوث و یا قِدَم عالم از جهت زمان است. معمولاً از طرف متکلمان بر حدوث عالم و از طرف فلاسفه بر قدیم بودن عالم از حیث زمان استدلال میشود.

حال اگر ثابت کردیم که عالم همیشه بوده و زمانی نبوده که در آن زمان خدا وجود داشته و لکن عالم وجود نداشت، به طور طبیعی دیگر شبهه این که خداوند پیش از آفرینش جهان(خدایی) به چه کاری مشغول بوده، بی اساس خواهد بودغ زیرا او همواره در حال خلق و خدایی بوده است .

البته این که فلاسفه میگویند عالم قدیم زمانی است، منظورشان اصول و کلیات آن است ،نه افراد و جزییات آن، زیرا جزئیات و مصداقها به نوبه خود حادث هستند. علت این که فلاسفه به این نظریه قایل شده اند، این است که بر اساس نظر آن ها وقتی که علتی را تامه فرض کردیم ،دیگر نمیتوانیم معلولش را از او جدا فرض کنیم. از این رو نمیتوان فاصله زمانی بین معلول و علت تامه فرض کرد. البته وجود معلول از این جهت که وجودی وابسته و فقیر دارد ، در همه حال بی نیاز از علت تامه نخواهد بود. پس گرچه عالم همانند خداوند قدیم است اما این تفاوت در بین آن ها هست که عالم تنها قدیم زمانی است ،ولی خداوند علاوه بر قدیم زمانی بودن قدیم ذاتی (وجود غنی و غیر وابسته به دیگری) نیز دارد.(1)

بر این اساس معنای درستی برای زمان خلقت و زمانی قبل از آن نمی توان جست ،زیرا هیچ گاه خداوند از خلق و فیض و ایجاد خالی نبوده و همواره این عمل از او صادر می شده است .پس خداوند همواره در حال خدایی بوده و تعبیر قبل از خدایی در حق او صادق نیست .

 

پینوشت:

1. مرتضی مطهری، مجموعه آثار، ج 6، ص 105 ، انتشارات صدرا ، تهران 1374 ش.