اصطلاحاً به فرزندان هاشم، بنی هاشم- سید- می‏گویند. برخی از اینان به عموهای پیامبر مثل ابوطالب، عباس و حمزه می‏رسند. بنابراین فرزندان عباس عموی پیامبر ...

با وجود عرب بودن پیامبر، چرا عده زیادی از ایرانیان سید هستند؟ و ریشه سادات از چه طریقی به پیامبر(ص) و علی(ع) میرسد؟

سید به معنای آقا، سرور و بزرگ آمده است. (1) در عرف به نسل و ذریه پیامبر(ص) از فاطمه زهرا (س) و اولاد پیامبر اطلاق می گردد (2)، ولی از نظر شرعی سیادت عنوانی است برای مردان و زنانی که در طول نسب خویش به حضرت هاشم بن عبد مناف (جدّ دوم رسول خدا) می‏رسند. هر کس سلسله نسب او به هاشم بن عبد مناف یا فرزندان او برسد، سید محسوب می‏شود.(3)

اصطلاحاً به فرزندان هاشم، بنی هاشم- سید- می‏گویند. برخی از اینان به عموهای پیامبر مثل ابوطالب، عباس و حمزه می‏رسند. بنابراین فرزندان عباس عموی پیامبر که اصطلاحاً به آنان بنی عباس می‏گویند، سید محسوب می‏شوند. فرزندان ابوطالب به نام‏های طالب و عقیل و جعفر طیار و علی(ع) و نسل آنان (تاکنون هر چه هستند) سیدند. پیامبر اسلام از جهت پسرانش، چون در کودکی از دنیا رفتند، نسلی ندارد. فقط از طریق حضرت فاطمه زهرا(س) نسلش ادامه پیدا کرد. فرزندان حضرت زهرا به نام‏های حسن و حسین و زینب و ام کلثوم از طریق پدرشان علی(ع) سید بودند. تمامی ائمه معصومین و فرزندان شان از طریق علی(ع) به هاشم می‏رسند و سید هستند.

سیادت تنها انتساب به پیامبر نیست، بلکه از جهت انتساب به طالب و علی و عقیل و جعفر (فرزندان ابوطالب) و انتساب به عباس و حمزه (عموهای پیامبر) سیادت حاصل شده و علی(ع) و فرزندان او نیز سید هستند.

سادات ایران نیز از نسل امامان ما هستند، یعنی درپی مهاجرت سادات علوی و شیعیان در ایران(4) سیادت شکل و گسترش یافت، زیرا آنان با ایرانیان ازدواج نمودند که نتیجه آن زیادشدن سادات در این کشور می باشد.

در این جا لازم است درباره علل مهاجرت سادات وعلویان به ایران ا شاره شود. در مهاجرت اینان به ایران عوامل متعدد نقش داشتند، از جمله امنیتی که در مناطق ایران وجود داشت، موجب شد که آنان به ایران مهاجرت نمایند، چون ایران دور از دسترس حکومت هایی بود که مرکز آنها در شام و یا عراق قرار داشت. فشارهای عباسیان و قبل از آنها امویان، باعث شد تا آنها، بدین مناطق مهاجرت کنند. از میان علویین، کسانی که در قیامهائی چون قیام «زید»، «محمد بن عبد الله»، «ابراهیم بن عبد الله» و «حسین بن علی» (شهید فخ) شرکت کرده بودند، احساس خطر بیشتری می‏کردند.

دلیل دیگر مهاجرت آنها، همان دلیلی بود که سایر اعراب را به این مناطق، جذب می کرد. رفاهی که این شهرها، می‏توانست در بر داشته باشد، برای عده‏ای از آنها، قابل توجه بود. این مهاجرتها، بیشتر از قرن دوم به بعد بود، واولین دسته از سادات علوی مهاجر را کسانی دانسته‏اند که از ظلم و جور امویان و به ویژه سفاکی های حجاج به این حدود پناه آورده‏اند. بعد از آن که «یحیی بن زید» به ایران آمد، راه این مهاجرت گشوده شد. و لذا کسانی که از ترس «منصور عباسی» و به جرم حمایت از «محمد بن عبد الله» و برادرش «ابراهیم» تحت تعقیب بودند، به سرعت روی بدین منطقه آوردند. پس از آن، این مهاجرتها رو به گستردگی نهاد.

یکی از دلایل آمدن آنها پس از این ماجرا، «جذب نیرو» برای «قیام» بوده است. مردم ایران که یک بار به هنگام روی کار آمدن عباسیان، علاقه خود را جهت «تغییر حاکمیت» عربها نشان داده، امتحان خوبی نیز داده بودند، می‏توانستند بار دیگر چنین کنند. همین تصور بود که علویان را بسوی این مناطق، جذب می‏کرد. «یحیی بن عبد الله بن الحسن بن الحسن علیه السلام» از جمله کسانی بود که در قیام حسین بن علی (شهید فخ)، شرکت کرد او پس از شکست این قیام به سوی مشرق گریخت. و همراه با عده‏ای از کوفیان به مناطق شمالی ایران(دیلم) رفت. هارون رشید که به شدت از این حرکت ها، هراس داشت به«فضل بن یحیی برمکی» دستور داد تا به هر صورتی شده او را دستگیر کند. به نظر می‏رسد حرکت یحیی، اولین «قیام شیعی» در«دیلم» بوده است. منطقه دیلم، یکی از مناطقی است که در مقابل مسلمین، به شدت مقاومت کرد. و تا مدتها، اسفهبدان که از قبل بر آن حاکم بودند، تسلط خود را بر آن منطقه حفظ کردند.در این فاصله، گاهی بین آنها و خلفا، صلح می‏شد. و گاهی نیز درگیریها و تهاجمها از دو طرف، ادامه داشت ... پس از این ماجرا با آمدن حضرت علی بن موسی علیه السلام به ایران، گروههایی از «سادات»، راهی ایران شدند تسامح مأمون در مقابل سخت گیری پدرش رشید، نسبت به سادات، در رشد و سربلندی علویان، تأثیر بسزایی داشت. او گر چه با قیامهای آنها به شدت برخورد کرد، اما در حالت عادی به علت اعتقادی که به برتری علی بر سایر خلفا داشت، نسبت به علویین نیز احترام زیادی گذاشت. (5)

دراین باره به منابع زیر مراجعه فرمایید:

رسول جعفریان ، تاریخ تشیع در ایران؛

نقشی از سادات در تاریخ ایران، محمد رضا محتشم ؛

پی نوشت ها :

1. محمد معین ، فر هنگ معین، ج2 ، ص1975.

2 مصطفی حسینی، معارف و معاریف ، قم ، دانش، 1376.چاپ دوم، ج6، ص 149.

3. عروة الوثقی، ج 2، کتاب الخمس، فصل 2، مسئله 3.

4. http://tooba.net/Books/Show/396/12

5. http://imamalinet.net/per/ps/psc/pscc/pscc5.h