راوی: دکتر محسن رضایی

ایشان در عملیات آزادسازی خرمشهر نقش موثر و بسیار مهمی را ایفا کرد.تصمیم گیری های ایشان به هنگام اجرای عملیات، به ویژه در مراحل پایانی بسیار موثر و حساس بود. در این عملیات هر یک از برادران ارتش و سپاه، به صورت جداگانه طرحی را ارائه و هر کدام هم به نوبه خود از طرح مورد نظرشان دفاع کردند. پس از آن بنده با برادرمان صیاد شیرازی، دو نفری نشستیم و یک تصمیم متحد و واحدی را اتخاذ کردیم و هیچ گونه اختلافی هم در این باره بین ما وجود نداشت. اگرچه در اجرای آن با سختی های شدیدی مواجه بودیم و بارها مشکلاتی نیز بوجود آمدند، اما با کمک ایشان، توقفی در کار به وجود نیامد. تا اینکه شب سوم خرداد، یعنی بعد از ظهر دوم خرداد فرا رسید. فرماندهان ارتش و سپاه گردهم آمدند و بحث های اختلاف انگیزی نیز مطرح شد. باز هم هر دو با تصمیم گیری خود به گونه ای با برادران ارتش و سپاه برخورد کردیم که همگان تصور می کردند که ما دو نفر یک روح هستیم در دو بدن، تا اینکه خرمشهر آزاد شد و ما وارد خرمشهر شدیم.

 

 

نقش شهید صیاد شیرازی در شورای عالی دفاع

راوی: سرلشگر سید حسن فیروز آبادی

بعد از عزل بنی صدر، امام شهید صیاد را به عنوان مشاور خود، و عضو شورای عالی دفاع تعیین کردند. در آن زمان ستاد فرماندهی کل قوا نبود، قرارگاه خاتم هم تشکیل نشده بود و قرارگاه مرکزی داشتیم. قرارگاه خاتم در سال های آخر شکل جامع به خود گرفت و شورای عالی دفاع، مرکز تقسیمات ملی جنگ بود.این جمع، ستاد عالی جنگ بودند که گاهی در محضر امام(ره) تشکیل جلسه می دادند.در شورای عالی دفاع افراد سیاسی از جمله نخست وزیر حضور داشتند که تجربه نظامی نداشتند،چون تصمیم گیری های نظامی در شورای عالی گرفته می شد، طبعاً در که در آنجا حضور مشاورین نظامی و افراد مطلع نظامی، ضرورت داشت. شهید صیاد شیرازی هم مثل بقیه اعضای نظامی شورای عالی دفاع، نقش خود را ایفا می کرد. در مقطعی من به طور ویژه همکار شهید صیاد بودم. در این مقطع، شورای عالی دفاع، قرارگاهی به نام قرارگاه دریایی جنوب تشکیل داد و در واقع شهید صیاد، آن قرارگاه را در دفتر حضرت امام تشکیل می داد و اطلاعات مخصوص خلیج فارس، دریای عمان و جزایر را می گرفت و طی گزارشی به شورای عالی دفاع تقدیم می کرد. شهید صیاد به این ترتیب نقشی عملی را در شورای عالی دفاع و نقش مشورتی را در خدمت حضرت امام داشت.

 

 

بانی ارتش بسیجی

راوی: سرلشگر سید یحیی رحیم صفوی

شهید صیاد شیرازی، بسیج را کانون توسعه فرهنگ اصیل اسلامی می دانست و به تفکر بسیجی، سخت اعتقاد داشت. با توجه به این روحیه بود که فرماندهان سپاه و ارتش یا سایر مجاهدان میدان های دفاع، در توفیقاتی که در عرصه جنگ به دست آوردند، خود را مدیون این فرمانده شهید می دانستند. سپهبد شهید صیاد شیرازی در واقع توانست ارتش را بسیجی کند.

 

 

راه اندازی هیئت معارف جنگ

راوی: سردار علی فضلی

راه اندازی هیئت معارف جنگ از ابتکارات ایشان است و خصوصاً در حوزة درگیری های کردستان و عملیات هایی که ایشان فرماندهی اش را به عهده داشت و مشترک بین سپاه و ارتش بود، در قالب این معارف جنگ، در بعضی جاها به صورت مشترک و در خیلی از موارد هم به صورت جداگانه، کارهای خوبی انجام شد . ماهیانه دو سه روز برای این کار وقت می گذاشتند. حتی بعد از شهادت ایشان، عده ای از این عزیزان، بخش هایی از معارف جنگ را دنبال کردند. با این ابتکار، عزیزان دانشکده افسری امام علی(ع) و سایر نیروهای سه گانه ارتش، به صورت ترکیبی برای توجیه به مناطق جنگی در عملیات مشترک برده می شوند. در سال گذشته به یاد و نام این شهید بزرگوار توفیقی حاصل شد که در گروه معارف ارتش جمهوری اسلامی در کلاس هایی که برای افسران سال سومی ارتش جمهوری اسلامی ایران در منطقه جنوب تشکیل شده بودند،به محضر دوستان برسیم.

 

 

 

ناکام کردن منافقین در نزدیکی کرمانشاه

راوی: سردار دکتر حسین علائی

شهید صیاد در اواخر جنگ و در زمانی که منافقین با همکاری صدام می خواستند از فرصت پذیرش قطعنامه 598 از سوی ایران استفاده کنند و خود را به تهران برسانند تا حکومت را در اختیار بگیرند، با اینکه مسئولیتی در نیروی زمینی ارتش نداشت، در جنگ علیه منافقینی که با خودروهای زرهی خود تا نزدیکی های کرمانشاه جلو آمده بودند وارد عمل شد و سپاه و ارتش با همکاری با یکدیگر توانستد این برنامه دشمن را نیز ناکام بگذارند. خصوصیات فردی صیاد شهید صیاد شیرازی با الهام از احکام تعالی بخش اسلام و هدایت حضرت امام(ره)، آن چنان خود را ساخته بود که ویژگی های یک مومن راستین در او آشکار بود.

 

 

منجی کردستان

راوی: حجت الاسلام و المسلمین غلامرضا صفایی

بنی صدر از برخی از نظامی ها خواسته بود که شما یک چهره جوان مورد اعتماد به من معرفی کنید که او را به کردستان بفرستم. آنها هم شهید صیاد شیرازی را معرفی کرده بودند. حتم صیاد را دیده و پسند کرده بود که یک درجه موقت هم به ایشان داد. شهید صیاد به کردستان رفت و واقعا میتوانیم او را یکی از منجیان کردستان بدانیم. آن روزها روزنامه انقلاب اسلامی بنی صدر منتشر می شد و حرف های بنی صدر را چاپ می کرد. شهید صیاد آدم باهوشی بود و سیاست را هم خوب می فهمید. وقتی این مطالب را می خواند و می شنید، متوجه میشد که بنی صدر نسبت به انقلاب دیدگاه هائی غیر از دیدگاه های امام دارد. به مجرد اینکه ماهیت افکار بنی صدر برای شهید صیاد روشن شد، دیگر تأمل نکرد و رنجنامه ای نوشت که بسیار برای نظام روشنگر بود، چون نظامی ها به ایشان خیلی اعتماد داشتند و آن نامه، ذهن همه را روشن کرده بود. با این رنجنامه در قاموس نظامیگری معلوم بود که ممکن است ایشان را حتی از ارتش اخراج هم بکنند؛ البته بنی صدر جرئت نکرد ایشان را اخراج کند و فقط درجه اش را گرفت و عزلش کرد. ایشان هم به سپاه رفت و در آنجا مشغول کار شد و آموزش های بچه های سپاه را به عهده گرفت.

 

 

ارزیابی درست شهید صیاد از عملیات فتح المبین

راوی: امیر سرتیپ ستاد عبدالعلی پورشاسب

عملیات فتح المبین به عرض امام رسید و امام دستور انجامش را دادند، ولی شرایط طوری بود که خیلی از فرماندهان ارتش قانع نمی شدند. از نظر محاسباتی هم درست حساب می کردند و می گفتند دشمن به ما برتری دارد و به احتمال زیاد، شکست می خوریم، ولی شهید صیاد اعتقاد داشت که حتما پیروز می شویم و خارج از محاسبات شما، مسائل دیگری هم هستند. عملیات با موفقیت انجام شد.

 

 

سنت حسنه ای که توسط شهید صیاد پایه گذاری شد

راوی: امیرسرتیپ دوم ستاد غلامحسین دربندی

شهید صیاد شیرازی کاروان‌هایی را برای شناسایی و آشنایی با مناطق مختلف عملیاتی در جنوب کشور، عازم این مناطق می‌کرد و خودش هم همراه آنان می‌رفت. این موضوع برای 10 سال بعد از جنگ است. آن موقع هنوز چیزی به اسم راهیان نور امروزی وجود نداشت. کاروان‌هایی که راه می‌انداخت خیلی عظیم بود. یک قطار دربست دانشجو از دانشگاه افسری؛ یعنی 750نفر؛ و برکت این حرکت عظیم شهید صیاد شیرازی یک سنت حسنه‌ای به جا گذاشت و تا به امروز هم ادامه دارد و گروه معارف جنگ، هر ساله دانشجویان دانشگاه ارتش را به این مناطق می‌برد.

 

 

نام و صفت را از علی(ع) گرفته بود

راوی: عفت شجاع، همسر شهید صیاد شیرازی

او هم به اسم، علی بود و هم به صفت، علی گونه. سعی می کرد فرموده های حضرت علی(ع) را در زندگی ساری و جاری کند. ه عنوان مثال در بعد رعایت ساده زیستی یادم می آید که در اتاق کارش روی زمین می نشست و کارهایش را انجام می داد. حساس کردم شاید معذب باشد. پیشقدم شدم و رفتم یک سری صندلی گرفتم. با دیدن آنها بر خلاف انتظار اولیه ام، علی نه تنها شاد نشد، بلکه ناراحت هم شد. می گفت: «دنیا آهسته آهسته آدم را در کام خود فرو می برد.. قدم اول را که برداشتی تا آخر می روی. لذا باید مواظب همان گام اول باشی»

 

 

 

یک روحانی در لباس نظامی

مهدی صیاد شیرازی، فرزند شهید صیاد شیرازی

پدرم صرفا یک فرد نظامی نبودند. آیت الله بهاء الدینی می فرمودند: «پدرت یک روحانی بود در لباس نظامی.» دعای عهدشان هرگز ترک نمی شد.خیلی با علاقه دعای عهد و دعای فرج را می خواندند.از احادیث و روایات، برای کارشان و برنامه هایشان خیلی استفاده می کردند. از سیره ائمه معصومین(ع) کتاب های فراوان داشتند. قرآن را بسیار مطالعه می کردند. یکی از دوستان طلبه به بنده می گفت که ایشان شکارچی بود و سخنان تک تک عالمان ربانی و بزرگان و شخصیت ها را، هم از لحاظ علمی و هم از لحاظ معنوی، شکار می کرد.