عفیف کندی می گوید: در روزگار جاهلیت، وارد مکه شدم و میزبانم عباس بن المطلببود، و ما دو نفر در اطراف کعبه بودیم، ناگهان دیدم مردی آمد، در برابر کعبه ایستاد، و سپس پسری را دیدم که آمد در طرف راست او ایستاد؛ چیزی نگذشت زنی را دیدم که آمد در پشت سر آنها قرار گرفت، و من مشاهده کردم که این دو نفر به پیروی از آن مرد، رکوع و سجود می نمودند. این منظره بی سابقه حس کنجکاوی مرا تحریک کرد که جریان را از عباس بپرسم، او گفت:
آن مرد محمد بن عبدالله است، و آن پسر، برادرزاده او، و زنی که پشت آنها است، همسر محمد است.سپس گفت: برادرزاده ام می گوید: که روزی فرا خواهد رسید که خزانه های کسریو قیصررا در اختیار خواهد داشت. ولی به خدا سوگند، روی زمین کسی پیرو آیین او نیست جز همین سه نفر.(41)