سلام.
میگن امام زمان با حضرت خضر برمیگرده.
حضرت خضر اخلاق عجیبی داره. حضرت موسی رو که مثل خودش پیامبر بود نتونست تحمل کنه. امام زمان ما رو چه جوری تحمل میکنه?

منظور شما از اخلاق عجیبی دارد، معلوم نیست!! حضرت خضر اخلاق عجیبی ندارد ؛ بلکه عادی و حکیمانه است و تنها حضرت موسی از راز اقدامات او خبر نداشت! در مورد حضرت خضر آنچه از قرآن کریم و روایات به دست می آید اینچنین است:در قرآن کریم به صراحت نام حضرت خضر نیامده است جز آنکه در سوره کهف داستان مصاحبت او با حضرت موسى(ع) آنهم بدون ذکر نام وی ذکر شده است . زنده بودن حضرت خضر، از روایات استفاده مى شود. در مورد پیامبرى وى نیز اختلاف نظر وجود دارد برخى وى را از اولیاء الهى دانسته و برخى مانند علامه طباطبائى در المیزان چنین استنباط نموده که وى ازپیامبران بوده و نام و نسبش تالى بن مالک بن عامربن ارفخشید بن سام بن نوح است. در برخى از روایات آمده که او زنده است. البته روایات معارضى هم در برابر آنها وجود دارند ولى همه اخبار آحادند(یعنی خبری که مفید یقین و اطمینان نباشد) و مفید قطع نیستند. پس زنده بودن حضرت خضر - علیه السلام - واقعیت دارد و هنوز ازدنیا نرفته است. در بعضی روایات آمده که حضرت خضر به محضر ائمه(ع) مشرف می شده و اکنون نیز به محضر امام عصر(عج) رفت و آمد دارد .به هر حال درباره حضرت خضر دو نظر وجود دارد:۱- وى از اولیاى الهى بوده و داراى علم به باطن و حقایق عالم۲- و ی ازانبیاى الهى بوده است. و آن شخصى که موسى(ع) به ملاقات او در مجمع البحرین شتافت و حوادث عجیبى که در همراهى او مشاهده کرد حضرت خضر(ع) بوده است. در برخی روایات از طرق شیعه و سنی نقل شده که حضرت خضر(ع) از آب حیات نوشیده است، مرحوم علامه طباطبایی(ره) در این روایت تردید و تشکیک می فرمایند و می گویند: « این روایات و امثال آن روایات آحادی(خبر واحدی است) که قطع به صدورش نداریم و از قرآن کریم و سنت قطعی و عقل هم دلیل بر توجیه و تصحیح آنها نداریم. (ترجمه تفسیر المیزان، ج۱۳، ص۴۸۹، ذیل آیات ۶۰ تا ۸۲ سوره کهف) در برخی از روایات آمده است که امام صادق(ع) فرمودند: خداوند به حضرت خضر علیه السلام عمر طولانی عطا فرمود زیرا خدا می خواست به قائم ما حضرت مهدی(عج) عمر طولانی بدهد و می دانست که بندگانش بر طول عمر او اشکال خواهند کرد، به همین جهت عمر بنده اش حضرت خضر را طولانی گردانید که عمر طولانی حضرت قائم به آن تشبیه شود.»(کتاب هزار و یک چرا؟ نویسنده علی سالک، نشر جمال، قم، ص۲۲۴)براساس بعضی از روایات حضرت خضر هنگام ظهور امام زمان ایشان را همراهی خواهد کرد ودر امور یاریگر ایشان خواهد بود .در احادیث معتبر آمده است که پس از رحلت رسول خدا(صلى الله علیه وآله) حضرت خضر به خانه ى امیرالمؤمنین(علیه السلام)آمد و به اهل بیت آن حضرت تسلیت گفت، و همچنین به استقبال پیکر امیرالمؤمنین على(علیه السلام) آمد و حسنین(علیهما السلام)را تسلیت گفت و به قبر مهیا شده توسط نوح(علیه السلام)، آنان را راهنمایى کرد(بحار الانوار، ج۱۳، ص۳۰۳; تاریخ انبیا از آدم تا خاتم، ص ۲۸۲)همچنین از معجزاتش این بود که روی هر زمین خشکی می‌نشست، زمین سبز و خرم می‌گشت و دلیل نامش، خضر(سبز) نیز همین است. (المیزان، ترجمه سید محمد باقر موسوی همدانی، قم، ‌انتشارات جامعه مدرسین، ۱۳۶۹، ج ۱۳، ص ۴۸۷)اما اینکه او بر کدام قوم پیامبری می کرده روشن نیست چون بر طبق بعضی روایات حضرت خضر از نوادگان حضرت آدم علیه السلام بوده است(سیوطی، جلال الدین، تفسیر الدر المنثور، بیروت، دارالفکر، بی تا، ج ۵، ص ۴۱۹) و از آن زمان جزو اولیای الهی و از پیامبران الهی شده است و لذا با این وجود، فهمیدن اینکه پیامبر کدام قوم بوده مشکل است، تنها آنچه می توان گفت این است که ایشان حجت برای تمام مردم از زمان پیامبر شدنش تا ظهور امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف می باشد. در قرآن مجید قضیه ى حضرت موسى(ع) و جناب خضر نبى(ع) به گونه اى زیبا مطرح شده است. حضرت موسى(ع) در ملاقاتى به جناب خضر گفت: آیا به دنبال تو بیایم تا از علم و بینشى که آموخته شده اى بهره ببرم؟ خضر در جواب گفت: تو هرگز نمى توانى همپاى من صبر کنى و چگونه مى توانى بر چیزى که به شناخت آن احاطه ندارى، صبر کنى؟ گفت انشاءالله مرا شکیبا خواهى یافت. قضیّه ادامه مى یابد. اما حضرت موسى در سه جا به جناب خضر معترض مى شود. علّت اعتراض او نیز عدم علم و شناخت بوده است. چه بسا اگر علم و شناخت لازم را، مانند خضر مى داشت، هرگز اعتراض نمى کرد. امّا چون حکمت و فلسفه کارهاى خضر را نمى دانست تحمل نکرد و معترض او شد (کهف، آیات ۶۶ تا ۷۶ را بررسى نمائید). آرى علم و حکمت با حلم رابطه اى تنگاتنگی دارند. به طورى که به جرأت مى توانیم بگوییم شکیبائى، ثمره علم و حکمت است. امام على(ع) در حدیثى بلند مرتبه ویژگى هاى حکیمان و خردمندان را این گونه مى شمارد: « الحُکماءُ اشرف الناسِ انفساً، و اکثرهم صبراً، و اسرَعَهُم عفواً، و اوسعَهُم اخلاقاً ــــــ حکیمان در میان مردم، شریف ترین و شکیباترین و پرگذشت ترین و خوش خلق ترین کسان اند.»کسى که از شناخت و علم لازم برخودار است، اضطراب و نگرانى را به راحتى دور مى کند. کسى که راهى را مى شناسد بدون اضطراب در آن قدم مى گذارد. چون به فراز و نشیب راه آگاه است. حلم نیز در علم تأثیر دارد. جائى که امام على(ع) مى فرمایند: «کمال العلمِ الحِلم ــــــ‌کمال دانش، بردبارى است(غررالحکم، حدیث ۷۲۳۱). لطفاً مراجعه کنید: ۱. علم و حکمت در قرآن و حدیث، ۲ و ۱، از آقاى رى شهرى، نشر دارالحدیث. ۲. شرح زیارت جامعه کبیره، آیة الله جوادى آملى(دامت برکاته).گفتنی است صبر نکردن حضرت موسی علیه السلام صبر نکردن در مصیبت نبوده است بلکه از انجا که حضرت موسی مامور به شریعت ظاهر بود ونه باطن برمبنای شریعت خودش باید بر حضرت خضر اعتراض میکرد چون اعمال جناب خضر منافی با شریعت ظاهری بود به همین جهت نکوهشی متوجه حضرت موسی نیست چون بر اساس شریعت خودش این گونه اعمال را خلاف دید وتذکر داد , وصبر در برابر خلاف هر چند فی الواقع خلاف نباشد صبر پسندیده نیست تا حضرت موسی بر ان نکوهش شود . اینکه مى بینیم موسى تاب تحمل کارهاى خضر را نداشت بخاطر این بود که خط ماموریت او از خط ماموریت خضر جدا بود، لذا هر بار مشاهده مى کرد گامش بر خلاف ظواهر قانون شرع است فریاد اعتراضش بلند مى شد، ولى خضر با خونسردى به راه خود ادامه مى داد، و چون این دو رهبر بزرگ الهى به خاطر ماموریت هاى متفاوت نمى توانستند براى همیشه با هم زندگى کنند هذا فِراقُ بَیْنِی وَ بَیْنِکَ را گفت مهمترین مساله اى که دانشمندان بزرگ را در این داستان به خود مشغول ساخته ماجراهاى سه گانه اى است که این مرد عالم در برابر موسى انجام داد، موسى چون از باطن امر آگاه نبود زبان به اعتراض گشود، ولى بعدا که توضیحات استاد را شنید قانع شد.ما دو نظام داریم و خداوند حاکم بر هر دو نظام است، هیچ مانعى ندارد که خداوند گروهى را مامور پیاده کردن نظام تشریع کند، و گروهى از فرشتگان یا بعضى از انسانها (همچون خضر) را مامور پیاده کردن نظام تکوین نماند (دقت کنید).از نظر نظام تکوین الهى هیچ مانعى ندارد که خداوند حتى کودک نابالغى را گرفتار حادثه اى کند و در آن حادثه جان بسپارد چرا که وجودش در آینده ممکن است خطرات بزرگى به بار آورد، همانگونه که گاهى ماندن این اشخاص داراى مصالحى مانند آزمایش و امتحان و امثال اینها است.و نیز هیچ مانعى ندارد خداوند مرا امروز به بیمارى سختى گرفتار کند به طورى که نتوانم از خانه بیرون بروم چرا که مى داند اگر از خانه بیرون روم حادثه خطرناکى پیش خواهد آمد و مرا لایق این مى داند که ازآن خطر برهاند ..و به تعبیر دیگر گروهى از ماموران خدا در این عالم مامور به باطنند و گروهى مامور به ظاهر، آنها که مامور به باطنند ضوابط و اصول برنامه اى مخصوص بخود دارد همانگونه که ماموران بظاهر براى خود اصول و ضوابط خاصى دارند.درست است که خط کلى این دو برنامه هر دو انسان را به سمت کمال مى برد، و از این نظر هماهنگند، ولى گاهى در جزئیات مانند مثالهاى بالا از هم جدا مى شوند.البته بدون شک در هیچ یک از دو خط هیچکس نمى تواند خودسرانه اقدامى کند، بلکه باید از مالک و حاکم حقیقى مجاز باشد، لذا خضر با صراحت حقیقت را بیان کرد و گفت ما فَعَلْتُهُ عَنْ أَمْرِی، من هرگز پیش خود این کار را انجام ندادم بلکه درست طبق یک برنامه الهى و ضابطه و خطى که به من داده شده است گام برمى دارم و به این ترتیب تضاد بر طرف خواهد شد.. تفسیر نمونه، ج ۱۲، ص:۵۰۹ از آنچه گذشت معلوم می شود که نمی توان بطور قطعی فلسفه حیات طولانی حضرت خضر را خالی نماندن زمین از حجت دانست هر چند این احتمال برای دوران بین حضرت عیسی تا پیامبر اکرم ( صلی الله علیه و آله ) وجود دارد. اما بعد از پیامبر اکرم حجت خداوند بر اهل زمین، ائمه معصومین ( علیهم السلام ) هستند. و بر اساس آنچه در روایات آمده و یا آنچه در مورد رجعت مورد اعتقاد شیعه است، یا حکومت امام زمان تا طلیعه قیامت باقی می ماند و یا بعد از امام زمان ( عجل الله تعالی فرجه ) سایر ائمه بعد از رجعت به دنیا، حضور خواهند داشت.اما اگر هم حضرت خضر، حجت الهی باشند، دلیلی بر ضرور آشکار بودن ایشان نمی شود چرا که امام زمان ( عج ) هم با اینکه حجت الهی هستند اما در پرده غیبت هستند. روایات نیز ضرورت حجت را بیان کرده اند اما در کنار آن تصریح بر عدم ضرورت آشکار بودن ایشان کرده اند: چنانکه امام علی (ع) به کمیل بن زیاد فرمودند: «اَللّهُمَ بَلی لاتَخْلُو الاَرْضُ مِنْ قائِمٍ لِلّه بِحُجَهٍ ، اِمّا ظاهِراً مَشْهوراً وَ اِمّا خائِفاً مَغْمُوراً ، لِئَلاً تَبْطُلَ حُجَجُ اللّهِ وَ بَیِناتُهُ ــــــ‌ آری هرگز روی زمین خالی نمی شود از کسی که با حجت الهی قیام کند، خواه ظاهر باشد و آشکار و یا ترسان و پنهان ، تا دلائل خداوند و نشانه های روشن او از میان نرود» (نهج البلاغه، خطبه ۱۴۷) و امام موسی بن جعفر(ع) می فرمایند: که زمین حتی برای یک چشم بر هم زدن از حجت خدا خالی نمی شود یا ظاهر است و یا پنهان. « اِنَّ اللّهَ لایُخلِی اَرْضَهُ مَنْ حُجَّهِ طَرْفَهَ عَیْنٍ ، اِمّا ظاهِرٌ وَ اِمّا باطِن.» (بحارالانوار ۴۷/۴۱)