ذکر این نکته نیز ضرورى است که تعداد انبوهى از بهائیان که با پیروزى انقلاب اسلامى تمام نقشه هاى بیت العدل را در ایران بر باد رفته مى دیدند و نسبت به این مرام بى اعتقاد شدند، با ایجاد تسهیلات لازم ازطرف نظام جمهورى اسلامى به سوى مساجد حرکت کرده و به صورت دسته جمعى و خانوادگى مسلمان شدند.

 

 وضعیت بین الملى بهائى گرى

بهائیت از زمان عباس افندى «جهان وطنی» آغاز نمود و به دام کشورهاى امپریالیستى افتاد و در راستاى منافع آنان مورد استفاده قرار گرفت. به این ترتیب دول خارجى مخصوصاً آمریکا و صهیونیست ها در صحنه بین المللى از آنان حمایت نموده و آنان را زیر چتر حمایتى خویش قرار دادند.

بهائیت نیز موجودیت خود را در این وابستگى و حمایت مى داند و به آن تن داده است. به طورى که سیاستهاى پهلوى دوم در مورد آنان نشان داد، ابرقدرتها نیز در مقابل این فرقه سیاستى دوگانه دارند و گاهى آنها را محدود ساخته و از طریق جریانات موازى به آنها گوشمالى مى دهند تا از حدود خویش تجاوز نکنند و گاهى نیز به عنوان حربه اى علیه اسلام از آنها استفاده مى برند.

بعد از انقلاب اسلامى هر کدام از رؤساى جمهورى آمریکا به تناسب حال و موقعیت خود به حمایت از بهائیان پرداخته و ایران را به خاطر برخورد با آنان محکوم کرده است. براى نمونه ریگان رئیس جمهور وقت آمریکا که به مناسبت روز جهانى حقوق بشر سخن مى گفت، اظهار داشت: "درایران اعضاى فرقه بهائى را اعدام مى نمایند و تاکنون 198 بهائى اعدام و 717 نفر زندانى و ده هزار نفر بى خانمان و 25 هزار نفر وادار به خروج از کشور شده اند."

البته این اولین بار نبود که ریگان نسبت به سرنوشت وابستگان به فرقه سیاسى بهائى در ایران اظهار تأسف مى کرد. وى در سال 1983 نیز طى بیانیه اى ضمن اخطار به ایران از تمامى کشورهاى جهان سوم خواست که از ایران بخواهند از اعدام 22 بهائى که به جرم جاسوسى براى اسرائیل دستگیر شده بودند خوددارى نماید.

آنچه اهمیت دارد نفوذ این گروه در کاخ سفید و کنگره آمریکا و نوع فعالیت آنان است که با وجود ادعاى آنها مبنى بر مذهبى بودن وسیاسى نبودن، به خوبى نمایانگر وابستگى این گروه به محافل امپریالیستى است.

 

کنگره امریکا نیز در جهت حمایت از بهائیان اقداماتى داشته است. در ادامه خبر فوق روزنامه کیهان چنین مى نویسد: «در 16نوامبر 1982 بر اساس گزارش روزنامه واشنگتن پست پنج عضو کنگره آمریکا به ریگان پیشنهاد کردند که با یک اقدام بین المللى از مجازات بهائیان در ایران جلوگیرى نماید.» این قطعنامه همچنین به امضاى سى و سه عضو سناى آمریکا رسیده بود.

دیگر کشورهایى که از خدمات بهائیان در دوران شاه استفاده فراوان برده بودند نیز در صحنه بین المللى به حمایت از آنان پرداخته اند. گروههاى مخالف با جمهورى اسلامى ایران نیز که در خارج به سر مى برند به حمایت از آنان مبادرت مى ورزند. همین روزنامه درهمین خبر چنین ادامه مى دهد:

«علاوه بر آمریکا بسیارى از کشورهاى غربى از جمله انگلیس، کانادا و اسرائیل نیز از حامیان پرو پا قرص این فرقه سیاسى در سازمان ملل و محافل سیاسى به شمار مى روند. در دو سال اخیرنماینده این فرقه در صحنة فعالیتهاى خود همدردى جدید یافته است که سفیر سیار مسعود رجوى در مراکز دیپلماتیک است.

 نماینده بهائیان در کنار کاظم رجوى که چندماهى است در نیویورک از این دفتر نمایندگى در سازمان ملل به دفتر دیگر و از این میهمانى به میهمانى دیگرمیرود و مى کوشد حمایت نمایندگان دولتها و محافل امپریالیستى را جلب کند، فعالیت مى نماید.»

 

شبکه هاى خبرى وابسته به صهیونیزم نیز در اختیار تبلیغات این فرقه مى باشند و سمت وسوى تبلیغات بیگانگان در مورد بهائیت تکیه بر مظلومیت آنان و حق آزادى عقیده مى باشد. اما چنان که بیان شد با این که بهائیت با نظام جمهورى اسلامى ایران اختلاف مبنایى دارد، موضع گیرى جمهورى اسلامى ایران در مورد آنان در جهت محدود کردنشان و نه محو آنان بوده است به طورى که تمام مقامات ایرانى بارها اعلام کرده اند هیچ کس به جرم داشتن عقایدش در جمهورى اسلامى مورد تعقیب و مجازات قرار نمى گیرد و در مورد مجازات برخى اعضاى این فرقه سیاسى نیز به وضوح اعلام شده که این عده صرفاً به جرم فعالیتهاى جاسوسى و خیانت مجازات مى شوند.»

در پاسخ به اظهارات ریگان جناب آقاى مهندس موسوى نخست وزیر وقت ایران بیاناتى را در جمع کارکنان کارخانجات تولیدى بهمن اظهار داشت. وى درگوشه اى از سخنان خود گفت: «دفاع رئیس جمهورى آمریکا از یک فرقه جاسوسى یعنى بهائیت همان طور که نشان دهندة ماهیت این فرقه است که در پایتخت بزرگترین جنایتکاران جهان مورد حمایت قرار مى گیرد در عین حال خشم و کینه آمریکا نسبت به انقلاب اسلامى را نمایان مى سازد».

 

نگاهى اجمالى به گزارشهاى هدفدار و غیرمنصفانه فرستادگان سازمانهاى حقوق بشر مثل گالیندوپول و کاپیتورن این واقعیت را آشکار مى سازد که همه ابزارهاى امپریالیستى و صهیونیستى دست به دست هم داده اند که نظام اسلامى را وادار سازند این اقلیت را به رسمیت بشناسد، یعنى کارى را که رژیم شاه از ترس ملت نتوانست انجام دهد جمهورى اسلامى به آن مبادرت ورزد. این مطلب ضمن این که میزان حمایت آنان را از بهائیت مشخص مى کند نشان مى دهد که قاعدتاً پشت پرده خبرهایى بسیار مهمتر از تضییع حقوق بشر در ایران است.

 اگر این اخبار را در کنار قرینه هاى سرکوب اقلیتهاى مسلمان در جهان مانند سرکوب مسلمانان و دیگر آزادیخواهان در جنوب لبنان، فلسطین اشغالى، اریتره، ‌آسیاى جنوب شرقى و دیگر نقاط جهان قرار دهیم ، معناى روشنترى پیدا مى کند. مخالفت با تحصیل دختران محجبه در فرانسه، عدم اجازه به حضور بانوان با حجاب در ادارات و مدارس و دانشگاههاى ترکیه و سکوت سازمانهاى حقوق بشر، منادیان آزادى خواهى واصالت انسانی در خارج از کشور مشتى است نمونه خروار.

 

بهائیت امروز یک تشکیلاتى بین المللى است مقر آن در اسرائیل است و بیشترین پیروان آن در آمریکا ساکن مى باشند. تشکیلات آنان در کلیه کشورهاى جهان بخصوص کشورهاى آفریقایى و آسیایى شعبه دارد و به تبلیغ خود مى پردازد.

 

نکته:

در دوران پهلوى بهائیت با تأسیس تشکیلات گسترده اى با مرکزیت اسرائیل به تقویت خویش پرداخت. این تشکیلات که عضویت در آن به عنوان یک وظیفه دینى محسوب مى شد، موجب تقویت بهائیت در ایران و دیگر نقاط جهان گردید.

پس از کودتاى 28مرداد سال 1332 دیکتاتورى قوى تر و موثرترى از دیکتاورى رضاشاه در ایران به کمک بیگانگان تأسیس شد. نقش دولت آمریکا و نماینده او در منطقه خاورمیانه یعنى اسرائیل در این حمایتها در درجه اول اهمیت قرار دارد.

از همین سالها میدان عمل براى بهائیان به عنوان کارگزارانى مطمئن در دستگاههاى دولتى بیشتر شد که عکس العمل مردم ایران و روحانیت را به دنبال داشت. انجمن حجتیه تأسیس شد و روحانیت نیز تحت زعامت آیت الله بروجردى به مقابله تبلیغاتى با بهائیت پرداخت. مقابله هاى فیزیکى مردمى نیز در این دوره صورت گرفت.

پس از فوت آیت الله بروجردى، دستگاه دولتى حرکت ضد دینى خود را شدت بخشید و لایحة انجمن هاى ایالتى و ولایتى را تقدیم مجلس کرد. طرح انقلاب شاه و ملت نیز در همین سالها ریخته شد. این اصلاحات، مقابله دستگاه دینى و بخصوص روحانیت معتقد به مداخله در امور سیاسى را به دنبال داشت.

نهضت 15 خرداد به رهبرى حضرت امام خمینی(ره) به این امتیاز، ایشان از کشور تبعید شدند. به علت جو ارعاب حاکم، حرکتى در خور در مقابل این تبعید از جانب روحانیت و مردم صورت نگرفت و این علامت خوبى براى شاه و حامیانش تلقى شد تا بر شدت دین زدایى بیفزایند. از این رو از این پس به کارگیرى مهره هاى بهائى در دستگاه دولتى بدون هیچ ابایى صورت گرفت هویدا براى مدت سیزده سال به سمت نخست وزیرى برگزیده شد. از این سالها به بعد بر قدرت این فرقه در ایران افزوده شد و هواداران آنان افزایش یافت.

شاه مى توانست براى کنترل بهائیت از نیروهاى مخالف آنان سود جوید. به این دلیل آنان را به عنوان گروهى بى خطر از لحاظ تعرض به منصب پادشاهى خویش بیش از پیش به کار گرفت. نتیجه خودسریهاى شاه و وابستگان به او از جمله بهائیان این بود که دین اسلام که تا حد زیادى ازصحنه عملى زندگى مردم خارج شده بود در قلب یکایک آنان جوانه زده با فریاد رساى حضرت امام خمینی(ره) در فرصتى استثنایى سربلند کند. به این صورت انقلاب اسلامى شکل گرفت.

 

انقلاب اسلامى در نتیجه تقابل میان روحانیت آگاه به زمان با پشتیبانى ملت و دستگاه دولتى شاه با پشتیبانى امپریالیزم به ظهور رسید. در این هنگامه بهائیت همراه جناح دولت بود. با غلبه مردم،‌بهائیت و استفاده از تفرقه میان آنان و ملت مسلمان ایران در جهت تضعیف انقلاب اسلامى قرار گرفت این طرح به اجرا گذاشته شد و در کنار اعدام یا زندانى شدن برخى از سران آنان به جرم جاسوسى توسط جمهورى اسلامى ایران، حرکتهایى علیه اقشار پایین این فرقه که به جد از مداخله در امور سیاسی خوددارى مى کردند و حتى به گواهى اسناد ساواک از عضویت در حزب رستاخیز نیز سرباز مى زدند، صورت گرفت.

 در هیم اوان برخى از جوانان بهائى علیه سران به وابسته به اسرائیل و غرب مطالبى نوشتندو راه خود را از آنان جدا اعلام نمودند.

در سال 1362 تشکیلات بهائى بنا به غیرقانونى خوانده شدن آن از جانب دادستان انقلاب اسلامى،‌ خود را منحل اعلام کردو متعاقب آن در پى سخنرانى شدید حضرت امام (ره) علیه روحانیونى که مداخله در امورسیاسى را منع مى نمودند، انجمن حجتیه نیز اعلام انحلال کرد.

 

امروزه این فرقه با مرکزیت اسرائیل و بیشترین طرفدار در آمریکا در سطح جهان داراى سه شاخه اصلى است ومورد حمایت کشورهاى سلطه گر مى باشد. به نظر مى رسد علت حمایت کشورهاى فوق از آنان این باشد که نشر عقاید بهائیت یکى از وسایل مهم براى مقابله با حرکتهاى اسلامى بخصوص در منطقه خاورمیانه باشد.

با توجه به آنچه آمد مى توان نتیجه گرفت که فرضیه یا نظریه تحقیق ما مبنى بر استفاده از جنبش بهائیت توسط قدرتهاى استثمارى براى شکستن کیان واقتدار دینى در ایران درست است، زیرا هر جا که موضوع دین زدایى از نهاد سیاست و یا جامعه مطرح بوده است، بهائیان نقش فعال داشته اند.

هم در انقلاب مشروطه و هم در دوران پهلوى این همکارى بین بیگانگان و بهائیت براى مقابله با دیانت و روحانیت به روشنى به چشم مى خورد. این جنبش هم اکنون نیز در دنیا و درمنطقه خاورمیانه و شمال آفریقا به عنوان یکى از ابزارهاى بالقوه فرهنگى در اختیار قدرتهاى بزرگ براى مقابله با حرکتها و جنبشهاى اسلامى باشد.

 

«اسلام و مذهب مقدس جعفرى سدى است در مقابل اجانب و عمال دست نشانده‌ آنها، چه راستى و چه چپى و روحانیت که حافظ آن است سدى است که با وجود آن اجانب نمى توانند به نحوى که دلخواه آنهاست، با کشورهاى اسلامى و خصوص با کشور ایران رفتار کنند، لهذا قرنهاست که با نیرنگهاى مختلف براى شکستن این سد نقشه مى کشند، گاهى از راه مسلط کردن عمال خبیث خود بر کشورهاى اسلامى و گاهى از راه ایجاد مذاهب باطله و ترویج بابیت و بهائیت و وهابیت و گاهى از طریق احزاب انحرافى امروز که مکتب بى اساس مارکس با شکست مواجه است و بى پایگى آن برملا شده است، عمال اجانب که خود بر ضد مکتب آن هستند در ایران از آن ترویج مى کنند براى شکست وحدت اسلامى و کوبیدن قرآن کریم و روحانیت در ایران که مهد تربیت اهل بیت عصمت و طهارت است و با زنده بودن این مکتب بزرگ هرگز اجانب غارتگر به آرزوى غیرانسانى خود نمى رسند ناگزیر هستند مذهب مقدس تشیع و روحانیت را که پاسداران آن هستند، به هر وسیله تضعیف کنند و بکوبند.»

صحیفه نور، ج 1،مرکز مدارک فرهنگى انقلاب اسلامى، 1361، ص 229

 

درحالى که دستگاه دولت به سوى تقویت بهائیت در ایران حرکت مى نمودو بخش بزرگى از آن در اختیار آنان بود و دستشان به علت سفارش اربابان شاه در همه امور باز بود، از سوى دیگر در میان ملت، متدینین به بعضى تحرکات علیه بهائیت دست مى زدند .عمده ترین مخالف آنان در میان ملت روحانیت بود. روحانیت و مذهبیون کشور به شیوه هاى مختلف براى مقابله با بهائیت وارد میدان شدند که از جمله تحرکات انجام شده توسط ملت، تأسیس سازمانى تحت عنوان انجمن حجتیه به وسیله عده اى از مذهبیون بود.

 

نام این سازمان که در حدود سال 1332 تأسیس شد،«انجمن خیریه حجتیه مهدویه» مى باشد که به آن انجمن ضد بهائیت و یا اختصاراً انجمن نیز گفته مى شد. مؤسس این انجمن یک روحانى به نام شیخ محمد ذاکرزاده تولایى است که به شیخ محمود حلبى شهرت دارد. انگیزه تأسیس این گروه آن بود که آقاى حلبى در سالهاى 32 خوابى مى بینند که در آن امام زمان (عج) به نامبرده امر مى فرمایند که گروهى را براى مبارزه با بهائیت تشکیل دهند. این انجمن در همه شهرهایى که بهائیان در آنها فعال بودند تشکیل شد و با یک پیگیرى سازمان یافته درصدد مبارزه با آنان برآمد. فعالیتهاى آنان عمدتاً فرهنگى و در راستاى پیشگیرى از تبلیغ و ترویج بهائیت، منزوى نمودن بهائیان در جامعه و نیز دعوت آنان به دین مبین اسلام بود.

 

در دوران حیات این انجمن بسیارى از جوانان متدین جذب آن شدند. با توجه به این که این انجمن یک مشى غیرسیاسى براى خود انتخاب نموده بود، پوشش مناسبى براى فعالیتهاى سیاسى برخى از متدینین مخالف شاه نیز بود، اما سازمان اطلاعات و امنیت شاه گهگاه یورشهایى به محلهاى تشکیل این انجمن مى برد و در بازجویى ها آنان را که به قصد مبارزه با دولت در این انجمن گرد آمده بودند دستگیر و زندانى مى کرد. از نظر آقاى پرورش، ‌شاه نیروهاى انجمن و بهائیت را در یک موازنه قرار داده بود تا یکدیگر را کنترل کنند.

حضرت امام(ره) به عنوان رهبر نهضت اسلامى در دوران شاه به علت مشى غیرسیاسى آنان و تشویق جوانان به شرکت در مبارزات بى خطر با بهائیت به عوض مبارزه با شاه،‌ این حرکت را مورد تأیید قرار نمى دادند. از نظر حضرت امام، در زمان غیبت مسلمین مى بایست در جهت تشکیل حکومت نواب امام عصر(عج) تلاش نمایند و حکومت ولى فقیه را تشکیل دهند.

این اعتقاد با مشى غیر سیاسى انجمن سازگار نبود. به هر صورت این انجمن تا بعد از انقلاب اسلامى وجود داشت و در سال 1363، یعنى یک سال پس از اعلام انحلال تشکیلات بهائیت در ایران و پس از سخنرانى حضرت امام در مورد روحانیونى که دین را از سیاست جدا مى دانند اعلام تعطیلى نمود.

 

در دوره پهلوى سازمان روحانیت خود به طور علنى علیه بهائیت تحرکاتى داشت که مشهورترین این حرکتها مخالفتهاى مرحوم فلسفى است. از سال 1330 بخصوص در دوره نخست وزیرى حسین علاء، دست بهائیان در امور کشور بازتر شد و پس از کودتاى 28مرداد، تجرى آنان بیشتر گردید. به همین مناسبت شکایات زیادى در این مورد به آیت الله بروجردى رسید.ایشان هم آقاى فلسفى را مأمور مقابله با تبلیغات بهائیت نمودند که ما در زیر به شرح ایـن اقــدامــات مى پردازیم.

 

در سال 1334 قبل از ماه رمضان آقاى فلسفى به حضور آیت الله بروجردى رسیدند و اجازه گرفتند علیه بهائیت بر منابر و حتى در سخنرانى هایى که از رادیو پخش مى شد سخن بگویند. آیت الله بروجردى هم فرمودند اگر بگویید خوب است، ‌حالا که مقامات گوش نمى کنند اقلاً بهائى ها در برابر افکار عمومى کوبیده شوند.

به این ترتیب سلسله سخنرانى هایى توسط آقاى فلسفى و دیگر وعاظ علیه بهائیت انجام گرفت که منجر به مقابله مردم با بهائیان شده حضیره القدس آنان مورد هجوم واقع شد و حتى در برخى از روستاها افراد معدود بهائى ساکن در آنجا به بیرون رانده شدند. در این حرکت بسیارى از مکانهاى مذهبى بهائیان نیز تخریب شد. حسین علاء که براى معالجه در اروپا به سر مى برد به شاه تلگراف کرد که این اعمال براى وجهه ایران در خارج خوب نیست. در اثر این حادثه تعدادى از بهائى ها از ایران رفتند و ایادى نیز به دستور شاه، به ایتالیا رفت.

 

آیت الله بروجردى در نامه اى از تلاشها و خدمات آقاى فلسفى در مقابله با این فرقه که به گفته ایشان به صورت حزب سیاسى قریب به صد سال است که با پولهاى مجهول المخزن علیه اسلام فعالیت دارند قدردانى نمودند. ایشان در این نامه ضمن اشاره به جنایاتى که بهائیان مرتکب شده اند اشاره کردند که آزادى و عدم مجازات آنان نشان از این دارد که در دستگاههاى حکومتى نفوذ دارند و مى باید از ادارات تصفیه شوند.همچنین آیت الله بروجردى درمصاحبه اى با روزنامه کیهان در مورد مسئله بهائیان چنین بیان داشتند:

1.باید نظم و آرامش در کشور برقرار شود.

2.باید حظیره القدس را ویران نمود و ساختمان جدید در تصرف انجمن خیریه باشد.

3.کلیه بهائیان باید از ادارات دولتى و بنگاههاى ملى هر چه زودتر طرد شوند.

 

در شیراز در جریان یکى از سفرهاى شاه به این شهر، بعد از زیارت حضرت احمد بن موسى شاهچراغ (ع) که معمولاً بلافاصله پس از ورود شاه به این شهر انجام مى گرفت، آیت الله سید نورالدین حسینى الهاشمى در مقابل او دستور دادند که معبد بهائیان واقع در محل خانه سید على محمد باب که حدود دویست متر از شاه چراغ فاصله داشت تخریب شود. این عمل موجب شد که شاه مسافرت خود به شیراز را نیمه تمام گذاشته به تهران بازگردد.

بهائیان در شیراز از تعداد نسبتاً بالایى برخوردار بودند. در همین شهر طبق گزارشى از ساواک جلسه اى با شرکت 12نفر از بهائیان ناحیه 2شیراز در منزل یکى از بهائیان تشکیل شده است که گفتار آنان در این مجلس نحوه تصور آنان نسبت به وضعیت کشور و ملت را نشان مى دهد.

 آنان پس از انجام مراسم عبادى خود به بحث پیرامون وضع اقتصادى بهائیان در ایران پرداخته اند. یکى از حضار گفته است: «بهائیان درکشورهاى اسلامى پیروز هستند و مى توانند امتیاز هر چیزى را که مى خواهند بگیرند. تمام سرمایه هاى بانکى، واردات و رواج پول دراجتماع ایران مربوط به بهائیان و کلیمیان مى باشد.

 تمام آسمان خراشهاى تهران، شیراز و اصفهان مال بهائیان است. چرخ اقتصاد این مملکت به دست بهائیـان و کلیمیــان مى چرخد. شخص هویدا بهائى زاده است. عده اى از مأمورین مخفى ایران که در دربار شاهنشاهى مى باشند مى خواهند هویدا را محکوم کنند، ولى او یکى از بهترین خادمین امرالله است و امسال مبلغ 15هزارتومان به محفل ما کمک نموده است. آقایان بهائیان نگذارید کمر مسلمانان راست شود.»

 

حضرت امام خمینى (ره) پس از فوت آیت الله بروجردى به صورت بسیار فعال وارد صحنه سیاست کشور شدند. ایشان از آغاز دهه 40 با مشارکت فعال در اعتراض علیه لایحه انجمن هاى ولایتى و ایالتى در صحنه حضور یافتند. ایشان خطر بهائیان را براى اسلام و کشور جدى دانستند و به روحانیت در درجه اول سفارش اکید کردند تا مردم را از این خطر آگاه نمایند. ایشان در دیدارى با علما چنین مى فرمایند:

 «آقایان باید توجه فرمایند که بسیارى از پست هاى حسابى بــه دست این فرقه است که حقیقتاً عمال اسرائیل هستند. خطر اسرائیل براى اسلام و ایران بسیار نزدیک است. پیمان با اسـرائیل در مقابل دول اسلامى یا بسته شده یا مى شود. لازم است علماى اعلام و خطباى محترم، سایر طبقات را آگاه فرمایند کـه در موقعش بتوانیم جلوگیرى کنیم. امروز روزى نیست که به سیره سلف صالح بتوان رفتارکرد؛ با سکوت و کناره گیرى هـمـه چیز را از دست خواهیم داد.»

خود حضرت امام (ره) در مواقع مختلف براى آگاهى دادن به مردم اقدام مى نمودند. مثـلاً در اوایل دهه 40 در مخالفت با بهائیت و این که آنان جاسوسان اسرائیل هستند مطالبى بیان داشته اند.در سال 1341 وقتى دو هزار نفر از بهائیان ایران با عنایات و تخفیفات ویژه ازطرف دولت براى شرکت در جلسه بهائیت عازم لندن شدند، امام اعتراض خود را به دفعات اعلام داشتند:

«دو هزار نفر را با کمال احترام، با دادن پانصد دلار ارز به هریک، ‌پانصـد دلار از مال این ملت مسلم به بهائى داده اند، ارز داده اند، ‌به هریک هزار ودویست تومان تخفیف هواپیما؛ چه بکنند؟ بروند در جلسه اى که بر ضد اسلام در لندن تشکیل شده است ‌شرکت کنند.» در جاى دیگر با ذکر همین ماجرا از تخفیف بیست و پنج میلیون تومانى شرکت نفت به ثابت پاسال، ‌بهائى معروف سخن به میان مى آورند و مى گویند: «این وضع نفت ما ، این وضع ارز مملکت ما، این وضع هواپیمایى ما، این وضع وزیر ما، ‌این وضع همه ما، سکوت کنیم باز؟ هیچ حرف نزنیم؟ ‌حرف هم نزنیم؟ ناله هم نکنیم؟!… » امام در همین سال روحانیت را دعوت به اعتراض علیه سیاستهاى شاه نموده چنین مى گویند: «این سکوت مرگبار سبب مى شود که زیر چکمه اسرائیل به دست همین بهائى ها، این مملکت ما، نوامیس ما پایمال شود . واى بر این اسلام ، واى بر این مسلمین، اى علما ساکت ننشینید.»

در جاى دیگرى ایشان ابعاد نفوذ و سلطه بهائیان در ایران را ذکر مى کنند و علما را به مبارزه علیه سلطـه آنــان فــرا مى خوانند:» ..اینجانب حسب وظیفه شرعیه به ملت ایران و مسلمین جهان اعلام خطر مى کنم. قرآن کریم و اسلام در معرض خطر است.

استقلال مملکت و اقتصاد آن در معرض قبضه صهیونیست هاست که در ایران به صورت حزب بهائى ظاهر شدند و مدتى نخواهد گذشت که با این سکوت مرگبار مسلمین، تمام اقتصاد این مملکت را با تأیید عمال خود قبضه مى کنند و ملت مسلمان را از هستى درتمام شئون ساقط مى کنند. تلویزیون ایران پایگاه جاسوسى یهود است و دولتها ناظر آن هستند و از آن تأیید مى کنند. ملت مسلمان تا رفع این خطرها نشود، سکوت نمى کند و اگر سکوت کند در پیشگاه خداوند قاهر، مسئول و در این عالم محکوم به زوال است.»

در مورد اصلاحاتى که شاه تحت عنوان انقلاب سفید در ایران به اجرا گذاشت، حضرت امام برخى از اصول آن را ملهم از تقویم بهائیان ذکر مى کنند و چنین مى گویند: «شما آقایان در تقویم دو سال پیش از این یا سه سال پیش از این بهائى ها مراجعه کنید، در آنجا مى نویسد:

تساوى حقوق زن و مرد رأى عبدالبهاء :آقایان هم از او تبعیت مى کنند، آقاى شاه نفهمیده مى رود بالاى آنجا مى گوید تساوى حقوق زن و مرد، ‌آقا این را به تو تزریق کردند، تو مگر بهائى هستى که من بگویم کافر است بیرونت کنند. نکن این طور، نکن این طور… نظامى کردن زن رأى عبدالبهاء؛ آقا تقویمش موجود است، نگوید نیست، ‌شاه ندیده این را؟ اگر ندیده مؤاخذه کند از آنهایى که دیده اند و به این بیچاره تزریق کرده اند که این را بگو.»

 

البته لازم به ذکراست که برخى از مبلغین و بزرگان بهائیت همچون عبدالحسین آیتى (آوا) و فیض الله صبحى (کاتب عبدالبهاء) و میرزا حسن نیکو و کسان دیگرى از عقاید بهائى به دامان پاک اسلام برگشتند و چون شوقى آنان را به باد ناسزا و بدگویى گرفت، آنها هم با نوشتن کتابهایى چون کشف الحیل،‌خاطرات صبحى و فلسفه نیکو، سوابق زشت و ناپسند ایام صباوت و شباب شوقى را بروز دادند. گروهى دیگر از بهائیان ، الواح وصایا را نامعتبر دانستند و میرزا احمد سهراب را که از خویشان نزدیک شوقى بود به پیشوایى برداشتند و نام سهرابى بر خود نهاده، ‌کاروان خاور و باختر را تشکیل دادند.

 

شوقى افندى در ایام ریاست خود به تقلید از اروپاییان به بهائیت صورت تشکیلات حزبى داد و محافل منتخب محلى و ملى به وجود آورد و در برخى کشورها آنها را به عنوان محافل مذهبى یا حتى شرکتهاى تجارتى به ثبت رساند. روحیه خانم همسر شوقى در این باره مى نویسد: «میل مبارک آن است که …. محفل را به اسم جمعیت دینى و اگر نشد به عنوان هیئتى تجارتى تسجیل نمایند.»

 به نظر مى رسد به سبب همین تشکیلات ادارى و حزبى است که تاکنون بهائیت توانسته است باقى بماند. یک نظام کنترل اجتماعى نیز در این تشکیلات تعبیه شده بود و هر کس مخالف میل شوقى کارى مى کرد ابتدا از این تشکیلات اخراج مى شد که به آن «طرد اداری» مى گفتند و سپس از جامعه بیرون مى شد که آن را «طرد روحانی» مى خواندند. بسیاری کسان گرفتار چنین مجازاتى شدند.

ادامه دارد........