برخی مواقع مترادف هدایت و ضلالت معنی می شوند مثلاً منظور از افزودن ضلالت و گمراهى ظالمان و ستمگران در آیه«و لا تزد الظالمین الا ضلالا»، همان سلب توفیق الهى معنی شده است.(4)
جالب اینکه واژه «یُسْر» و «عُسْر» که در سورهلیل آمده است، را برخی از مفسران بزرگ، به زمینههاى توفیقو آسان شدن راه اطاعت خداو سلب توفیقو پیچیدگى راه طاعت، تفسیرکرده اند.(5)
خداوند در این سورهمی فرماید: «فَاَمَّا مَنْ اَعْطى وَ اتَّقى، وَ صَدَّقَ بِالْحُسْنى، فَسَنُیَسِّرُهُ لِلْیُسْرى، وَ اَمَّا مَنْ بَخِلَ وَ اسْتَغْنى، وَ کَذَّبَ بِالْحُسْنى، فَسَنُیَسِّرُهُ لِلْعُسْرى»؛ (6) (امّا آن کس که [در راه خدا] انفاق کند و پرهیزگارى پیش گیرد، و جزاى نیک [الهى] را تصدیق کند، ما او را در مسیر آسانى قرار مى دهیم، امّا کسى که بخل ورزد و [از این راه] بى نیازى طلبد، و پاداش نیک ]الهى] را انکار کند، بزودى او را در مسیر دشوارى قرار مى دهیم).
در این آیات خداوند برای «توفیق الهی» سه عامل را بیان داشته است که عبارتند از: انفاق، پرهیزگاری و تصدیق جزاهای الهی و همچنین عوامل سلب توفیقرا بخل، بی نیازی طلبی از خداو انکار پاداش نیک الهی می داند .
یکی دیگر از واژه هایی که به سلب توفیقمعنی شده است واژه «لعن» در دنیاست که اهل لغت آن را به معنى سلب توفیقگرفته اند، ولی در واقع باید گفت سلب توفیق، از مصادیق لعن مى باشد. (7)
گاه مجازاتها که نتیجه گناهان انسان است، به شکل سلب توفیقنمود پیدا می کند چنانکه خداوند متعال در آیه49 سورهمبارکه مائده مى فرماید: «فَاِنْ تَوَلَّوْا فَاعْلَمْ اَنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ اَنْ یُصِیبَهُمْ بِبَعْضِ ذُنُوبِهِمْ وَاِنَّ کَثِیراً مِنَ النَّاسِ لَفَاسِقُونَ»؛ (و اگر آنها [از حکم و داورى تو]، روى گردانند، بدان که خداوند مى خواهد آنان را به خاطر پارهاى از گناهانشان مجازات کند و بسیارى از مردم فاسقند). به طور مثال برخى از زوّار خانه خدا علیرغم اینکه سفر اوّل آنهاست از زیارتکعبه مقدّس هیچ لذّتى نمى برند، و این سفر معنوى کمترین تاثیر و تغییرى در آنها ایجاد نمی کند! چرا که گذشته آنها پرونده سیاهى را تشکیل داده که حاصل آن سلب توفیقو قساوت قلب بوده است. (8)
از توفیقدر روایات به عنوان «لاقائد کالتوفیق»؛ (بهترین راهبر)، (9) و «اجلٌ ما ینزل من السماء التوفیق»؛ (با ارزشترین چیزی که از آسمان فرو میآید)، (10) تعبیر شده است.
در دعاهای فراوانی هم ازخداوند، توفیقطلب شده، مثل «ارزقنی فیها التوفیق لما وفقت له محمد و آل محمد» (11) و یا «وفقنی للّتی هی ازکی ....» (12) و یا «اللهم ارزقنی توفیقالطاعه و بعد المعصیه...» و ...
شاید گفته شود چرا این توفیقات شامل حال گروهى مى شود، در حالى که گروه دیگرى از آن محروم مى گردند؟ باید گفت در حقیقت انجام عمل خیر، سبب توفیقالهى مى گردد، و انجام اعمال شرّ، توفیقرا از آدمى سلب مى کند. (13)
توفیق و موافق قراردادن همه اسباب و وسائل خارجی تنها از جانب خداوند متعال امکان پذیر است زیرا کسی را چنین نیروی فراگیر و کاملی نیست که بتواند در هر موردی که میخواهد همه اسباب و مسائل مادی و معنوی را موافق سازد. (14) در قرآناز زبان حضرت شعیب(علیه السلام) آمده است: «و ما توفیقی الا بالله»؛ (توفیق من تنها از جانب خداوند است). (15)
به هر حال توفیقو نهادینه کردن روح عبودیت، مانند دیگر فضائل نیاز به تمرین و تلاش دارد، زیرا همان طور که عواملی مثل فطرت و عقل، انسان را به سوی عبادت و تکامل سوق می دهند، عوامل متعددی از شهوت و هوای نفس و ... انسان را از عبادت و عبودیت باز می دارند. این اراده و تلاش و پشتکار است که می تواند عوامل منفی را خنثی کند و انسان را در طریق عبودیت قرار دهد، امام رضا(علیه السلام) می فرمایند: «من سال اللهالتوفیق و لم یجتهد فقد استهزء بنفسه»؛ (هرکس از خداتوفیق مسالت کند، در حالیکه کوشا و تلاشگر نیست، خود را به استهزاء گرفته است). (16)
برخی از عوامل توفیقغیر از انفاق، پرهیزگاری و تصدیق جزاهای الهی، عبارتند از: نیت خوب داشتن، چنانکه امام علی(علیه السلام) می فرماید: «من حسنت نیته امّده التوفیق»؛ (هرکه نیتش خوب باشد، توفیقیار او شود). (17)
یکی از عوامل دیگر توفیق، دعااست. حضرت علی (علیه السلام) میفرماید: «علیک بالاستعانه بالهک و الرغبه الیه فی توفیقک»؛ (یعنی برتوست که از خدایت کمک بگیری و توفیقرا از او طلب کنی). (18)
عامل دیگر، نصیحت پذیری و موعظه است. زیرا ممکن است حتی کسانی که اهل عبادتند گاهی دچار کم رغبتی شوند، که در این حالت، نیاز به عوامل دارند که نشاط عبادت را به آنها بازگرداند و موعظه می تواند بسیار کارساز باشد حضرت علی(علیه السلام) می فرماید: «من اکبر التوفیق الاخذ نصیحه»؛ (بزرگترین توفیقبرای انسان پذیرش نصحیت است). (19)
عوامل دیگری نیز برای توفیقبیان شده است، مانند: علم، مطالعه زندگی علماء و خوبان، مال حلال، توبه و استغفار، تلاش و پشتکار، حسن خلق، همنشین خوب، اخلاص، نظم و برنامه ریزی، توسلو ...
از عوامل سلب توفیقنیز علاوه بر بخل، بی نیازی طلبی از خداو انکار پاداش نیک الهی، می توان به موارد زیر اشاره کرد:
گناه یکی از این عوامل است. امام صادق(علیه السلام) می فرماید: «انّ الرجل یذنب الذنب فیحرم صلاه اللیل، و انّ العمل السیّ، اسرعُ فی صاحبه من السکّین فی للّحم»؛ (یعنی همانا، بنده گناهی می کند و به سبب آن از نمازشب محروم می شود، سرعت تاثیرکار بد در آدمی از سرعت تاثیر چاقو در گوشت بیشتر است». (20)
از عوامل دیگر در سلب ایمانمی توان به حب دنیا اشاره کرد. زیرا اصلهمه خطورات قلبی که انسان را از یاد خداباز می دارد، و به خود مشغول میسازد، محبت به دنیا و اشتغال به آن است. خداوند می فرماید: «یا ایها الذین آمنوا لاتلهکم اموالکم و لا اولادکم عن ذکر اللهو من یفعل ذلک فاولئک هم الخاسرون»؛ (ای اهل ایمانمبادا هرگز، مال و فرزندانتان شما را از یاد خداغافل سازد و البته کسانی که به امور دنیا از یاد خداغافل شوند، آنها به حقیقت زیانکاران عالمند)، (21)
یکی دیگر از عوامل سلب توفیقطبق روایات، اشتغال به لغویات است. حضرت علی(علیه السلام) می فرماید: «من اشتغل بما لا یعنیه فاته ما یعنیه»؛ (هرکس به امور بیهوده بپردازد، امور سودمند را از دست می دهد)، (22)
عامل دیگر سلب توفیق، غفلت و شرکت در مجالس گناهیا... می باشد. چنانکه امام سجاد(علیه السلام) در دعاى ابوحمزه، به هنگام مناجات با خدا، عرض مى کند: «او لَعَلَّکَ رَاَیْتَنى آلِفُ مَجَالِسَ البَطَّالِینَ فَبَیْنى وَ بَیْنَهُم خَلَّیْتَنى»؛ (شاید مرا علاقه مند به مجالس غافلین دیدى و مرا در میان آنها رها ساختى). (23)
برخی از دیگر عوامل سلب توفیقهم عبارتند از: تنبلی و کسالت، همنشین بد، حرام خواری، کفران نعمت، غفلت و...(24)
(1). معین، محمد، فرهنگ فارسی، ج 2، ص 1168، چاپخانه سپهر، تهران، نهم، 1375، ش.
(2). تفسیر نمونه، ج 19، ص 485.
(3). تفسیر نمونه، ج 1، ص 189.
(4). برگزیده تفسیر نمونه، ج 5، ص 293 و تفسیر نمونه، ج 25، ص 93.
(5). اخلاق در قرآن، ج 2، ص 380.
(6). سوره لیل آیات 5 الی 10.
(7). تفسیر نمونه، ج 1، ص 627.
(8). سوگندهاى پر بار قرآن، ص 248.
(9). نهجالبلاغه، کلمات قصار «113»، رضی، محمد بن حسین؛ ترجمه شهیدی، سید جعفر، انتشارات انقلاب اسلامی، تهران، پنجم، 1373 ش.
(10).
میزان الحکمۀ، ج 14، ص 6950، ح 22228، محمد ری شهری، محمد، شیخی،
دارالحدیث، قم، اول، 1377 ش و نهج الفصاحۀ،ابراهیم احمدیان، ح 2097.
(11). قمی، عباس، مفاتیح الجنان، دعای شب بیست و دوم رمضان.
(12). همان، دعای مکارم الاخلاق.
(13). تفسیر نمونه، ج 19، ص 485.
(14). مصطفوی، تفسیر روشن، ج 11، ص 285، مرکز نشر کتاب، تهران، بی چا، 1380 ش.
(15). سوره هود، آیه 88.
(16). میزان الحکمۀ، ج 2، ص 862، ح 2790.
(17). میزان الحکمۀ، ج 13، ص 6574، ح 20983.
(18). غرر الحکم 203.
(19). میزان الحکمۀ، ج 13، ص 6302، ح 20183.
(20). میزان الحکمۀ، ج 4، ص 1898، ح 6632.
(21). سوره منافقون، آیه 9.
(22). میزان الحکمۀ، ج 11، ص 5336، ح 18287.
(23). اخلاق در قرآن، ج 2، ص 359 و والاترین بندگان ص 211.