برخی از رزمندگان برای شرکت در عملیات لحظه شماری می کردند و حضور در خط مقدم و در پادگان ها را نمی پسندیدند برخی از آنان وقتی هم به خانه هاشان بازمی گشتند فکر و ذهنشان حضور در جبهه و شرکت در عملیات بود .
جانباز حیدر نادرزاده تعریف می کرد چند ماه قبل از عملیات من عازم جبهه شدم ولی شهید صفایی تنوانست به منطقه بیاید با ایشان قرار گذاشتیم اگر چنانچه بوی عملیات آمد او را از طریق نامه به او خبر دهم . وقتی متوجه شدم که عملیات نزدیک است با ارسال چندین نامه البته با رمز و راز ؛ خبر عملیات را به او دادم ولی چون فرماندهان جنگ تصمیم گرفته بودند که عملیات کاملا محرمانه انجام شود مانع ارسال نامه ها به پشت جبهه شده بودند و شهید حسن صفایی هم مطلع نشده بود وقتی بعد از عملیات به شهر بازگشتیم وارد اتوبوس شد در حالی که از دست من دلخور و ناراحت بود کشیده ای به گوشم زد و از من گلایه کرد که چرا خبر عملیات را به او ندادم و من هم جریان را برایش توضیح دادم که چندین نامه برایت فرستادم ولی احتمالا نامه ها برای حفظ اسرار عملیات به دست شما نرسیده بود.
آخر الامر شــهــیــد حـسـن صفایی در سال 1365 در منطقه مهران و در عملیات موسوم بهپاتک مهران به آرزویش یعنی شهادت رسید و به خیل شهیدان پیوست روحش شاد.
(به نقل از مرحومِ جانباز حیدر نادرزاده )
{جانباز حیدر نادر زاده در روزهای اخیر در ملکوت اعلی به دوستان شهیدش پیوست. این مصیبت را به خانواده و دوستان آن جانباز فداکار تسلیت می گویم نامش گرامی باد}
نام : حسن |
نام خانوادگی : صفایی |
نام پدر : علی اکبر |
شغل : دانش آموز |
تاریخ تولد : 15/1/1347 |
سن : 18 سال |
محل شهادت : مهران |
تاریخ شهادت : 30/2/65 |
پاتک مهران |
برچسب ها : حسن صفایی