پرسش:
آیا
برای جواز تفسیر قرآن با قرآن، مستند و شاهدی از احادیث داریم؟ آیا این
روش تفسیری در انحصار اهل بیت است یا این که یک شخص خبره و با تقوی مثل
علامه طباطبایی(ره) هم اجازه دارد چنین کند؟ اگر اجازه دارد، آیا این
منافاتی ندارد با این که گفته شده تنها مفسرین قرآن، اهل بیت هستند؟
پاسخ:
در
باره پیشینه تفسیر قرآن به قرآن، باید گفت این روش تفسیرى از زمان ائمه
(علیهم السلام) بوده و از روایات به دست مى آید که امامان معصوم (علیهم
السلام) به وسیله آیات قرآن از برخى آیات دیگر رفع ابهام نموده اند.
نمونه و مثال:
در
باره این که بر مسافر واجب است نمازش را شکسته بخواند، امام صادق (علیه
السلام) استدلال می کنند به آیه شریفه: «وَ إِذا ضَرَبْتُمْ فِی الْأَرْضِ
فَلَیْسَ عَلَیْکُمْ جُناحٌ أَنْ تَقْصُرُوا مِنَ الصَّلاةِ»؛ و هنگامى که
در روى زمین سفر مى کنید، اگر بترسید که کافران به شما آسیب و آزار
رسانند، بر شما گناهى نیست که از نمازها [ىِ چهار رکعتى خود، دو رکعت]
بکاهید.(1)
از امام سؤال کردند: شما چطور وجوب را از این آیه استفاده
مىکنید؟ و حال آن که «فلیس علیکم جناح» دلالت دارد بر این که نماز قصر
(نماز شکسته) اشکال ندارد و جائز است، نه این که واجب است.
آن حضرت به
آیه «إِنَّ الصَّفا وَ الْمَرْوَةَ مِنْ شَعائِرِ اللَّهِ فَمَنْ حَجَّ
الْبَیْتَ أَوِ اعْتَمَرَ فَلا جُناحَ عَلَیْهِ أَنْ یَطَّوَّفَ بِهِما»(2)
استناد مى کنند و می فرمایند در این آیه از کلمه «جناح» استفاده شده، ولى
مراد از آن وجوب است (کما این که سعی بین صفا و مروه، از اعمال واجب حج
است و در این مورد مسلمانان اتفاق نظر دارند.)
امام صادق (علیه السلام)
مى فرمایند: خداوند متعال، وجوب سعی بین صفا و مروه را در کتابش آورده و
پیامبر (صلی الله علیه و آله) نیز چنین (یعنی جزء اعمال واجب) عمل کرده
اند؛ تقصیر در سفر (شکسته بودن نماز مسافر) نیز چنین است.
خلاصه: همان
طور که از «لا جناح» در آیه 158 بقره، وجوب استفاده مى کنید، «فلیس علیکم
جناح» در آیه 101 سوره نساء نیز دلالت بر وجوب دارد.
متن روایت:
رُوِیَ
عَنْ زُرَارَةَ وَ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ أَنَّهُمَا قَالا: قُلْنَا
لِأَبِی جَعْفَرٍ ع: مَا تَقُولُ فِی الصَّلَاةِ فِی السَّفَرِ کَیْفَ هِیَ
وَ کَمْ هِیَ؟
فَقَالَ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ یَقُولُ «وَ
إِذا ضَرَبْتُمْ فِی الْأَرْضِ فَلَیْسَ عَلَیْکُمْ جُناحٌ أَنْ
تَقْصُرُوا مِنَ الصَّلاةِ» فَصَارَ التَّقْصِیرُ فِی السَّفَرِ وَاجِباً
کَوُجُوبِ التَّمَامِ فِی الْحَضَرِ.
قَالا قُلْنَا إِنَّمَا قَالَ
اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ- فَلَیْسَ عَلَیْکُمْ جُناحٌ وَ لَمْ یَقُلْ
افْعَلُوا فَکَیْفَ أَوْجَبَ ذَلِکَ کَمَا أَوْجَبَ التَّمَامَ فِی
الْحَضَرِ؟
فَقَالَ ع أَ وَ لَیْسَ قَدْ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ
فِی الصَّفَا وَ الْمَرْوَةِ «فَمَنْ حَجَّ الْبَیْتَ أَوِ اعْتَمَرَ فَلا
جُناحَ عَلَیْهِ أَنْ یَطَّوَّفَ بِهِما» أَ لَا تَرَوْنَ أَنَّ الطَّوَافَ
بِهِمَا وَاجِبٌ مَفْرُوضٌ لِأَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ ذَکَرَهُ فِی
کِتَابِهِ وَ صَنَعَهُ نَبِیُّهُ ع وَ کَذَلِکَ التَّقْصِیرُ فِی السَّفَرِ
شَیْءٌ صَنَعَهُ النَّبِیُّ ص وَ ذَکَرَهُ اللَّهُ تَعَالَى ذِکْرُهُ فِی
کِتَابِه.(3)
در جواب این که آیا غیر معصومین هم می توانند از این
روش تفسیری (تفسیر قرآن به قرآن) استفاده کنند؟ باید گفت این نوعی آموزش
تفسیر است، لذا مفسران و اهل فن نیز می توانند با استفاده از این سبک و روش
تفسیری، به تفسیر قرآن کریم اقدام کنند.
لازم به ذکر است، معصومین
(علیهم السلام) مفسران حقیقی قرآن هستند یعنی کسانی هستند که بیش از همه به
مراد الهی آگاهی دارند و این علم و آگاهی آنان نیز، خطا و اشتباه ندارد،
زیرا به منبع وحی و به علم الهی اتصال دارند؛ بر خلاف سایرین که اولا این
گستره از علم و آگاهی را ندارد (زیرا به علم الهی اتصال ندارند)، در ثانی،
خطا و اشتباه و... در برداشت آن ها راه دارد، لذا نظراتشان را به صورت
احتمال مطرح می کنند.
بنابر این، انجام تفسیر قرآن به قرآن، توسط غیر معصومین، منافاتی با جایگاه تفسری آن حضرات ندارد.
ممکن
است پرسیده شود چه چیزی باعث می شود ما مجاز باشیم مثلا به تفسیر المیزان
رجوع کنیم، در حالی که تفاسیر روایی فراوانی وجود دارند؟
در جواب، ذکر چند نکته مفید است:
1. تا آن جا که آیات مى توانند روشنگر آیه اى باشند نوبت به دیگر منابع نمى رسد. لذا مفسر، ابتدا خود قرآن را محور قرار می دهد.
2. برای هر آیه ای تفسیر روایی نداریم.
3. آیاتی هم که تفسیر روایی دارند، این روایات به بررسی علمی و نیز به تطبیق صحیح و فهم درست، نیازمند هستند.
4.
قرآن کریم کتاب هدایت است و برای همه انسان ها و همه دوران ها تا قیامت،
هدایتگر و راهنما است. لذا آیات قرآن محدود به یک تفسیر یا یک فهم نیستند و
این قابلیت را دارند که متناسب با زمان و نیاز مخاطب، برداشت ها و تفاسیر
مختلف، از آن ها انجام شود.
5. اعتبار قول مفسر، به خاطر خودش نیست بلکه
به جهت پشتوانه نقل کلام معصوم و یا استناد به آیات و... است. لذا اگر به
مفسر مراجعه می شود، به خاطر خود او نیست بلکه به این خاطر است که او کلام
معصوم را برای ما نقل می کند و یا پشتوانه تفسیرش، کلام معصوم است.
6.
مفسر، کارشناس است و با مهارت و علمی که دارد، به دنبال فهم صحیح از آیات
بر می آید؛ لذا سایرین که این فرصت یا امکان را ندارند، با مراجعه به
ایشان، از تعالیم ارزشمند قرآنی و روایی بهره مند می شوند.
7. از همان
صدر اسلام نیز مراجعه به صحابه و مفسران قرآن برای بهره مندی از تعالیم
قرآن، امری عادی و طبیعی بوده است و معصوم نیز با آن مخالفت نکرده است.
نتیجه گیری؛
تفسیر
قرآن به قرآن، یک روش تفسیری است که حضرات معصومین(علیهم السلام) نیز در
تفسیر قرآن، از این روش استفاده می کرده اند و سایر مفسرین نیز می توانند
با رعایت معیارهای تفسیری و برداشت از قرآن، چنین روشی را استفاده کنند.
مراجعه به قول مفسر نیز، هیچگاه در عرض و یا تقابل با تفسیر و قول معصوم
نیست تا تعارض و یا منعی پیش بیاید.
پی نوشت ها:
1. نساء: 4/ 101.
2. بقره: 2/ 158.
3.
ابن بابویه، من لا یحضره الفقیه، محقق/مصحح: غفارى، ناشر: دفتر انتشارات
اسلامى وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، ـ قم، 1413ق، چاپ دوم، ج
1، ص 434، ح 1265؛ بحرانی، تفسیر البرهان فی تفسیر القرآن، موسسة البعثة،
قسم الدراسات الاسلامیه ـ قم، ج 2، ص 163؛ حویزی، تفسیر نور الثقلین،
مصحح: رسولی، ناشر: اسماعیلیان ـ قم، ج 1، ص 542.