پرسش:
درصد
بالایی از حیوانات در طبیعت همدیگر را شکار میکنند و در واقع انسان ها نیز
برای تهیه غذا حیوانات دیگر را از دیرباز تاکنون شکار میکرده اند و در
زمانه فعلی نیز همین کار را میکنند و تنها نوع و شکل آن نسبت به گذشته
تغییر کرده است. اما در بین حیوانات به همان سیاق سابق ادامه دارد. سوال
این است چرا طبیعت این گونه خلق شده است و آیا راه دیگری برای بقا وجود
نداشته است؟
پاسخ:
برای پاسخ به پرسش مذکور، توجه شما را به این نکات جلب می کنیم:
1.
در جای خودش ثابت شده است که خداوند موجودی کامل و عالم و قادر و خیرخواه و
حکیم است و جز خیر نمی خواهد و انجام نمی دهد. از این منظر، خداوند هیچ
نقصی ندارد تا برای جبرانش کاری را انجام دهد؛ از این رو، اگر خداوند
موجوداتی را خلق می کند، نه به خاطر رفع نیاز خودش بلکه لازمه ذات کامل
الهی است؛ یعنی چون خداوند کامل است و نقصی ندارد و جز خیر نمی خواهد، از
خیرخواهی دریغ نمی ورزد و هر موجودی که شایستگی وجود و کمال وجودی داشته
باشد را ایجاد می کند. بنابراین، من و شما و جهان پیرامونی، از این جهت خلق
شده ایم که می توانستیم موجود گردیم و خداوند نیز به این امر آگاهی داشت و
چون کامل و خیرخواه بوده و قادر به خلق ما بوده، ما را خلق کرده است(1).
2.
از آن جایی که خداوند بهترین موجود است، پس بهترین خالق نیز می باشد؛ و
چون بهترین خالق است، پس بهترین خلقت را آفریده است. از این رو، نظام فعلی
جهان، بهترین نظام موجود است. توضیح بیشتر این که نقصان در خلق یک اثر هنری
یا ابزار فنی، ناشی از نقصان خالق آن اثر هنری یا ابزار فنی است. اگر خالق
به تمامی جوانب آن اثر هنری یا ابزار فنی آگاهی داشته باشد، و قادر هم
باشد که طرح کامل خودش را پیش ببرد، در این صورت، آن اثر هنری یا ابزار فنی
نیز به بهترین شکل ممکن، خلق می گردد. به همین شکل، خداوند چون بهترین
خالق است، خلقتش نیز بهترین خلقت ممکن است.(2)
3. اما این مطلب بدین
معنا نیست که در این جهان، هیچ شرّ و سختی و مشکلاتی وجود ندارد. بی تردید
هر یک از ما در زندگی با مشکلاتی روبرو هستیم و از آن ها رنج می بریم.
بسیاری از این شرور و سختی ها به خاطر ساختار جهان مادی و تزاحم میان
موجودات مادی و بدرفتاری انسان ها حاصل می شود؛ مثلا یک ببر، میشی را می
بلعد چرا که باید غذا بخورد تا زنده بماند. این تزاحم مادی لازمه حیات مادی
است. اگر قرار باشد که این شرور رخ ندهند، اساسا باید جهان مادی خلق نمی
شد و روشن است که چنین چیزی خودش شرّ بزرگتر است چرا که خیرات خلقت جهان
مادی، بسیار بیشتر از شروری است که احیانا به خاطر ساختار جهان مادی، در آن
رخ می دهد.(3)
4. بنابراین، نظام خلقت با همه تزاحماتی که دارد،
ناشی از خیرخواهی خدا است و اگر شروری در آن پدید آمده است، ناشی از ساختار
مادی جهان است. پس منافاتی ندارد خدای خیرخواه چنین جهانی را بیافریند که
بواسطه تزاحماتی که در آن هست، شروری نیز پدید بیاید. به یقین خداوند متعال
مهربان و لطیف است و این امر از جای جای کتاب الله مجید به دست میآید و
به علاوه حکم عقل صریح نیز برخورداری خداوند از این صفات است؛ اما باید
توجه داشت که ماهیت لطف و مهربانی خداوند حقیقتی فراتر از محاسبات جزئی و
احساسی ماست. مادری را تصور کنید که فرزند خود را به زور به سمت مدرسه
میکشاند در حالی که فرزند از عمق وجود اشک ریخته و اظهار تنفر از مدرسه
میکند، یا پزشکی که سختترین پرهیز غذایی یا درمان دارویی و یا عمل جراحی
سنگینی را برای بیمار ناتوان خود در نظر میگیرد و بر درد و رنج بیمار خود
بسیار میافزاید، اما آیا میتوان این گونه رفتارها را با مهربانی و رأفت
مادر و پزشک در تنافی دید؟ یقیناً خیر. در واقع بروز و ظهور مهربانی و لطف
در حق دیگران میتواند معیارهای کوتاه و مقطعی و فردی یا معیارهای دراز مدت
و کلان و حداکثری داشته باشد که خداوند چه در سنتها و قوانین جعل شده در
عالم تکوین و چه در قوانین و دستورات مقرر در عالم تشریع به بخش دوم این
امر توجه نموده است و بخصوص در مورد ساختار چرخه طبیعت و استفاده موجودات
از یکدیگر برای ادامه حیات و تداوم چرخه زندگی همین امر مبنایی مورد توجه
قرار گرفته است.
5. به علاوه اگر سخن را در همان عاطفه و احساسات
جزئی و مقطعی بشری هم بگذاریم که کشته شدن یک حیوان در آن مذموم و دردناک
تلقی میشود باز اشکال مذکور وارد نخواهد بود؛ زیرا در اینجا سخن در تعارض
یک احساس جزئی بشری و یک ضرورت عقلی و ریشهای است که به یقین در این مصالح
مهم و کلان مجالی برای بروز احساسات و عواطف جزء نگر نیست. علامه طباطبائی
(رحمة الله علیه) صاحب تفسیر گرانسنگ «المیزان» در کتاب خود در خصوص همین
شبهه مینویسد: «اساس شرایع دین و زیر بناى آن، حکمت و مصالح حقیقى است، نه
عواطف وهمى، خدا در شرایعش حقائق و مصالح حقیقى را رعایت کرده، نه عواطف
را که منشأش وهم است. اگر انسان به وضعیت پیرامون خود دقت کند، خواهد دید
که همه چیز در حال تحول است. هیچ چیز از هیچ به وجود نمیآید، بلکه وقتی
چیزی به وجود میآید، حتماً چیزی از بین میرود، یعنی تا علفی از بین نرود،
حیوانی به وجود نمیآید. علف تبدیل به حیوان میشود، و هیچ چیز در عالم
ماده از این قانون مستثنا نیست ... نظام تکوین و قانون خلقت که حکومتى على
الاطلاق و به پهناى همه عالم دارد، تنها حاکمى است که حکم تغذى را معین
کرده، موجودى را محکوم به خوردن گیاه، و موجودى دیگر را محکوم به خوردن
گوشت، یکى دیگر را به خوردن دانه، چهارمى را به خوردن خون کرده، آن گاه
اجزاى وجود را به تبعیت از حکمش هدایت نموده است. اگر این خوردن یکدیگر
توسط موجودات، تعطیل شود، نظام عالم به هم ریخته و اصولاً عالمی باقی
نمیماند، پس رحمت یک حکمی است که شعاعش تا محدوده خاصی است و آن محدوده،
محدوده حفظ نظام عالم و ادامه آن است. درست مانند آزادی که مقدس است تا حدی
که منجر به اختلال نظام جامعه نشود؛ زیرا آزادی شعاعش تا محدوده خاصی است.
پس رأفت و رحمت از مواهب خلقت است، ولى تکوین آن را حاکم على الاطلاق قرار
نداده است. رحمت و رأفت در انسان در همه جا فضیلت نیست، برای مثال وقتی
جان دادن چند انسان را مشاهده میکنی که با خوردن گوشت نجات مییابند، ترحم
بر گوسفند دیگر فضیلت نیست یا اینکه عدالت بدون قید و شرط و به طور على
الاطلاق فضیلت نیست، چون اگر این طور بود، مواخذه ظالم به جرم این که ظلم
کرده، و مجازات مجرم به خاطر اینکه مرتکب جرم شده درست نبود ... اسلام دین
تعقل است، نه دین عاطفه محض. در هیچ یک از شرایعش عاطفه را بر احکام عقلى
که اصلاح گر نظام مجتمع بشرى است، مقدم نداشته، از احکام عاطفه تنها آن
احکامى را معتبر شمرده که عقل آن را معتبر شمرده، که برگشت آن نیز به پیروى
حکم عقل است. اما اگر فرض کنیم که کشتن حیوانات با ترحم منافات دارد، ولی
با ارحم الراحمین بودن خداوند منافات ندارد، چرا که آنچه در خدا است، رحمت
است، نه رقت قلب، که تأثر شعورى خاص است در انسان که باعث میشود نسبت به
فرد مورد رحمت مهربانى کند، و این خود صفتى است جسمانى و مادى که خدا از
داشتن آن متعالى است، رحمت در خدا معنایش بخشش خیر بر مستحق خیر است، آن هم
به مقدارى که استحقاق آن را دارد.» (4)
6. در کنار این نکات مبنایی
باید به این مساله هم توجه داشت که اصولاً در تغذیه حیوانات توسط حیوانات
دیگر یا توسط انسانها مساله درد کشیدن حیوانی که میخواهد مورد استفاده
انسان قرار بگیرد، امری چندان روشن و شناخته شده نیست و نمیتوان به طور
قطع گفت که حیوانات درد جانکاهی در هنگام مردن میکشند، حتی ترس و واهمه
داشتن حیوانات از کشته و خورده شدن هم ظاهراً واقعیت خارجی ندارد و یک گله
بزرگ حیواناتی مانند گور خر یا آهو بعد از شکار شدن چند عضو، به راحتی به
ادامه چریدن و زندگی عادی خود مشغول میشود.
7. در جمع بندی باید
گفت به یقین خداوند میتوانست این عالم را به گونهای دیگر خلق کند و
راهکار تغذیه موجودات را به شکل دیگری رقم بزند، اما در عین حال آن ساختار
یقین بهترین و کاملترین ساختار نبود و به نتایج کنونی نظام خلقت و نیکوترین
نظام بودن منتهی نمیگشت. این جهان مادی با همه تزاحماتش حتما بهترین جهان
مادی است که می توانست خلق شود. در واقع، خداوند یا نباید جهان مادی و
دارای تزاحم را خلق می کرد و یا اگر خلق می کند بهترین را خلق می کند.
پی نوشت ها:
1. برای مطالعه بیشتر، رک: مصباح یزدی، آموزش فلسفه، موسسه امام خمینی، ج2، صص496-500.
2.
سهروردی، مجموعه مصنفات، موسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، 1375، ج1، ص183؛
صدرالمتالهین، الحکمۀ المتعالیه فی الاسفار الاربعه، دار احیاء التراث،
1981، ج5، ص91.
3. برای مطالعه بیشتر رک: صدرالمتالهین، الحکمۀ المتعالیه فی الاسفار الاربعه، دار احیاء التراث، 1981،ج7، صص58-76.
4. تفسیر المیزان، ترجمه موسوى همدانى سید محمد باقر، دفتر انتشارات اسلامى جامعهى مدرسین حوزه علمیه قم 1374 ش، ج 5، ص 296.