کد 4777

متن شبهه یا سوال:

در فضای مجازی و بعضی سایت‌های مخالف دین چنین شبهاتی مطرح می‌شود؛


می‌دانید که پیش از تسخیر مکه به دست مسلمانان، خانه کعبه یک بت خانه بود. و قبیله قریش(قبیله پیامبر اسلام) به طور سنتی پرده دار و خادم خانه کعبه(بت خانه کعبه) بودند.
در کعبه هر قبیله عرب بتی مخصوص به خود داشت.
بت خاندان قریش هم «الله» نام داشت.
سال‌ها پیش از تولد پیامبر اسلام، عبد المطلب پدربزرگ محمد، نام فرزندش را عبدالله به معنی بنده الله گذاشت. این درحالیست که اصلا در آن زمان دین اسلامی وجود نداشت.
حتی در خود کتاب قرآن به باور بت پرستان به بت الله اشاره شده است.

سوره عنکبوت آیات ۶۱ تا ۶۳ :
و اگر از این بت پرستان بپرسى چه کسى آسمان ها و زمین را آفریده و خورشید و ماه را رام ساخته است، قطعاً خواهند گفت: الله چنین کرده است. پس چگونه اینان از پرستش خدای یگانه باز داشته مى‌شوند؟ و برایش شریکی می گیرند؟
و اگر از این بت پرستان بپرسى چه کسى از آسمان باران فرو فرستاد و به وسیله آن، زمین را پس از آن که خشک و مرده بود با رویش گیاهان زنده کرد؟ قطعاً خواهند گفت: الله چنین کرده است….
در سوره مومنون آیات ۸۶ تا ۹۲ هم به این موضوع اشاره شده.

نظر شما چیست؟
– چرا پیامبر اسلام نام بت اجدادش را برای خدای دینش انتخاب کرد؟
– در زمان قبل از پیامبر(ص) مردم مکه بت پرست بودند، مگر «الله» اسم خاص خدا نیست که در قرآن کریم آمده است، پس چطور نام پدر پیامبر اکرم(ص) عبدالله بود؟
– قرارداد شعب ابی طالب توسط کفار نوشته شده بود پس چرا می‌گویند وقتی که موریانه آن را خورده بود فقط نام الله باقی مانده بود؟ مگر کفار از نام الله استفاده می‌کردند؟

لطفا مستدل و منطقی جواب بدهید تا بتوانیم جواب شبهه افکنان را بدهیم و ایمان و اعتقاد خودمان بیشتر شود.

بخش اول: واژه الله و استعمال آن در میان بت پرستان قبل از اسلام

در میان بت های موجود در شبه جزیره عربستان، بتی به نام «الله» وجود نداشت. تاکنون در مطالعات تاریخی به بتی به نام «الله» برخورد نکرده ایم. برای مطالعه درباره بت‌های شبه جزیره می‌توانید به کتاب «اسلام و عقائد و آراء بشری» نوشته یحیی نوری، ص 248 به بعد مراجعه کنید. در این کتاب درباره بت‌های عربستان بررسی مفصلی دارد.
(همچنین میتوانید رجوع کنید؛ الأصنام (تنکیس الأصنام)، ابو المنذر هشام بن محمد الکلبى (م 204)، تحقیق احمد زکى باشا، القاهرة، افست تهران (همراه با ترجمه)، نشر نو، چ دوم، 1364ش، از صفحه 106 به بعد.)

اما ریشه این شبهه این است که نام «الله» در بین عرب وجود داشته است و به عنوان نمونه پدر پیامبر خدا(ص) عبدالله بوده است. دیدن این مسائل و نظیر آن سبب شده که عده ای به جای بررسی تاریخ، در ذهن خود مسائلی را بسازند و بعد به جای تاریخ بیان کنند در حالی که هیچ مستند تاریخی ای برای آن ندارند.

آری، الله «جلّ جلاله» اسم خاص خداوند متعال و یکتاست که در قرآن کریم نیز بسیار آورده شده است و از کثرت استعمال توسط مسلمین، به شعار آنها معروف شده است، اما دلیل نمی‌شود که اعراب و اقوام قبل از اسلام با این نام خاص خداوند متعال نا آشنا بوده باشند. بالاخره آیات قرآن کریم همه به زبان مخاطب وحی، یعنی پیامبر اکرم صلوات الله علیه و آله (عربی) نازل شده است، لذا کلمه‌ای در قرآن کریم وجود ندارد که در عربی مفهوم نباشد.

کلمه جلاله‌ی «الله»، در اصل «ال اله» است. اله به معنای معبودی که هر گونه نقص، کاستی و نیستی از او سلب است یا به تعبیری «کمال محض» است، و بعضی گفته‌اند که إله نیز از ریشه «وله» گرفته شده به معنی حیرت، چرا که عقول بشر از شناسایی (احاطه علمی به او) در حیرت و سرگردانی می‌ماند و در هر حال جمع هر دو معنا نیز صحیح به نظر می‌رسد و «ال» نیز حرف تعریفی است که این اسم را خاص می‌نماید.

بی‌تردید از وقتی بشر خلق شده، مسئله الوهیت برای او مطرح بوده است، چه آنان که به «إله» واحد و اَحَد، اعتقاد آورده بودند و یا آنان که إله‌های کاذب را نیز معبود خود گرفته بودند. لذا کلمه «الله» و «إله» برای عرب زبانان پیش از اسلام، چه اهل کتاب بوده باشند و چه مشرک و بت‌پرست، نه تنها غریب نبود، بلکه مدام آن را استعمال می‌کردند.

کفّار و مشرکین نیز وجود «الله جلّ جلاله» را نفی نمی‌کردند و به همین نام می‌شناختند، منتهی مدعی می‌شدند که او خالق همه چیز است، حتی بت‌ها و إله‌های ما. لذا خداوند متعال در قرآن کریم می‌فرماید اگر از همین کفار و مشرکین بپرسی چه کسی آسمان‌ها و زمین را خلق کرده است، خواهند گفت: «الله».
«وَلَئِن سَأَلْتَهُم مَّنْ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ لَیَقُولُنَّ اللَّهُ قُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ بَلْ أَکْثَرُهُمْ لَا یَعْلَمُونَ؛ و اگر از آنها بپرسى چه کسى آسمان‌ها و زمین را آفریده است مسلماً خواهند گفت‏: «الله»، بگو ستایش از آن خداست ولى بیشترشان نمى‏دانند.» (لقمان/25)

مشرکین حتی وقتی غنیمتی، درآمدی یا قربانی داشتند، سهمی برای «الله» کنار می‌گذاشتند و سهمی برای إله‌های کاذب خود کنار می‌گذاشتند و خداوند متعال جهالت آنان را مطرح نمود که سهم بتان به خدا نمی‌رسید، اما سهم خدا را هم به بتان و إله‌ها می‌دانند و البته به نام آنها خودشان بر می‌داشتند:
«وَجَعَلُواْ لِلّهِ مِمِّا ذَرَأَ مِنَ الْحَرْثِ وَالأَنْعَامِ نَصِیبًا فَقَالُواْ هَذَا لِلّهِ بِزَعْمِهِمْ وَهَذَا لِشُرَکَآئِنَا فَمَا کَانَ لِشُرَکَآئِهِمْ فَلاَ یَصِلُ إِلَى اللّهِ وَمَا کَانَ لِلّهِ فَهُوَ یَصِلُ إِلَى شُرَکَآئِهِمْ سَاء مَا یَحْکُمُونَ؛ و [مشرکان] براى خدا از آنچه از کشت و دامها که آفریده است‏سهمى گذاشتند و به پندار خودشان گفتند این ویژه خداست و این ویژه بتان ما پس آنچه خاص بتانشان بود به خدا نمى‏رسید و[لى] آنچه خاص خدا بود به بتانشان مى‏رسید چه بد داورى مى‏کنند.» (الأنعام/136)

در واقع بت پرستان مشرک بودند، و مشرک به کسی می‌گویند که در کنار خدا، دیگری را به باطل دارای وجاهت بدانند. در مناظره ای بین پیامبر(ص) و بت پرستان، عقیده این گروه، روشن‌تر می‌شود. (به دلیل خارج نشدن از موضوع اصلی بحث به این مناظره در انتهای مطلب بیان می‌شود)

موحدین نیز همیشه با همین نام الله، یاد و ذکر حق تعالی می‌نمودند، چنان که حضرت سلیمان(ع) نامه خود را با «بسم الله الرحمن الرحیم» آغاز کرد و پیش از او حضرت نوح(ع) کشتی را با «بسم الله» به حرکت درآورد و با «بسم الله» در خشکی نشاند. اجداد حضرت از فرزندان اسماعیل و ابراهیم بودند که ابراهیم دارای دین حنیف و یکتاپرست بود. از هر گونه شرک پرهیز می‌کرد. بر این اساس چون عبدالله و پدرش عبدالمطلب، مانند سایر اجداد پیامبر(ص) موحد و یکتاپرست بودند، عبدالمطلب اسم فرزند خود را «عبدالله» یعنی بندة خدا که از بهترین نام هاست، گذاشت.

پس کلمه «الله» به عنوان اسم خاص خداوند متعال که مستجمع جمیع صفات کمالیه باشد، از قدیم الایام در لسان عرب شناخته شده بوده و حتی در زبان‌های عبری، آرامی و سامی نیز به کار می‌رفته است. لذا این که نام کسانی «عبدالله» بوده باشد، آن هم اشخاصی چون پدر بزرگوار پیامبر اکرم صلوات الله علیه و آله، که همه به دین حضرت ابراهیم علیه‌السلام موحد بوده‌اند، عجیب و غریب نمی‌باشد.

بخش دوم: شعب ابی طالب و استعمال کلمه الله در صلح حدیبیه

مشرکان در پیمانی که با مسلمانان(در شعب ابی طالب) منعقدکردند، از کلمه«الله» به صورت(بسمک اللهم) استفاده کردند. اینکه آنان از کلمه «الله» استفاده کردند، بدین جهت است که خدا را قبول داشتند، ولی همانطور که بیان شد برای خداوند شریک قایل بودند.

اما این که چرا کفار در صلح حدیبیه گفتند: به جای «بسم الله الرحمن الرحیم» بنویس «بسمک اللهم»؟ نه تنها مبین آن است که با اسم «الله» مشکل نداشتند و خودشان نامه‌هایشان را با «بسمک اللهم – به نام تو ای خدا» شروع می‌کردند، بلکه حاکی از آن است که با واژه‌ی «رحمان» مشکل داشتند و نمی‌خواستند که این اسم، یعنی رحمان، پشت اسم «الله» بیاید. البته نه این که معنای آن را نمی‌دانستند، بلکه نمی‌خواستند الله، رحمن معرفی گردد. لذا وقتی حضرت رسول اعظم صلوات الله علیه فرمودند: بنویس «بسم الله الرحمن الرحیم»، آنها با قسمت اول که «بسم الله» بود مشکلی نداشتند، ولی معترض شدند که «ما الرّحمن؟ ما نعرف الرّحمن الّا صاحب یمامه» یعنی: رحمان چیست؟ و ما بدین عنوان نمی‌شناسیم مگر آن مرد یمامه‌ای را».
دقت شود که نگفتند رحمان کیست؟ چون معلوم بود که همان «الله» است، بلکه می‌گفتند: «رحمان دیگر چیست؟».

در صلح حدیبیه، سهیل بن عمرو به عنوان نماینده قریش، در تکذیب رحمان به همان «الله» قسم خورد و گفت: «امّا الرّحمن فوالله ما ادری ماهو و لکن اکتب باسمک الّلهمّ» یعنی: اما رحمن، پس سوگند به خدا نمی فهمم آن چیست؟ پس بنویس: باسمک اللّهم»، و منظور از «نمی‌فهمم» عدم درک معنا نبود، بلکه در زبان عرب، شدت رد و تکذیب را می‌رساند.

علت اصلی این دشمنی و لجاجت با اسم «الرحمن» که اولین صفتی است که در قرآن کریم به «الله» نسبت داده شده است، جامعیت آن است که نفی شرک «عبادی – اجتماعی» را می‌نماید، همه را تحت پوشش رحمت الهی قرار می‌دهد، تداوم این رحمت (الرحیم) را خاص موحدین و مؤمنین می‌نماید و این شناخت و باور برای نظام جاهلی سلطه به نام خدایان بسیار خطرناک بود و هست.

و این که وقتی پیامبر اکرم (ع) می‌فرماید نامش را محمد رسول الله (صلوات الله علیه و آله) بنویسند، باز او معترض می‌شود که ما تو را «رسول» و فرستاده «الله» قبول نداریم، اگر قبول داشتیم که دیگر مخالف شما نبودیم، نه این که بگویند ما «الله» را قبول نداریم.

مناظره پیامبر اکرم(ص) با بت پرستان؛
«پیامبر (ص) رو به مشرکان عرب (بت پرستان) کرده و فرمود: چرا بتان را پرستش کرده و از پروردگار جهان دست کشیده‏اید؟ گفتند: با این کار به خداوند تقرّب مى‏ جوییم.
فرمود: مگر این بتان شنوا بوده و از خدایشان اطاعت نموده و او را عبادت مى‏کنند تا شما بواسطه تعظیم آنها به خداوند تقرّب جویید؟ گفتند: نه.
فرمود: مگر شما خودتان آنها را نتراشیده ‏اید؟ گفتند: آرى.
فرمود: باین ترتیب اگر آنها شما را عبادت کنند شایسته ‏تر است تا شما آنها را. (چون بتان مخلوق و شما خالقید) در این صورت خدایى که عارف به مصالح و عواقب، و حکیم در تعیین تکلیفتان مى ‏باشد آیا شما را به این عبادت امر کرده است؟! بت پرستان پس از این کلام باهم اختلاف کرده و گروهى گفتند: خداوند در پیکرهاى مردانى حلول کرده که به شکل این بتان بودند. و بر این اساس آنها را صورتگرى نمودیم. و منظور ما از توجّه به این بتان تعظیم همان هیاکل است.
و جمعى دیگر گفتند: این بتان مطابق صورت اقوام گذشته‏اى هستند که پرهیزگار و عابد بودند، و نظر ما از عبادت آنها تعظیم و تجلیل خداوند مى‏ باشد. و گروه دیگرى گفتند: آنگاه که خداوند آدم را آفریده و فرشتگان را امر نمود تا او را سجده کنند ما از این امر که وسیله تقرّب به پیشگاه خداوند بود محروم شدیم، پس براى جبران آن صورت آدم را به شکلهاى مختلفى ساختیم و در مقابلش به قصد تقرّب بخداوند سجده مى‏ کنیم. همچون سجده فرشتگان بر آدم، که به قصد تقرّب به خدا بود، چنان که سجده شما در محرابهاى مسجد، به قصد آن است که به محاذات کعبه‏ اید. و در مقابل کعبه‏ نیز به نیّت پروردگار با عظمت و جلال عبادت و سجده مى ‏کنید، نه خود کعبه. رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله فرمود: همه شما راه خطا پیموده و از راه حقیقت منحرف شده‏ اید.
سپس رو به گروه نخست کرده و فرمود: این سخن شما که خداوند در پیکرهاى جمعى که به شکل این بتان بودند حلول کرده، در نهایت ضعف است، چرا که با این کلام مى‏باید خداوند مانند مخلوقات: محتاج، محدود و حادث باشد. و با این حلول، آیا خداوند جهان در چیزى محدود و محاط نخواهد شد؟ …
سپس رسول خدا (ص) روى به گروه دوم کرده و فرمود: اگر شما معتقدید که به نیّت صورتهاى گذشتگان خداپرست خود سر بر آستان بتها گذاشته و آنها را تعظیم مى ‏کنید، پس دیگر چه جایى براى اظهار بندگى پروردگار جهانیان باقى مى‌‏نهید!؟… پس شما با برابر قراردادن خضوع و عبادت خداوند با بتان آیا به مقام عظمت و جلال پروردگار توهین نکرده‏اید؟!
سپس رسول خدا(ص) به گروه سوم از بت پرستان فرمود: شما جماعت مسلمان را با خودتان مقایسه نمودید، در حالى که ما همچون شما نیستیم. زیرا ما بندگان خدا، آفریده و دست پرورده اوئیم، گوش بفرمان و تسلیم نواهى او هستیم، و خداوند را همان گونه که اراده فرموده عبادت مى‏کنیم، و چون ما را به کارى امر فرمود همان را انجام دهیم و نباید از آن اوامر تجاوز کرده و بنابر میل و تشخیص خودمان عمل کنیم، زیرا در این صورت ممکن است با آن خصوصیات پسندیده واقع شود ولى امکان دارد با نحوه دیگر در نهایت درجه کراهیت یا حرمت قرار گیرد. با اینکه ما را از اظهار نظر در مقابل دستوراتش نهى فرموده است.
آرى چون فرموده است هنگام عبادت به جانب کعبه متوجّه باشیم، امتثال امر نموده و اطاعت مى‏کنیم، سپس فرموده در سایر شهرها نیز به محاذات کعبه او را عبادت کنیم ما نیز پذیرفتیم و از حدود اوامر او تجاوز نکردیم. و در مسأله سجده فرشتگان بر آدم، خداوند متعال سجده را بر خود آدم امر فرمود نه بر صورت او، و از آنجا که سجده را بر فرشتگان فرض نموده این تکلیف بر آنان بوده نه بنى آدم، پس هر مقایسه‏اى بیجا است. و چه مى‏دانید شاید از این عمل خودسرانه شما ناراضى باشد.»
(طبرسی، الإحتجاج على أهل اللجاج، ج‏1، ص26.)

x-shobhe.com/shobhe/4013.html

hawzah.net/fa/Question/View/11859

pasokhgoo.ir/node/14124