آیا ابن ملجم به خاطر عشق به یک زن امام علی را کشت؟ آیا مسخ شدن قطام واقعیت دارد؟
در مورد قطام در تاریخ نقل های بسیار متفاوتی بیان شده است اما در کل میتوان آنها را به دو دسته تقسیم کرد؛
دسته اول گروهی که قائل به وجود قطام شده اند؛ قَطام دختر شَجنة بن عَدی زنی از طرفداران خوارج که در تحریک ابن ملجم برای شهادت حضرت علی (ع) نقش داشت. پدر و برادر قطام از کشتگان جنگ نهروان بودند؛ به همین دلیل او کشتن علی (ع) را شرط ازدواج با خود قرار داد و ابن ملجم برای رسیدن به وی در کار خود مصمم شد.
– گروهی از مورخان به طور کل منکر وجود شخصی به نام قطام شده اند که مهمترین آنها دکتر شهیدی است، مرحوم سید جعفر شهیدی اصلا قضیه قطام را افسانه ای بیش نمیداند و به کلی آن را انکار میکند، ایشان با ذکر دلایلی اثبات میکند که این قضیه ساخته و پرداخته نویسندگان متاخر است.
ایشان در کتابش مینویسد: … شگفت تر از
اصل داستان پیدا شدن ناگهانى زنى به نام قطام است که ابن ملجم چون او را
دید یک دل نه صد دل عاشق وى شد. و شگفت تر از داستان قطام، خود قطام است،
در حالى که طبرى او را زنى قدیسه مىشناساند و مىگوید: «در مسجد اعظم
معتکف بود که ابن ملجم و دو تن دیگر به نزد وى به مسجد آمدند و گفتند: ما
بر کشتن على متحد شده ایم.»
ابن اعثم، او را زنى بوالهوس و نیمه روسپى معرفى مىکند … (زندگانی امیرالمومنین علی (ع)، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، چاپ ۱۷، ص ۱۶۰).
ایشان در ادامه میگوید: اصل به وجود آمدن قضیه قطام بیشتر از زبان ابن اعثم گفته شده و در منابع دست اول از آن نامی برده نشده است.
– حال گذشته از اینکه آیا قضیه قطام صحت دارد یا نه این موضوع که قطام تبدیل به خوک شده باشد در هیچ منبع معتبری ذکری از آن به میان نیامده است، و کسانی هم که میگویند قطام وجود داشته ذکری از موضوع مسخ نمیکنند.
– اولین کسیکه این مسئله – قطام و عشق ابن ملجم به وی – را بشدت داستان سرایی کرده و از ناحیه او مشهور گشت «جرجی زیدان» نویسنده مسیحی بود، که خواست شهادت این انسان بی نظیر را به «یک افسانهای پر و بال داده» نسبت دهد.
– آنچه در واقع سبب محروم کردن جهانیان از وجود پر برکت علی (ع) شد، آلودگی های اجتماعی، اعتقادی، سیاسی و انحرافی پس از پیامبر بود، نه یک مسئله عشقی.
در مورد قطام در تاریخ نقل های بسیار متفاوتی بیان شده است اما در کل میتوان آنها را به دو دسته تقسیم کرد؛
– دسته اول گروهی که قائل به وجود قطام شده اند، قَطام دختر شَجنة بن عَدی زنی از طرفداران خوارج که در تحریک ابن ملجم برای شهادت حضرت علی علیه السلام نقش داشت. پدر و برادر قطام از کشتگان جنگ نهروان بودند؛ به همین دلیل او کشتن علی علیه السلام را شرط ازدواج با خود قرار داد و ابن ملجم برای رسیدن به وی در کار خود مصمم شد. که قضیه او را تقریبا به این شکل بیان کرده اند: قطام قبل از اینکه با عبدالرحمان مرادى (قاتل على علیه السلام) آشنا شود با جوانى به نام سعید که ابتدا از هواخواهان عثمان و از دشمنان على علیه السلام بود آشنا شد و چون پدر و برادرش در جنگ نهروان کشته شده بودند سخت کینه على علیه السلام را در دل گرفته و در صدد قتل آن حضرت بود تا این که وقتى سعید را دید و زمینه را در او مساعد یافت به او گفت شرط ازدواج با من کشتن على بن ابى طالب است و در این مورد قرار دادى نوشتند و سعید آن را امضا کرد. اما سعید به طرف مکه رفت و با وصیت جدش و کوشش پسر عمویش عبدالله از دشمنى با على دست کشید و از هواخواهان آن حضرت شد و وقتى به کوفه آمد سعى کرد که قطام را نیز از آن تصمیم خود منصرف کند اما قطام نیز از روى حیله و نیرنگ با او، به ظاهر کلام او را تصدیق کرد و گفت: من نیز از عقیده سابق خود برگشتم و الان از طرفداران على علیه السلام مىباشم.
در این هنگام قطام از سعید شنید که سه نفر در مسجدالحرام و کنار خانه کعبه عهد بستند که در شب ۱۷رمضان هر کدام یکى از این سه نفر حضرت على علیه السلام، معاویه و عمروعاص را بکشند.
سپس سعید و عبدالله از قطام خداحافظى کردند و به طرف مصر رفتند تا بلکه بتوانند آن مردى را که مأموریت یافته حضرت على علیه السلام را در شب ۱۷رمضان به قتل برساند پیدا کنند و او را از تصمیم خود منصرف سازند و هر دو از قطام خداحافظى کردند به وعده دیدار دوباره.
قطام شخصى را در مصر نزد عمروعاص فرستاد و گزارش به او داد که این دو نفر مىآیند … او در صدد بود تا به هر طریقى شده ابن ملجم را پیدا کند تا این که بالاخره در کوفه ابن ملجم را پیدا کرد و وقتى که از او خواستگارى نمود گفت شرط ازدواج با من کشتن على علیه السلام است و او هم قبول کرد تا شب موعود فرا رسید و سعید چون به فسطاط رسید همراهش، عبدالله از طرف عمرو عاص دستگیر شد و سعید دانست که آن شخصى که کمر به قتل على علیه السلام را بسته بود شخصى به نام عبدالرحمان است و روز گذشته به طرف کوفه رفته است و در این جا با سفارش خوله – که دخترى ازطرفداران علی علیه السلام بود – به طرف کوفه حرکت کرد تا این که بتواند او را از تصمیمش منصرف کند یا موضوع را به على علیه السلام گزارش دهد. اما قطام چون مىخواست این راز فاش نشود تصمیم گرفت که از رفتن سعید به خانه حضرت على علیه السلام جلوگیرى کند. بدین جهت غلام خود ریحان را در بیرون دروازه کوفه به استقبال سعید فرستاد تا او را به خانه قطام دعوت نماید و قطام نیز او را سرگرم کند. اما سعید چون دید وقت بسیار تنگ است و شاید فرصت از دست برود تصمیم گرفت یکسره به خانه حضرت على علیه السلام برود و قطام نیز عهدنامه اى را که با سعید در ابتدا امضا کرده بودند به خانه حضرت فرستاد. وقتى سعید به در خانه رفت قنبر غلام حضرت او را شناخت و به عنوان شخصى متهم و مجرم زندانى کرد تا انتقام حضرت على علیه السلام را از او بگیرد. اما قطام نیز همان روز صبح به همراه کنیز و غلامش از کوفه خارج شده و یکسره به مصر به سوى عمروعاص رفتند. اما در آن جا نیز براى عمروعاص ثابت شدکه قطام از موضوع توطئه قتل عمرو اطلاع داشته و عمدا جریان را براى او گزارش نکرده بعد تصمیم گرفت که شب آنها را زندانى کند تا فردا تصمیم نهایى را بگیرد. اما قطام شبانه با همکارى غلامش ریحان درب زندان را شکسته و فرار کردند وعمروعاص نتوانست به آنها دسترسى پیدا کند. عبدالله هم که به دست عمروعاص گرفتار شده بود. اما چون توطئه قتل عمروعاص را به او گفته بود و از کشته شدن نجات پیدا کرد مورد عفو قرار گرفت. بلال و سعید در هنگام بازگشت از دمشق، شبى در کنار دریاچه اى استراحت مىکردند که دیدند قطام و غلامش ریحان نیز در کنار دریاچه به استراحت مشغول هستند و بلال وقت را غنیمت شمرد و موقعى که ریحان براى تهیه آذوقه از چادر دور شد رفت و سر قطام را برید و نزد سعید برد و سعیدآهى کشید و گفت من تا زنده بودم آرزو داشتم دستم به او برسد ولى تقدیر این چنین بود که بعد از مرگش بدن او را لمس کنم. (نقل از فاجعه رمضان، جرجى زیدان، و بحار، ج ۴۲، ص ۲۹۸).
– گروهی از مورخان به طور کل منکر وجود
شخصی به نام قطام شده اند که مهمترین آنها دکتر شهیدی است، مرحوم سید جعفر
شهیدی اصلا قضیه قطام را افسانه ای بیش نمیداند و به کلی آن را انکار
میکند، ایشان با ذکر دلایلی اثبات میکند که این قضیه ساخته و پرداخته
نویسندگان متاخر است.
ایشان در کتابش مینویسد: … شگفت تر از اصل داستان پیدا شدن ناگهانى زنى به
نام قطام است که ابن ملجم چون او را دید یک دل نه صد دل عاشق وى شد. و
شگفت تر از داستان قطام، خود قطام است، در حالى که طبرى او را زنى قدیسه
مىشناساند و مىگوید: «در مسجد اعظم معتکف بود که ابن ملجم و دو تن دیگر
به نزد وى به مسجد آمدند و گفتند: ما بر کشتن على متحد شده ایم.»
ابن اعثم، او را زنى بوالهوس و نیمه روسپى
معرفى مىکند … (زندگانی امیرالمومنین علی علیه السلام، دفتر نشر فرهنگ
اسلامی، چاپ ۱۷، ص ۱۶۰). ایشان در ادامه میگوید: اصل به وجود آمدن قضیه
قطام بیشتر از زبان ابن اعثم گفته شده و در منابع دست اول از آن نامی برده
نشده است.
حال گذشته از اینکه آیا قضیه قطام صحت دارد یا نه این موضوع که قطام تبدیل
به خوک شده باشد در هیچ منبع معتبری ذکری از آن به میان نیامده است، و
معلوم نیست برای اولین بار این موضوع را از کجا آورده اند.
نکته دیگر اینکه کسانی هم که میگویند قطام وجود داشته ذکری از موضوع مسخ نمیکنند بلکه میگویند قطام به واسطه سعید معشوقه سابق قطام کشته شد و سرش را بریدند.
و در نقلی دیگر آمده است بعد از کشته شدن ابن ملجم، مردم به سوی قطامِ ملعونه فاسقه هجوم آوردند و او را با شمشیر به درک فرستادند و جنازه اش را بیرون کوفه سوزانیدند. (بحارالانوار، ج42: 298؛ انوار العلویة: 390؛ نفائح العلام: 410)
روایت قطام ملعونه و عشق ابن ملجم ملعون به وی، و اینکه این عشق سبب تحریک ابن ملجم از طرف قطام برای قتل امیرمؤمنان علیه السلام شد همانطور که ذکر شد سند چندان معتبر و قابل قبولی ندارد. اولین کسی که این مسئله را بشدت داستان سرایی کرده و از ناحیه او مشهور گشت «جرجی زیدان» نویسنده مسیحی بود که خواست شهادت این انسان بی نظیر را به «یک افسانهای پر و بال داده» نسبت دهد. در پس پرده این افسانه سرایی، جریانات سقیفه ای و اجتماعی حاکم بر آن زمان که محصول فرهنگ بنی امیه بود مخفی شد.
جریاناتی که از انحرافات اعتقادی، سیاسی و اجتماعی روز 28 صفر سال 11 هجری ـ یعنی روز وفات پیامبر(ص) ـ آغاز شد و محصول بسیار تلخ آن در سال 40 هجری با کشته شدن مولا علی بن ابی طالب علیه السلام به بار نشست.
آنچه در واقع سبب محروم کردن جهانیان از وجود پر برکت علی علیه السلام شد، آلودگی های اجتماعی، اعتقادی، سیاسی و انحرافی پس از پیامبر بود، نه یک مسئله عشقی. قاتل علی علیه السلام، 30 سال انحراف در همه امور بود که به وسیله «سقیفه بنی ساعده» ایجاد شده بود.
–