چندین روایت ناب از اهل تسنن دربارهی خلافت امیر مؤمنان علیهالسلام
عدهای از روایاتی که عامه در فضل حضرت امیر علیهالسلام نقل کردهاند در درجهی اول و اعلی قرار دارد، نظیر: «أَنْتَ مِنی بِمَنْزِلَةِ هارُونَ مِنْ مُوسی إِلا أَنهُ لا نَبِی بَعْدی؛ تو نسبت به من بهمنزلهی هارون به حضرت موسی علیهماالسلام هستی، تنها با این تفاوت که بعد از من پیامبری نخواهد بود».۱
از جملهی استثنای «إِلا أَنهُ لا نَبِی بَعْدی» استفاده میشود که در مستثنی مِنْه همه چیز مندرج است. مگر اینکه اهل تسنن بگویند: این سخن باز استثنا دارد و آن این است که: «إِلا أَن أَبابَکرٍ أَفْضَلُ مِنْهُ!؛ جز اینکه ابوبکر از او افضل است!». درهرحال، متن حدیث را نقل میکنند و چقدر کودکانه به آن جواب میدهند.
و نیز روایت طیر مشویّ: «أَللهُم! آتِنی بِأَحَب خَلْقِک إِلَیک یأْکلُ مَعِی مِنْ هذَا الطیرِ فَجاءَ عَلِی؛ خداوند، محبوبترین اشخاص در نزد خود را حاضر کن تا این پرنده را همراه با من بخورد... ناگاه علی علیهالسلام فرارسید».٢
و نیز روایت: «أَنَا مَدینَةُ الْعِلْمِ وَ عَلِی بابُها؛ من شهر علم هستم و علی علیهالسلام درب آن است».٣
همچنین این روایت که صاحب صواعق محرقه آن را از کتب خودشان نقل میکند و
سند آن را هم به ابیبکر میرساند که حضرت رسول صلیاللهعلیهوآلهوسلم
فرمود: «مَنْزِلَةُ عَلِی مِنی مِثْلُ مَنْزِلَتی مِنْ رِبی؛ مقام و منزلت علی علیهالسلام نسبت به من، همانند منزلت من نسبت به پروردگارم است».۴
و نیز این حدیث از پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلم در روز غدیر خم: «أَلَسْتُ
أَوْلی بِکمْ مِنْ أَنْفُسِکمْ؟ قالُوا: بَلی. قالَ
صلیاللهعلیهوآلهوسلم: مَنْ کنْتُ مَوْلاهُ، فَهذا عَلِی مَوْلاهُ.
أَللهُم والِ مَنْ والاهُ، وَ عادِ مَنْ عاداهُ؛ آیا من نسبت به جان
شما سزاوارتر نیستم؟ عرض کردند: بله. فرمود: هرکس من به او ولایت دارم و
مولای اویم، این علی علیهالسلام مولای او است. خداوندا، هرکس که او را
مولای خود بداند و دوستدارش باشد و دوستش بدار، و هر کس با او دشمنی ورزد
دشمنش باش».۵
همه را نقل میکنند و دربارهی روایت اخیر میگویند: «لَوْ أَرادَ الْخِلافَةَ، لَقالَ صلیاللهعلیهوآلهوسلم: عَلِی خَلیفَتی مِنْ بَعْدی؛ اگر مقصود رسول اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلم خلافت بود، قطعاً میفرمود: علی علیهالسلام خلیفه و جانشین من است».۶
میگوییم: اگر اینگونه هم میگفت که علی علیهالسلام خلیفه و جانشین من
است، باز شما میگفتید: بله خلیفه است، منتهی تنها در کمالات؛ زیرا با
درایت و اجماع منافات دارد! و یا میگفتید: ما هم علی علیهالسلام را خلیفه
میدانیم، منتهی خلیفهی چهارم! و اگر پیغمبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم
میفرمود: علی علیهالسلام خلیفهی بلافصل است، باز میگفتید: فصل به غیر
خلفا مراد است؛ یعنی بلافصل اجنبی نسبت به خلفا، زیرا نسبت به خلافت شیخین
اجماع قائم است!
- ۱. صحیح مسلم، ج۷، ص۱۲۰ و ۱۲۱؛ سنن ترمذی، ج۵، ص۳۰۲ ـ ۳۰۴؛ مستدرک حاکم، ج۲، ص۳۳۷؛ ج۳، ص۱۰۹.
- ٢. مستدرک حاکم، ج۳، ص۱۳۰ و ۱۳۲؛ مجمعالزوائد هیثمی، ج۹، ص۱۲۵ و ۱۲۶؛ کنزالعمال، ج۱۳، ص۱۶۶ و ۵۱۹.
- ٣. ر.ک: المسترشد، ص۲۹۳؛ مناقب آلابیطالب، ج۲، ص۶۰؛ بحارالانوار، ج۳۸، ص۲۹۸؛ میزانالاعتدال ذهبی، ج۳، ص۵۴۰؛ الکشفالحثیث، ص۲۲۹؛ لسان المیزان ابن حجر، ج۵، ص۱۶۱.
- ۴. ر.ک: المسترشد، ص۲۹۳؛ مناقب آلابیطالب، ج۲، ص۶۰؛ بحارالانوار، ج۳۸، ص۲۹۸؛ میزانالاعتدال ذهبی، ج۳، ص۵۴۰؛ الکشفالحثیث، ص۲۲۹؛ لسان المیزان ابن حجر، ج۵، ص۱۶۱.
- ۵. ر.ک: خصائص نسائی، ص۱۰۱؛ المعجم الکبیر طبرانی، ج۵، ص۱۹۵، ۲۱۲.
- ۶. اتفاقاً همین معنا را نیز که علی علیهالسلام جانشین بعد از من است، در کتابهای اهل تسنن از رسول اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلم نقل شده است: «لاینْبَغی أَنْ أَذْهَبَ إِلا وَ أَنْتَ خَلِیفَتی... أَنْتَ وَلِیی فِی کل مُؤْمِنٍ بَعْدی؛ روا نیست که من از دنیا بروم و توجانشین من نباشی… تو سرپرست برگزیدهی من بر هر مؤمن بعد از من هستی». ر.ک: مسند احمد، ج۱، ص۳۳۱؛ مستدرک حاکم، ج۳، ص۱۳۴؛ مجمعالزوائد، ج۹، ص۱۲۰؛ السنن الکبری، ج۵، ص۱۱۳.