با توجه به آیه 233 سوره بقره و آیه 6 سوره
طلاق به نظر می رسد نفقه خوراک و پوشاک زن تنها در زمان بارداری واجب شده
است و نفقه زن در قرآن مربوط به زمان حاملگی است، آیا قرآن به نفقه خوراک و
پوشاک زن در ایام عادی اشاره کرده است؟
پاسخ:
در پاسخ به این سوال توجه به چند نکته ضروری است:
اول: آیه 233 سوره بقره مختص به زمان بارداری نیست. آیه به صورت اطلاق
میفرماید: "وَ الْوالِداتُ یُرْضِعْنَ أَوْلادَهُنَّ حَوْلَیْنِ کامِلَیْنِ
لِمَنْ أَرادَ أَنْ یُتِمَّ الرَّضاعَةَ وَ عَلَى الْمَوْلُودِ لَهُ
رِزْقُهُنَّ وَ کِسْوَتُهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ ..." مادران، فرزندان خود را
دو سال تمام، شیر مى دهند. (این) براى کسى است که بخواهد دوران شیرخوارگى
را تکمیل کند. و بر آن کس که فرزند براى او متولد شده (پدر) لازم است خوراک
و پوشاک مادر را به طور شایسته (در مدت شیر دادن بپردازد).
مولود له، زوج (پدربچه) است و هیچ صحبتی از زمان حمل در این آیه نشده است.
این آیه هیچ ارتباطی با زمان حمل ندارد. در آیه خداوند میفرماید که زمان
شیردهی 2 سال است و زوج هم که مولود له است موظف به پرداخت نفقه است. اگر
اشکال شود که این آیه در مقام اطلاق نیست باید بگوییم: این آیه ولو اطلاق
نداشته باشد و در مقام اطلاق گیری هم نباشد ولی مخاطب آن عرف است. نفقه در
ذهن عرف همان نفقه ای است که مردان به زنانشان می دهند. این نفقه شامل همه
موارد میشود. پس عمومیت یا اطلاق را از فهم عرف که مخاطب آیه است استفاده
میکنیم. به عبارت دیگر آیه مفروض گرفته که مردان نفقه را به همسرانشان
پرداخت میکنند. در واقع نفقه در آیه اشاره به نفقه رایجی دارد که همه از آن
خبر دارند و آن هم نفقه ای است که شامل زمان حمل و غیر حمل می شود لذا
اطلاق را از خود آیه استفاده نمی کنیم بلکه از معنای مفروضی که در ذهن
مخاطب است و عرف از آن می فهمد استفاده میکنیم. و اگر شارع مرادش غیر از
این باشد باید در دلیل دیگری عرف را تخطئه کند و بگوید این عمومیتی را که
شما می فهمید من قبول ندارم و چون چنین دلیلی وجود ندارد پس معلوم میشود که
شارع همان فهم عرفی را تایید کرده است.
دوم: آیه 6 سوره طلاق نیز که میفرماید: "وَإِنْ کُنَّ أُولَاتِ حَمْلٍ
فَأَنْفِقُوا عَلَیْهِنَّ حَتَّیٰ یَضَعْنَ حَمْلَهُنَّ"؛ و به زنان مطلّقه
اگر حامله باشند تا وقت وضع حمل نفقه دهید. در آیه 6 سوره طلاق نفقه ایام
عادی ظاهرا بیان نشده اما نفقه را منحصر در ایام بارداری نیز ننموده است
بلکه اگر از حرف شرط نیز استفاده شده جنبه اخلاقی را در نظر گرفته است. زن
هنگامی که باردار است حتی اگر طلاق گرفته باشد مرد موظف به پرداخت نفقه
اوست چرا که بچه ای را حمل میکند که فرزند این پدر است. پس به طریق اولی
وقتی که مطلقه نبوده و همسر مرد باشد نیز نفقه به او تعلق میگیرد. و اگر
آیه فرموده " حتی یضعن الحمل" ( تا هنگامی که زایمان کنند) یعنی مشخص
مینماید تا چه وقت به زن مطلقه باردار باید نفقه پرداخت کرد به این معنی که
پس از زایمان فرزند به پدر تحویل داده میشود و آن زن که طلاق گرفته از
زندگی مرد خارج میشود لذا پس از آن دیگر نفقه ای بر گردن مرد نیست. آیه
فرموده: اگر حامله بودند، نفقه آنها را تاپایان حمل بدهید یعنی به طریق
اولی وقتی که همسر شما هستند و طلاق نگرفته اند نیز شامل نفقه میشوند. چطور
میشود زن فقط در ایام بارداری حق نفقه داشته باشد و در غیر آن ایام خیر؟
آنچه که موجب شده است قرآن زنان حامله را از سایر زنان مطلقه جدا کند این
است که چه طلاق، طلاق رجعی باشد و چه بائن تا زمانی که زن بارادار است نفقه
او بر شوهرش واجب است، اما اگر باردار نباشد، فقط در صورتی بر او نفقه
واجب است که طلاقش رجعی باشد. بنابراین همین که قرآن به سکونت زن مطلقه در
خانه شوهرش حکم می کند یعنی نفقه همچنان ادامه دارد، اما اگر طلاق بائن بود
دیگر سکونت معنا ندارد، اما نفقه زن مطلقه( بائن ) که باردار است همچنان
بر شوهر واجب است تا زمانی که وضع حمل نماید. در نتیجه تمامی زنان مطلقه در
طلاق رجعی تا پایان عده، حق نفقه دارند، اما زنان آبستن در طلاق بائن هم
نفقه دارند.
سوم: برای اینکه دانسته شود چه چیزی و به چه اندازه ای در شرع مقدس واجب
شده است تنها مصدر و منبع؛ کتاب خداوند نیست. بلکه علم فقه منابع دیگری
همچون سنت شریفه نیز دارد. بسیاری از مباحث در قرآن علی سبیل الاجمال مطرح
است که به مقتضای(لِتُبَیِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَیْهِمْ) و
حدیث متواتر ثقلین مرجع در این امور پیامبر و اهل بیتشان( علیهم السلام) می
باشد. در روایات پر شمار معصومین تاکید شده است که مرد مطلقا موظف به
پرداخت نفقه است. مانند روایت زیر: حریز میگوید به امام صادق(علیه السلام)
عرض کردم، آن که نفقه اش بر من لازم است و (در صورت نپرداختن) بر آن
مجبور میشوم، کیست؟ آن حضرت فرمود: "الْوالِدانِ وَ الْوَلَدُ وَ الزَّوجة
"(1) ؛ پدر و مادر، فرزند و همسر. در پاره ای از روایات، نفقه، حق زن
شمرده شده و شوهر مکلف است مخارج همسرش را بپردازد و خوراک و پوشاک او را
تأمین کند.(2) روایات متعدد با سند صحیح وجود دارد که نفقه در زمان های
عادی را نیز واجب می داند، به عنوان نمونه: وسائل الشیعه، ج21، ص509 بَابُ
وُجُوبِ نَفَقَةِ الزَّوْجَةِ الدَّائِمَةِ بِقَدْرِ کِفَایَتِهَا مِنَ
الْمَطْعُومِ وَ الْمَلْبُوسِ وَ الْمَسْکَن. همچنین روایت های متعدد با
سند صحیح وارد شده اند که هیچ کدام ناظر به آیه طلاق نیستند، و از وجوب
نفقه به صورت مطلق سخن گفته اند به عنوان نمونه: امام باقر(علیه السلام):
»مَنْ کَانَتْ عِنْدَهُ امْرَأَةٌ فَلَمْ یَکْسُهَا مَا یُوَارِی
عَوْرَتَهَا وَ یُطْعِمْهَا مَا یُقِیمُ صُلْبَهَا کَانَ حَقّاً عَلَى
الْإِمَامِ أَنْ یُفَرِّقَ بَیْنَهُمَا»؛ هر کسی زنی نزد او باشد و آن را
نپوشانده و به شایستگی سیر نکند امام حق دارد بین آنها جدایی انداخته و به
طلاق ایشان حکم دهد.(3)
در روایت دیگری از سوال اسحاق بن عمار از امام صادق(علیه السلام) چنین
آمده است: «إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ أَنَّهُ سَأَلَ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ
علیه السلام عَنْ حَقِّ الْمَرْأَةِ عَلَى زَوْجِهَا قَالَ یُشْبِعُ
بَطْنَهَا وَ یَکْسُو جُثَّتَهَا»؛ اسحاق بن عمار از امام صادق(علیه
السلام) در مورد حق زن سوال کرد، امام فرمود: شکمش را سیر کرده و بدن او را
بپوشاند.(4) باز در روایت دیگری از شهاب بن عبد ربه از امام صادق(علیه
السلام) چنین آمده است: «شِهَابِ بْنِ عَبْدِ رَبِّهِ قَالَ: قُلْتُ
لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) مَا حَقُّ الْمَرْأَةِ عَلَى
زَوْجِهَا قَالَ یَسُدُّ جَوْعَتَهَا وَ یَسْتُرُ عَوْرَتَهَا»؛ شهاب می
گوید از امام صادق(علیه السلام) سوال کردم حق زن بر مرد چیست؟ امام فرمود:
گرسنگی اش را رفع کرده و او را بپوشاند. (5) و آیه 34 سوره نساء حکم نفقه
را بصورت عام بیان کرده و زمان و مکانی برای نفقه اختصاص نداده است. آیه
میفرماید: «الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَی النِّسَاءِ بِمَا فَضَّلَ اللّهُ
بَعْضَهُمْ عَلَی بَعْضٍ وَبِمَا أَنْفَقُوا مِنْ أَمْوَالِهِمْ»؛ مردان،
سرپرست و نگهبان زنانند، به دلیل برتری هایی که خداوند (از نظر نظام
اجتماع) برای بعضی نسبت به بعضی دیگر قرار داده است و به دلیل انفاق هایی
که از اموالشان (در مورد زنان) میکنند. یعنی مرد موظف به تامین نفقه
خوراک، پوشاک و مسکن زن بدون محدودیت زمانی (مثل دوران بارداری) است.
پی نوشت ها:
1. ابن بابویه، محمد بن علی، الخصال،مترجم: جعفری، یعقوب، نسیم کوثر، 1382، قم – ایران، ج1، ص 248.
2. مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، دار احیاء التراث العربی، بیروت- لبنان، ج100، ص254.
3. حر عاملی، محمد بن حسن، وساءل الشیعه، محقق: حسینی جلالی، محمد رضا،
موسسه آل البیت( علیهم السلام) لإحیاء التراث، 1416ق، قم- ایران، ج21، ص
509.
4. همان، ص 510.
5. همان، ص513.