علم غیب پیامبران استقلالی نبوده و از سوی خداوند افاضه می‌شود، پس این‌گونه نیست که پیامبران از جانب خود صاحب غیب بوده و همه‌چیز را در همه زمان‌ها به‌تفصیل و ...

ائمه و پیامبران در چه زمانی از علم غیبشان استفاده می‌کنند و در چه زمانی استفاده نمی‌کنند؟

در خصوص کیفیت و حدود علم غیب حضرات معصومین(ع) لازم است به چند نکته توجّه بفرمایید:

نکته اول: استقلالی نیست

علم غیب پیامبران استقلالی نبوده و از سوی خداوند افاضه می‌شود، پس این‌گونه نیست که پیامبران از جانب خود صاحب غیب بوده و همه‌چیز را در همه زمان‌ها به‌تفصیل و به‌صورت استقلالی بدانند، بلکه تا آنجایی از غیب خبردارند که خداوند به ایشان اذن داده و افاضه کرده است، نظیر اینکه خداوند در قرآن کریم بارها پیامبر را با این وصف خطاب کرده که تو پیش‌ازاین نمی دانستی و ما به تو آموختیم:

تِلْکَ مِنْ أَنْباءِ الْغَیْبِ نُوحیها إِلَیْکَ ما کُنْتَ تَعْلَمُها أَنْتَ وَ لا قَوْمُکَ مِنْ قَبْلِ ...(1)

[ترجمه:] این­ها از خبرهاى غیب است که به تو (اى پیامبر) وحى می‌کنیم نه تو، و نه قومت، این‌ها را پیش از این نمی‌دانستید!

و یا می‌فرماید:

... أَنْزَلَ اللَّهُ عَلَیْکَ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ وَ عَلَّمَکَ ما لَمْ تَکُنْ تَعْلَمُ (2)

و خدا کتاب و حکمت بر تو فرو فرستاد و آنچه را که هرگز نمی‌توانستی بدانی، به تو آموخت.

 

نکته دوم: مربوط به امور هدایتی است

علم غیب پیامبران، از ویژگی‌های منصبی است که جهت هدایت انسان‌ها بدیشان افاضه شده است. لذا بسیاری بر این عقیده‌اند (3) که لزومی ندارد حضرات ایشان نسبت به تمام امور عادی و جاری زندگی ، صاحب علم غیب باشند، چراکه این اطلاق دخلی در مسئله هدایت انسان‌ها ندارد. بر اساس این دیدگاه، مقتضای ادله، بیش از این نیست که معصوم(ع) باید به‌تمامی احکام دینی و مسائل موردنیاز و سؤال مردم علم داشته باشد، ولی دلیلی بر آگاهی ایشان از تمام حوادث گذشته، حال و آینده وجود ندارد.

ازاین‌رو می‌بایست میان امور عادی زندگی و امور هدایتی تفصیل قائل شده و محدوده علم غیب پیامبر ص را تنها در امور هدایتی دانست.

نکته سوم: مأمور به‌ظاهر

پیامبران و معصومین(ع) در مقام علم ظاهری، مکلف به رعایت ظاهر هستند و وظایف اجتماعی خویش را بر اساس این تکلیف انجام می‌دهد، به‌عنوان‌مثال اگر دو نفر به شکایت نزد پیامبر(ص) بروند و ایشان به علم غیب بدانند که حق با نفر اول است، ولی نفر دوم برای ادعای خود بینه و شاهد بیاورد، پیامبران به خلاف علم غیب خود عمل کرده و به نفع نفر دوم حکم خواهند نمود.

در روایتی از رسول خدا ص این مطلب این‌گونه بیان‌شده که:

«إنّما أقضى بینکم بالبیّنات و الأیمان و بعضکم ألحن بحجّته من بعض فأیّما رجل قطعت له من مال أخیه شیئا فإنّما قطعت له به قطعة من النّار. » (4)

«من میان شما با شاهد و قسم داوری می‌کنم و برخی از شما در ادعای خود، زیرک‌تر است، پس هر مردی که از مال برادرش به سود او گرفتم و به او دادم، آن مال همانند پارهای از آتش است»

علت این امر آن است که ایشان به جهت آنکه بتواند الگو و اسوه مؤمنین باشد ناچار باید در حیطه مسائل عادی و اجتماعی به‌ظاهر امور عمل کنند نه باطن آن‌ها و لازمه الگو دهندگی، عمل به تکلیف ظاهری در این امر است.

 

پی‌نوشت‌ها:

1.  هود، آیه 49.

2.  نساء، آیه 113.

3.  ر.ک (شیخ مفید)، المسائل العکبریة چاپ شده در مجموعه «مصنفات الشیخ المفید»، تحقیق: علی اکبر الهی خراسانی، چ اوّل، قم، المؤتمر العالمی لألفیة الشیخ المفید، 1413ق، ج6، ص 69 71؛  شریف مرتضی علم الهدی، تنزیه الأنبیاء، تحقیق: فارس حسّون کریم، چ اوّل، قم، بوستان کتاب قم، 1380ش، ص 270؛ ابوجعفر محمد بن الحسن الطوسی؛ تلخیص الشافی، تحقیق و تعلیق سید حسین بحرالعلوم، چ دوم، نجف، مکتبة الاعلیها السلامداب، 1383ق، ج4، ص 190.

4.  ابوجعفر محمد بن الحسن الطوسی، تهذیب الأحکام، تصحیح و تعلیق علی اکبر الغفاری، چ اوّل، تهران، مکتبة الصدوق، 1376ش، ج6، ص 256.