این مطلب از جهات مختلف قابل بحث است که پرداختن به همه ی آن ها همراه با ادله ی قرآنی و روایی آن، بحثی کاملا تخصّصی و اجتهادی است که امکان طرح آن در قالب مقاله مختصر امکان پذیر نیست از این جهت به اختصار به آن پرداخته می شود و جهت مطالعه ی بیشتر منابعی چند نیز معرّفی می گردد.(۱)

 این حکم می تواند به دو صورت مطرح شود:

الف) حکم اسماع: یعنی اینکه آیا زن شرعا می تواند صدای خود را به گوش نامحرم برساند یا نه؟

ب) حکم سماع(۲) و استماع: یعنی این که آیا مرد شرعا حقّ دارد به صدای زن نامحرم گوش کند یا نه؟

بنابراین برای تکمیل بحث به هر دو صورت پرداخته می شود:

الف: حکم سماع (شنیدن) و استماع (گوش دادن): شنیدن و گوش دادن به صدای زن نامحرم اگر به قصد لذّت بردن نباشد و همراه ریبه (ترس از مبتلا شدن به حرام) نباشد جایز است.(۳)

ب: حکم «اسماع»: بر زن حرام است طوری با نامحرم سخن بگوید که موجب تحریک شهوت او شود.(۴)

امّا اگر چنین نباشد و ترس از وقوع فتنه نباشد، می تواند با مرد نامحرم سخن بگوید و صدای خود را به او برساند.(۵)

۳. احکام ذکر شده در مورد سخنان و صدای عادی بود و گرنه اگر صدا «غنا» داشته باشد، بر تمام مکلّف اعمّ از زن و مرد، انجام آن (خواندن به صورت غنائی) حرام است و هم چنین گوش دادن به آن نیز برای مرد و زن مکلّف حرام است هر چند آن صدای همراه با غنا از آن همجنس یا محرم خودش باشد و محتوای آن هم چیز مقدسی مانند قرآن کریم باشد.(۶)

البتّه بعضی از فقها خواندن زن به صورت غنا برای زنان را فقط در مجلس عروسی جایز می دانند.(۷) به شرط این که همراه با حرام های دیگری مانند حاضر شدن مردان در آن جمع و... نباشد.(۸) لازم به ذکر است که یکی از ادله ای که برای حرمت غنا از آن استفاده شده است این آیه می باشد که می فرماید... وَاجْتَنِبُوا قَوْلَ الزُّورِ(۹) که خداوند ما را از قول زور باز می دارد و امر به پرهیز از آن می کند. و مراد از «قول زور» طبق روایت صحیحه هشام از امام صادق -علیه السّلام-، غنا می باشد.(۱۰) و علاوه بر این روایات، زیاد دیگری هم که در بعضی از آن ها به آیات قرآن کریم، تمسّک شده است، بر حرمت غنا دلالت دارد.(۱۱) و نیز استثنا کردن غنا در مجلس عروسی به گونه ای که ذکر شد با استفاده از روایات می باشد.(۱۲)

۴. از مطالب ذکر شده، چنین به دست می آید که اسماع (رساندن صدا به گوش مرد نامحرم) از طرف زن، و استماع (گوش دادن به صدای زن توسط مرد نامحرم) در مواقعی که صدا عادی باشد ( غنائی و مهیج نباشد) و مفسده ای بر آن مترتّب نباشد جائز می باشد.

۵. روایاتی که درباره ی موضوع بحث (اسماع و استماع صدای زن نامحرم) وجود دارند به چند دسته قابل تقسیم هستند:

الف) در بعضی از روایات از گفتگوی زن با مرد نامحرم منع و نهی شده است از جمله:

ـ روایت شده است که « یکی از چیزهایی که پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ در هنگام بیعت کردن با زنان از آنان درخواست کرد این بود که با مردان سخن نگویند مگر با محارم خود.»(۱۳)

ـ از امام علی -علیه السّلام- نقل شده است که فرمودند: «پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ از سخن گفتن با زنان نهی کرد.»(۱۴)

ـ از علی -علیه السّلام- نقل شده است که فرمودند: «به زنان سلام نکنید و... »(۱۵)

و از امام صادق -علیه السّلام- نیز نقل شده است که فرمودند که «لا تسلم علی المراة»(۱۶)، بر زن سلام نکن.

به علّامه حلی، محقّق حلّی و شهید ثانی (رحمة الله علیه) نسبت داده شده است که آن ها با تمسّک به این گونه روایات، مطلق گوش دادن به صدای زن نامحرم را حرام دانسته اند.(۱۷) امّا این فتوی به جهت مخالفت با سیره ی علما و دینداران و نیز با توجّه به این که حضرت زهرا ـ سلام الله علیها ـ و دخترانش را مردان سخن گفته اند و هم چنین با توجّه با این که پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ و ائمه ـ علیهم السّلام ـ با زنان، مکرر گفتگو کرده اند، دارای اشکال است.(۱۸)

به علاوه این که روایات متعدّدی وجود دارد که دلالت بر جواز گفتگو با زنان و شنیدن صدای آنان دارد که در متن مقال به تعدادی ازآن ها اشاره خواهد شد. بنابراین، این دسته روایات را می توان به گفتگو کردن و شنیدن صدای آنان به قصد لذّت یا به ترس از وقوع حرام حمل کرد.(۱۹)

چنان که نهی از سلام کردن به زنان را می توان به کراهت داشتن سلام کردن به زنان جوان که احتمال زمینه گناه در آن وجود دارد حمل نمود. چنان که در روایت دیگری از امام صادق -علیه السّلام- آمده است که رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ بر زنان سلام می کرد و آنان هم جواب می دادند. و علی -علیه السّلام- بر زنان سلام می کرد (ولی) از سلام کردن به زنان جوان کراهت داشت و می فرمود: « می ترسم از صدایش خوشم بیاید و بیش تر از اجری که خواستارش بودم (گناه) به من برسد.»(۲۰)

ب) در پاره ای از روایات به کم سخن گفتن با زنان سفارش شده است از جمله:

ـ علی -علیه السّلام- می فرماید: «و اقلل محادثة النساء...» گفتگو کردن با زنان را کم کن... »(۲۱)

ـ از امام صادق -علیه السّلام- نقل شده است که پیامبر اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ در حدیث مناهی، زن را نهی کردند که بیش از پنج کلمه با غیر شوهر و محرمش سخن نگوید.(۲۲)

ـ در روایتی از رسول اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ چهار چیز موجب دل مرده گی شمرده می شود که یکی از آن ها گفتگو کردن زیاد با زنان است.(۲۳)

ج) در دسته ای از روایات دستور به پرهیز کردن از شوخی با زنان استفاده می شود از جمله:

ـ از رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ نقل شده است که فرمودند: هر کسی که با زنی نامحرم شوخی بکند خداوند او را در برابر هر کلمه ای که به آن زن در دنیا گفته است هزار سال حبس می کند.(۲۴)

ـ در روایتی علی -علیه السّلام- پنج چیز را مایه آتش جهنم معرفی فرموده است که شوخی کردن با زن نامحرم یکی از آنهاست.(۲۵)

د) در روایتی از امام صادق -علیه السّلام- چنین نقل شده است: « محادثه النساء من مصائد الشیطان»، گفتگو کردن با زنان از ابزارهای صید شیطان است.»(۲۶) در این روایت حکمت سخت گیری در مورد گفتگو با زنان نامحرم بیان شده است.

ه) جواز گفتگو با زنان نامحرم و شنیدن صدای آن ها از یک آیه و پاره ای روایات قابل استفاده است:

ـ خداوند تبارک و تعالی خطاب به زنان پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ می فرماید:... فَلا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَیطْمَعَ الَّذِی فِی قَلْبِهِ مَرَضٌ وَقُلْنَ قَوْلا مَعْرُوفًا(۲۷) پس به گونه ای هوس انگیز سخن نگویید که بیمار دلان در شما طمع کنند، و سخن شایسته بگویید.

هر چند خطاب آیه به زنان پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ است امام حکم آن مخصوص به ایشان نیست بلکه حکمی عامّ است و به طریق اولی شامل دیگرزنان مسلمان نیزمی شود.(۲۸) در این آیه از سخن گفتن زنان با نامحرمان نهی نشده است. فقط از آن ها خواسته شده است به گونه ای حرف نزنند که موجب طمع افراد بیمار دل شود بلکه به نحو شایسته ای سخن بگویند. به همین جهت بعضی از فقها این آیه را دلیل بر جواز سخن گفتن زنان با مردان دانسته اند.(۲۹)

ـ طبق روایتی امام صادق -علیه السّلام- به ابوبصیر اجازه دادند سخنان زن نامحرمی (ام خالد) را گوش کند.(۳۰)

ـ بنابر نقل معروف حضرت زهرا ـ سلام الله علیها ـ بعد از غصب فدک توسط دستگاه خلافت به مسجد پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ در مدینه رفت و خطبه ای بسیار بلیغ در جمع حضار ـ اعمّ از زن و مرد ـ ایراد فرمود و در آن خطبه طولانی مسائل مختلفی مطرح کرد و به غصب حق خود نیز اعتراض فرمود.(۳۱) که اگر این کار حرام بود مسلما آن کار را نمی کردند و یا دست کم به حد ضرورت اکتفا می فرمودند.

نتیجه:

از بحث های گذشته به دست می آید:

۱. زن می تواند صدای خود را به گوش نامحرم برساند به شرطی که در صدایش غنا نباشد و طوری سخن بگوید که موجب تحریک شهوت و طمع بیمار دلان واقع نشود و ترس فتنه و خطر برایش نباشد.

۲. مرد نیز می تواند به صدای زن نامحرم گوش کند مشروط به این که صدای زن همراه با غنا نباشد، قصد لذّت جویی در بین نباشد و نیز ترس از وقوع در حرام وجود نداشته باشد.

تذکر:

گر چه زن می تواند صدای خود را به گوش مرد نامحرم برساند و مرد هم می تواند آن را گوش کند ـ البتّه با ملاحظه شرائط ذکر شده ـ امّا برای این که مبادا شیطان با وسوسه زن و مرد نامحرم را به گناه بکشاند احتیاط آن است که خصوصا جوانان به حد ضرورت اکتفا کنند.(۳۲)

پی نوشتها

۱. رک: نجفی، محمد حسن، جواهر الکلام، تحقیق شیخ محمود قوچانی، بی جا، المکتبه الاسلامیه، بی تا، چاپ بیست و نهم، ص۹۷-۹۹، بحرانی، الحدائق الناضرة، تحقیق محمد تقی ایروانی، قم، انتشارات جماعه المدرسین، ۱۳۶۳، ج۲۳، ص۶۶-۶۷، محقق نراقی، مستند الشیعه، مشهد، تحقیق و نشر موسسه ال البیت ـ علیهم السّلام ـ لاحیاء التراث، چاپ اول، ۱۴۱۹، چ۱۶، ص۶۶-۷۰، انصاری، مرتضی، کتاب النکاح، تحقیق لجنه التحقیق، قم، مطبعه باقری، چاپ اول، ۱۴۱۵، ص۶۸-۶۶.

۲. محقق نراقی، مستند الشیعه، ج۱۶، ص۶۶ می فرماید:« مراد فقها از سماع (شنیدن)، استماع (گوش دادن) است و گرنه سماع بدون استماع قطعا حرام نیست.»

۳. ر.ک به: طباطبایی یزدی، سید محمد کاظم، العروة الوثقی، با حواشی آیات عظام، امام خمینی (رحمة الله علیه)، اراکی، گلپایگانی، و خوئی (رحمة الله علیه) قم، انتشارات اسماعیلیان، چاپ دوم، ۱۳۷۰، ج۲، ص۶۳۷.

۴. همان.

۵. ر. ک به: موسوی خمینی، سید روح الله، تحریر الوسیله، قم، موسسه مطبوعات دارالعلم، چاپ دوم، بی تا، ج۲، ص۲۴۵.

۶. ر.ک به: همان، تحریر الوسیله، ج۱، ص۴۹۷.

۷. همان، و خوئی، ابوالقاسم، مصباح الفقاهه، بیجا، انتشارات وجدانی، چاپ سوم، ۱۳۷۱، ج۱، ص۳۱۴.

۸. ر. ک به: موسوی خمینی، سید روح الله، المکاسب المحرمه، قم، انتشارات اسماعیلیان، چاپ سوم، ۱۳۶۸، ج۱، ص۲۳۲-۲۳۳.

۹. حج: ۲۲:۳۰.

۱۰. المکساب المحرمه، همان، ص۲۰۳، به نقل از وسائل الشیعه.

۱۱. ر. ک به: حرّعاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، بیروت، داراحیاء التراث العربی، بی تا، ج۱۲، ص۲۲۵-۲۳۲ و نوری طبرسی، میرزا حسین، مستدرک الوسائل، قم، موسسه آل البیت لاحیاء التراث، چاپ اول، ۱۴۰۸، ج ۱۳، ص۲۱۲-۲۱۵.

۱۲. ر. ک: وسائل الشیعه، همان، ص۸۴-۸۵.

۱۳. مستدرک الوسائل، همان، ج۱۴، ص۲۷۲-۲۷۳.

۱۴. همان.

۱۵. کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، تحقیقی علی اکبر غفاری، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ سوم، ۱۳۶۷، ج۵، ص۵۳۵. وسائل الشیعه، همان، ج۱۴، ص۱۷۳.

۱۶. همان.

۱۷. ر. ک: انصاری، محمد علی، الموسوعة الفقهیة المیسرة، قم، مجمع الفکر الاسلامی، ۱۴۱۵ه‍.ق، ج۳، ص۷.

۱۸. ر. ک: جواهر الکلام، همان، ص۹۸ و الحدائق الناضرة، همان.

۱۹. ر. که: الموسوعة الفقهیة المیسرة، همان، ص۷۳.

۲۰. الکافی، همان و وسائل الشیعه، همان، ص۱۷۳-۱۷۴.

۲۱. مستدرک الوسایل، همان، ص۲۷۳.

۲۲. وسائل الشیعه، همان، ص۱۴۳.

۲۳. وسائل الشیعه، همان، ص۱۴۳.

۲۴. همان.

۲۵. مستدرک الوسائل، همان، ج۱۴، ص۲۷۳.

۲۶. همان.

۲۷. احزاب: ۳۳:۳۲.

۲۸. ر. ک: مکارم شیرازی، ناصر و دیگران، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۶۳، ج۱۷، ص۲۹۰.

۲۹. ر. ک: جواهر الکلام، همان، ص۹۸.

۳۰. وسائل الشیعه، همان.

۳۱. ر. ک به: رحمانی همدانی، احمد، فاطمة الزهرا ـ سلام الله علیها ـ بهجة قلب المصطفی ـ صلّی الله علیه و آله ـ، تهران، نشر المرضیه، چاپ دوم، ۱۳۷۲، ص۳۲۶-۳۶۶، همراه با شرح هایی در پاورقی.

۳۲. ر.ک: العروة الوثقی، همان و تحریر الوسیله، همان.