همه انسانها در لحظه به لحظه زندگی آگاهانه یا غیر آگاهانه دچار وسوسه میشوند. وسوسه از چیزهایى است که احدى از آن خالى نیست و تا وقتى که در مرحله قلب است و به اظهار و زبان در نیامده، معفوّ است و گناه شمرده نمىشود و القاء آن یا از جانب شیطان یا نفس اماره و یا انسانهای دیگر است؛ در این میان انسانهای متدین و با ایمان به دنبال درمان هستند. در برخی از نصوص دینی راهکارهایی برای دفع وسوسه و حدیث نفس ذکر شده است. نویسنده در مقاله حاضر به تبیین ماهیت و درمان وسوسه از طریق آیات و روایات میپردازد.
چگونگی نفوذ شیطان در اندیشه
قلمروى شیطان «تشریع» است نه «تکوین»، یعنى قلمروى شیطان فعالیت هاى تشریعى و تکلیفى بشر است. شیطان فقط در وجود بشر مىتواند نفوذ کند نه در غیر بشر. قلمروى شیطان در وجود بشر نیز محدود است به نفوذ در اندیشه او نه تن و بدن او.
نفوذ شیطان در اندیشه بشر نیز منحصر است به حد وسوسه کردن و خیال یک امر باطلى را در نظر او زیبا جلوه دادن. قرآن این معانى را با تعبیرهاى «تزیین»، «تسویل»، «وسوسه» و امثال اینها بیان مىکند؛ و اما اینکه چیزى را در نظام جهان بیافریند و یا اینکه تسلّط تکوینى بر بشر داشته باشد، یعنى به شکل یک قدرت قاهره بتواند بر وجود بشر مسلّط شود و بتواند او را بر کار بد اجبار و الزام نماید، از حوزه قدرت شیطان خارج است. تسلّط شیطان بر بشر محدود است به اینکه خود بشر بخواهد دست ارادت به او بدهد. (مجموعه آثار استاد شهید مطهرى، ج1، عدل الهی، ص95)
شک و وسوسه- البته با اختلاف مراتب- از چیزهایى است که احدى از آن خالى نیست و تا وقتى که در مرحله قلب است و به اظهار و زبان (البته نه به صورت سؤال بلکه به صورت تردید و تشکیک) در نیامده، معفوّ است و گناه شمرده نمىشود. (همان، ج6، ص 64)
پس نفس وجود وسوسه و حدیث نفس شیطانی گناه شمرده نمیشود و به همین دلیل وقتی که اصحاب ائمه(ع) به حضور آنها رسیده و از وسوسه شکایت میکردند، ائمه(ع) آنها را بر داشتن وسوسه توبیخ نمیکردند بلکه راهکار عملی برای رفع آن ارائه میدادند. اینگونه احادیث متواتر هستند و ما به ذکر دو نمونه بسنده میکنیم:
1) امام محمد باقر(ع) فرمودند: شخصی نزد پیامبر(ص) آمده و از وسوسه شکایت کرد...پیامبر(ص) به ایشان فرمودند که آیا میگویی: «توکلت على الحی الذی لا یموت، و الحمد لله الذی لم یتخذ صاحبة و لا ولدا، و لم یکن له شریک فی الملک، و لم یکن له ولی من الذل و کبره تکبیرا»؟... مدتی نگذشت که آن شخص باز نزد پیامبر(ص) آمده و عرضه داشت که یارسولالله دیگر وسوسهای ندارم. (عدهای از علماء، الأصول السته عشر، ص346-347)
2) عبد الله بن سنان گوید که شخصی به امام صادق(ع) از کثرت آرزو و وسوسه شکایت کرد و امام(ع) فرمود دست روی سینه بگذار و سپس بگو «بِسْمِ الله وَ بِاللّه وَ مُحَمَّدٍ رَسُولِ اللّه صلی الله علیه و آله وَ لا حَوْلَ وَ لا قُوَّهًْ إِلاّ بِاللّه الْعَلِی الْعَظیمِ، اَللّهُمَّ امْسَحْ عَنّی ما أَحْذَرُ» و سپس دست خود را بر روی شکم گذاشته و همان کلمات را سه بار تکرار کن. خداوند با این عمل وسوسه را از بین میبرد. آن شخص میگفت که در نماز به خاطر وسوسه و تمنی، حضور قلبی نداشتم، دستور العمل امام(ع) را انجام دادم و وسوسهها رفع شد. (بحار الأنوار، ج92، ص138)
علامه مطهری بعد از طرح مباحثی در زمینه وسوسه میفرماید: «مجموعاً دانسته مىشود که وسوسه امرى طبیعى و عادى است، بلکه فرض شیطان در ادیان دلیل بر این است که وسوسه در فکر و هم در عمل خلاف عادت نیست.» (مرتضی مطهری، مجموعه یادداشتهاى استاد مطهرى، ج6، ص72)
چیستی وسوسه
آیتالله مکارم شیرازی در تفسیر آیه «وَ نَعْلَمُ ما تُوَسْوِسُ بِهِ نَفْسُهُ» «و ما به وسوسه نفس آگاه هستیم» (ق ـ 16) آورده:«توسوس از ماده وسوسه به معنى افکار نامطلوبى است که از دل انسان مىگذرد، و اصل آن از کلمه «وسواس» گرفته شده که به معنى صداى زینت آلات و همچنین پیام و صداى مخفى است.
منظور در اینجا این است که وقتى خداوند از خطورات قلبى آنها و وسوسههاى زودگذرى که از فکر آنها مىگذرد آگاه است مسلما از تمام عقائد و اعمال و گفتار آنها با خبر مىباشد، و حساب همه را براى روز حساب نگه مىدارد.» (تفسیر نمونه، ج22، ص 244)
علامه طباطبایی در ذیل آیه شریفه «وَ لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ وَ نَعْلَمُ ما تُوَسْوِسُ بِهِ نَفْسُهُ وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِیدِ» «انسان را آفریدیم و آن چه که نفسش وسوسه میکند آگاهی داریم و ما از رگ گردن به انسان نزدیک تریم» (ق ـ 16) آورده که: راغب مىگوید: «کلمه «وسوسه» به معناى خطور افکار زشت در دل است، و اصل آن از «وسواس» است که به معناى صداى زیور آلات زنان، و نیز به معناى آهسته سخن گفتن است». (المیزان فی تفسیر القرآن، ج 18، ص 518)
راهکارهای درمان وسوسه
در مورد درمان وسوسه گناه میتوان گفت گناه تا زمانی که در مرحله وسوسه است، درمان آن آسانتر است؛ زیرا در این مرحله همان گونه که شیطان با ابزار شهوت، خیال و وهم، انسان را به سمت گناه میخواند و وسوسه میکند، در مقابل، فرشتگان الهی نیز با استفاده از ابزاری مانند فطرت توحیدی و عقل، انسان را به سمت پاکی و طهارت دعوت میکنند. در ذیل برخی از راهکارها آورده میشود:
1- قرائت ادعیه و اذکار
اگر شخص حقیقتاً از ذات متعالی خداوند استمداد کند و به انوار مقدسه پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) متوسل شود، میتواند بر وسوسههای شیطانی پیروز شود. ضمن اینکه خواندن دعاهایی که ائمه(ع) به اصحاب تعلیم دادهاند، در این زمینه مفید است. این دعاها در کتب ادعیه مذکور است؛ شیخ عباس قمی نیز در کتاب مفاتیح الجنان برخی را در عناوینی ذکر نموده است.
در برخی از آیات و احادیث راهکارهایی برای دفع وسوسه و حدیث نفس ذکر شده است. از آنجا که در این احادیث راهکارهای عملی ذکر شده نه مطالب پیچیده علمی، لذا احتیاج به شرح و توضیح نیست. برخی از آنها در ذیل ذکر میشود:
الف) تسبیح و ذکر حضرت عیسى(ع) برای دفع وسوسه ابلیس عبارت بود از:
«سبحانالله ملء سماواته و أرضه، و مداد کلماته، و زنهًْ عرشه، و رضا نفسه» (سفینهًْ البحار، ج1، ص376) منزه است خدای متعال به گستره آسمانها و زمینش و کشش کلماتش و به وزن عرشش و رضای خودش.
ب) پیامبر اکرم(ص) فرمودند: هر کسی این کلمات را در هر روزی ده مرتبه تکرار کند خداوند... او را از شر ابلیس و سپاهیانش حفظ میکند... و آن کلمات عبارت است از: «أعددت لکل هول لا إله إلا الله و لکل هم و غم ما شاء الله و لکل نعمهًْ الحمد لله و لکل رخاء الشکر لله و لکل أعجوبهًْ سبحان الله و لکل ذنب أستغفر الله و لکل مصیبهًْ إنا لله و إنا إلیه راجعون و لکل ضیق حسبی الله و لکل قضاء و قدر توکلت على الله و لکل عدو اعتصمت بالله و لکل طاعة و معصیهًْ لا حول و لا قوهًْ إلا بالله العلی العظیم» (بحار الأنوار، ج84، ص5- 6) مهیا کردم برای هر هراسی «لااله الا الله» را و برای هر اندوه و غمی «ماشاءالله» را و برای هر نعمتی «الحمدلله» و برای هر راحتی «الشکرلله» و برای هر شگفتی «سبحانالله» و برای هر گناهی «استغفرالله» و برای هر مصیبتی «انالله و انا الیه راجعون» را و برای هر تنگی «حسبیالله» و برای هر قضا و قدر «توکلت علیالله» را و برای هر دشمن «اعتصمت بالله» را و برای هر طاعت و معصیت «لاحول و لا قوهًْ الا بالله العلی العظیم» را.
پ) امیرالمؤمنین(ع): زمانی که کسی از شما مورد وسوسه ابلیس قرار گرفت به خداوند پناه برده و گوید «آمنت بالله و برسوله مخلصا له الدین» (الخصال، ج2، ص 624) به خدا و رسولش از روی اخلاص ایمان آوردم.
ت) أمیرالمؤمنین(ع) به کمیل بن زیاد فرمودند: اگر شیطان تو را وسوسه کرد میگویی: «اَعُوذُ بِاللَهِ الْقَوِىِّ مِنَ الشَّیْطانِ الْغَوِىِّ وَ اَعُوذُ بِمُحَمَّدٍ الرَّضِىِ مِنْ شَرِّ ما قُدِّرَ وَ قُضِىَ وَ اَعُوذُ بِاِللهِ النّاسِ مِنْ شَرِّ الْجِنَّهًْ وَ النّاسِ اَجْمَعینَ» (شیخ عباس قمی، سفینهًْ البحار، ج8، ص478-479) پناه میبرم به خدای توانا از شیطان گمراهکننده و پناه میبرم به محمد پسندیده از شر مقدر شده و گذشته بر قلم قدرت و پناه میبرم به خدای مردم از شر تمامی جن و انس.
ث) أبی عبیده حذاء گوید به امام باقر(ع) عرض کردم فدایت شوم اگر آخر شب برخیزم چه ذکری گویم؟ امام(ع) فرمودند: بگو «الحمد لله رب العالمین و اله المرسلین و الحمد لله الذی یحیی الموتى و یبعث من فی القبور» این ذکر پلیدی شیطان و وساوس او را از تو بر میدارد ان شاء الله. (علل الشرائع، ج2، ص365) حمد و سپاس مخصوص پروردگار عالمیان و خدای پیامبران است و نیز حمد و ستایش از آن خداوندی است که مردگان را زنده میسازد و جمله خفتگان در گورها را برای حسابخواهی زنده میکند و برمیانگیزاند.
ج) امام علی(ع) فرمودند: زمانی که شک عارضت شد بگو: «هو الأول و الآخر و الظاهر و الباطن و هو بکل شیء علیم» (سفینة البحار، ج8، ص477) اول و آخر و پیدا و پنهان اوست و او به هر چیز دانا است.
چ) سعید بن یسار گوید: به حضرت صادق(ع) عرض کردم: (من گاهى) اندوهگین شوم (و براى رفع آن از آن حضرت دستورى خواستم) فرمود: بسیار بگو: «الله الله ربى لااشرک به شیئا» خدا خدا پروردگار من است، چیزی را شریک او نسازم. پس هر گاه از وسوسه یا حدیث نفس (خاطرههاى شیطانى) بترسى بگو: «اللهم انى عبدک و ابن عبدک و ابن امتک ناصیتى بیدک عدل فی حکمک، ماض فی قضاؤک، اللهم انى أسألک بکل اسم هو لک أنزلته فی کتابک أو علمته أحدا من خلقک أو استأثرت به فی علم الغیب عندک ان تصلى على محمد و آل محمد و ان تجعل القرآن نور بصرى و ربیع قلبى و جلاء حزنى و ذهاب همى الله الله ربى لااشرک به شیئا» (ملا محسن فیض کاشانى، الوافی ، ج9، ص1622 به نقل از سید هادی میراشرفی، گنجینه داروهای معنوی، ص201) بارخدایا من بنده و بندهزاده توام و مهارم به دست تو است حکم تو درباره من عادلانه است و فرمانت درباره من مجری است. بارخدایا من از تو خواهش میکنم به حق هر نامی که داری و آن را در قرآن فرو فرستادی یا به یکی از آفریدههایت آموختی یا در علم غیب به خود اختصاص دادی که رحمت فرستی بر محمد و آل محمد و قرآن را نور چشم من سازی و بهار دل من و برطرف شدن اندوه و برنده هم من گردانی خدا خدا پروردگار من است چیزی را شریک او نسازم.
ح) امام صادق(ع): همانا حضرت آدم(ع) از حدیث نفس و غم و اندوه به خداوند شکایت کرد و جبرئیل نازل شده و فرمود بگو «لا حول و لا قوهًْ الا بالله» و حضرت آدم(ع) آن را گفته و از غم و اندوه و وسوسه رهایی یافت. (محمد بن على ابن بابویه، الأمالی(للصدوق)، ص543)
خ) امام صادق(ع) فرمودند: شخصی نزد پیامبر(ص) از وسوسهای که داشت و همچنین بدهی و سنگینی نفقه اهل و عیال شکایت کرد و پیامبر(ص) فرمودند که این کلمات را تکرار کن «توکلت على الحی الذی لا یموت و الحمد لله الذی لم یتخذ صاحبهًْ و لا ولدا و لم یکن له شریک فی الملک و لم یکن له ولی من الذل و کبره تکبیرا» (الکافی، ج2، ص555) بر آن زندهای که مرگ در او راه ندارد، توکل میکنم و سپاس خدایی را است که یار و فرزند نمیگیرد، و در سلطنت خود شریک ندارد و ولی و سرپرست نمیخواهد و او را تکبیر گوی و مدتی نگذشته بود که بازگشته و گفت وسوسه سینهام تمام شد و بدهیام پرداخت شد و رزق و روزیم وسعت پیدا کرد.
2- کاستن از هیجان شهوت
در «منهاج البراعه» وارد شده است که: «نیروی شهوت با خوردن و آشامیدن تأمین میشود پس گرسنگی و روزه شهوت را ضعیف کرده و صولت نفس را از بین برده و راه نفوذ شیطان را مسدود میکند.» (میرزا حبیب الله هاشمى خویى، منهاج البراعه فی شرح نهج البلاغه، ج7، ص423)
3- عدم فکر گناه
در روایتی آمده است: «مَنْ کَثُرَ فِکْرُهُ فِی الْمَعَاصِی دَعَتْهُ إِلَیْهَا» «هر که بسیار فکر او در گناهان باشد، گناهان او را به سوى خود بخوانند.» (عبدالواحد بن محمد، تمیمى آمدى، غرر الحکم و درر الکلم، ص623)
4- هدیه دادن
در حدیثی از پیامبر(ص) برای رفع وسوسه به دادن هدیه رهنمون شده است «قال رسولالله (ص): «تهادوا فان الهدیهًْ تذهب و حر الصدر» «به یکدیگر هدیه دهید زیرا که هدیه وسوسههای سینه را دفع میکند.» (محمد بن سلامه قضاعی، شرح فارسى شهاب الأخبار(کلمات قصار پیامبر خاتم (ص)، ص313)
5- روزه گرفتن
ابوبصیر گوید که از امام صادق(ع) از روزه ایام سال سؤال کردم و ایشان فرمودند: «پنجشنبه اول و چهارشنبه وسط و پنجشنبه آخر هر ماه، زیرا که پریشانی قلب و وسوسههای سینه را از بین می برد.» (محمد بن الحسن طوسى، تهذیب الأحکام، ج4، ص303 )
علی قنبریان