موانع ازدواج‏ از نظر آیت الله مظاهری

1- بهانه گیری ها

اولین مانعى که در ازدواج هست و روز به روز هم رو به ازدیاد است بهانه گیری هایى است که از طرف دختر، از طرف پسر و یا پدر و مادر دختر و پسر پیش می آید. گاهى این بهانه گیری ها منجر می شود که دختر سى سال داشته اما ازدواج نکرده باشد. پسر چهل سال داشته اما ازدواج نکرده باشد. وقتى به او می گویند چرا شوهر نکردى؟ چرا زن نگرفتى؟ می گوید همسر خوب پیدا نکردم.
چیزى که باید همه ما به آن توجه داشته باشیم این است که معنى ندارد یک دخترى بتواند شوهر صد در صد مورد پسند خود را پیدا کند، یا مردى بتواند همسر صد در صد مورد پسند خود را پیدا کند. و اگر هفتاد درصد مورد پسند واقع شود این زن بسیار خوبى خواهد بود و آن شوهر بسیار خوبى خواهد بود.
پیغمبر اکرم (صلی الله علیه وآله) بارها روى منبر می فرمود: مردم! وقتى دخترتان به حد ازدواج رسید او را شوهر دهید. زیرا دخترى که به حد شوهر رسیده باشد نظیر میوه اى است به درخت که رسیده باشد. اگر آن میوه رسیده را از درخت نچینى از بین می رود و اگر دختر که به حد رشد و ازدواج رسیده است او را شوهر ندهى از بین می رود.1
بعضى از بهانه گیرها پاى منبر پیغمبر (صلی الله علیه وآله) بلند می شدند و می گفتند یا رسول الله به چه کسى دختر بدهیم؟ می فرمود: به کفو او، به آن کسى که به او بخورد. بهانه گیرى می کردند. می گفتند یا رسول الله کفو کیست؟ پیغمبر (صلی الله علیه وآله) چند مرتبه روى منبر تکرار می کردند:
«المؤمنون بعضُهم اکفاءُ بعض».2
مؤمن کفو مؤمن است. مؤمن کسى است که اخلاقش خوب است، دینش خوب است.
این کفو شماست. اگر آمد به او دختر بدهید. پیغمبر (صلی الله علیه وآله) روى منبر تکرار می کردند، بارها می فرمودند:
 «اذا جاءکم من ترضون خُلقه و دینه فزوّجوه، إن لا تفعلوه تکن فتنة فى الارض و فساد کبیر».3
اگر همسرى پیدا بشود که از نظر اخلاق خوب باشد، از نظر دین خوب باشد دختر به او بدهید.
اگر ازدواج روى دین و اخلاق صورت نگیرد فتنه و فساد در جامعه ى اسلامى پیدا می شود. فتنه و فساد بالاتر از این وضع فعلى که در جامعه ى اسلامى پیدا شده است چیست؟ پیغمبر (صلی الله علیه وآله) می فرمود: ببین اخلاق خوب دارد یا نه؟ دین دارد یا نه؟ من گمان نمی کنم خانمى در جلسه باشد که به دنبال خواستگارى پسرش رفته باشد و به فکر باشد که این دختر حسود است یا نه؟ متکبر است یا نه؟ منیت دارد یا نه؟ دنبال چیزهاى دیگرى است. گمان نمی کنم در همین جلسه ى مقدس کسى باشد که ببیند این پسر دین دارد یا نه؟ اخلاق دارد یا نه؟ و اتفاقاً آن که در روایات می خوانیم و تجربه هم شده است این است که اگر فقط مال و جمال و ظاهر و بالأخره حسب و نسب مطرح باشد به غیر از بدبختى چیزى ندارد.
امام صادق (علیه السلام) فرمود: دخترت را به کسى بده که دین داشته باشد. زیرا اگر دوستش داشته باشد آن محبت موجب خدمت به او می شود و اگر هم دوستش نداشته باشد دینش نمی گذارد به او ظلم کند.
اگر واقعا یک دخترى را هفتاد درصد پسندیدى دیگر بهانه گیرى نکن. حتى استخاره نکن زیرا استخاره جا دارد. معمولًا در امر مهم باید استخاره کرد آن هم در بن بست‏ها. یعنى وقتى که فکر انسان کار نکند، وقتى مشورت مؤثر نباشد، وقتى ابهام و تاریکى در مسأله باشد جاى استخاره است. اما وقتی می بینى پسر آمده و این پسر از نظر اخلاق و دین خوب است و می تواند زن دارى کند دیگر استخاره ندارد. اصلًا استخاره یک معناى دیگرى دارد که از همه ى شما تقاضا دارم آن استخاره اى که اسلام دارد بکنید. و آن این است که اگر کارى می خواهى انجام دهى دو رکعت نماز بخوان و بعد از نماز صد مرتبه بگو خدایا این کار را مبارک فرما. بگو استخیر الله برحمته. بعد وارد عمل شو. این عمل انشاءالله مبارک می شود. اصلًا استخاره در اسلام این است. آن استخاره هایى که روایت صحیح و مستند دارد این است که در کارتان از خدا طلب خیر کنید.

یک قضیه اى از مرحوم کاشف ‏الغطاء رضوان الله علیه نقل می کنند. او یکى از مراجع بزرگ تقلید است و مردى که از نظر علم، از نظر شجاعت، از نظر ریاست دینى مثل ایشان کم آمده است. روزى پس از تدریس فرمودند من یک دخترى دارم که موقع ازدواج اوست. اگر یک آقاى متدین و بااخلاقى باشد به او می دهم. یکى از فضلاى جلسه بلند شد و نشست. مرحوم کاشف ‏الغطاء فرمود: بیا خانه و این طلبه هم آمد. مرحوم کاشف‏ الغطاء او را می شناخت که طلبه فاضل و متدینى است. طلبه اى است که از نظر اخلاق اسلامى متخلق به اخلاق نیکوست، اما هیچ ندارد. مرحوم کاشف ‏الغطاء همان وقت به دختر خود گفتند دختر خانم! شوهرى برایت پیدا کردم. چیزى ندارد اما علم دارد، دین دارد، اخلاق دارد. حاضرى؟ در جواب گفت اختیار من دست تو است. همان وقت عقد را خواندند. یکى از اتاق‏هاى منزل خودشان را حجله کردند و دختر را همان شب براى شوهر دارى مهیا کردند دختر و پسر به حجله رفتند.
همین داماد کاشف ‏الغطاء مرحوم شیخ محمدتقى مسجد شاهى شد. این مرد از نظر علمى به آنجا رسید که حاشیه اى بر کتاب معالم نوشت. با توجه به اینکه سیصد، چهارصد سال قبل نوشته است باز هم یک اصول زنده اى است. از کاشف ‏الغطاء مقدم شد و اولاد او همه مجتهد شدند. اجتهاد از خانه ى اینها بریده نشد. همه شان متدین، متمکن، با قدرت، به اندازه اى در اصفهان قدرت داشتند، احترام داشتند که همه از علماء و حکام آن زمان در مقابلشان متواضع بودند. و بالأخره این عروسى، عروسى شیرینى شد، همان که قرآن می خواهد. به این می گویند یک ازدواج اسلامى. پیغمبر اکرم (صلی الله علیه وآله) روشش همین بود، ائمه طاهرین روششان همین بود، فقهاى بزرگ روششان همین بود.

علامه مجلسى از نظر علمى مقام خیلى بلندى داشت. از نظر قدرت، از نظر تمکن مالى به اندازه اى قوى بود که انصافاً باید بگوئیم صفویه را دربار خودش کرده بود. و اگر مقامى براى علامه مجلسى نباشد جز تحریر کتاب بحارالانوار، کافى است که بگوئیم مثل او نیامده یا کم آمده است.
علامه مجلسى یک دختر دارد که فاضله است، مجتهده است و از نظر جمال در حد بالائى است. از نظر سن بیش از بیست سال ندارد، از نظر حسب و نسب در زمان خودش نمونه است. اما یک نفر طلبه که اتفاقاً کم استعداد هم بوده است علامه مجلسى این دختر فاضل را به این ملا صالح مازندرانى داد که از نظر شهرت، شهرتى نداشت و از نظر مالى چیزى نداشت. اما یک طلبه ى متدینى بود. و علامه مجلسى هم دختر به اخلاقش داد، دختر به دینش داد؛ آن هم نه یک دختر معمولى. پس چرا علامه او را قبول کرد؟ براى اینکه بهانه گیر نبود. می گفت پیغمبر (صلی الله علیه وآله) فرموده است:
«اذا جاءکم من ترضون خُلقه و دینه فزوّجوه و ان لا تفعلوه تکن فتنه فى الارض و فساد کبیر».4

2- تشریفات بیجا

مانع دومى که مهمتر از مانع اول است و مخصوصاً در زمان فعلى عبور از آن مشکل است چیزى است که داماد به خانه عروس می برد. اول یک قرآن بوده، کم کم یک آئینه و شمعدان هم به آن اضافه شده و به آنجا رسیده است که همه می دانید که چه خبر است. اگر این دخترخانم آئینه و شمعدان نداشته باشد چه کسى را باید دید؟ چه می شود اگر یک آئینه معمولى با یک قرآن ببرد؟ چه کمبودى پیدا می شود؟ اگر طلا نبرد چه می شود؟ چه مانعى دارد داماد یک انگشتر معمولى دست عروس کند و عروس هم یک انگشتر عقیق دست داماد کند به جاى اینکه یک حلقه طلا در دست داماد کند و او را به بدبختى بیندازد. زیرا اول بدبختى این است که با این طلا که نماز می خواند نمازش باطل است. اول بدبختى این که این حلقه طلا را سر عقد که به دست او بکند لحظه به لحظه گناه در نامه ى عملش دیده می شود.
چه مانعى دارد که اصلًا انگشتر نباشد یا یک انگشتر عقیق باشد؟ و از آن طرف یک حلقه ى معمولى باشد؟ به خدا قسم به قول مردم نه آسمان به زمین می آید و نه زمین به آسمان می رود. اما با این کارهاى زشت ما، هم آسمان خراب می شود و هم زمین نابود می شود.
پیغمبر (صلی الله علیه وآله) با اصحابش نشسته بودند یک خانم آمد پشت پرده و گفت یا رسول الله من شوهر می خواهم مرا شوهر بده. پیغمبر اکرم (صلی الله علیه وآله) به اصحاب رو کردند و گفتند: چه کسى زن می خواهد؟ یک کسى بلند شد و گفت من. پیغمبر (صلی الله علیه وآله) فرمودند: براى مهریه چه دارى؟ گفت: هیچ. غیر از این پیراهن که پوشیدم هیچ ندارم. حضرت فرمودند قرآن یاد دارى گفت: بله یک سوره ى قرآن بلدم سوره ى واقعه را بلدم. به خانم گفتند حاضرى با این مهریه ازدواج کنى؟ گفت: بله و عقد جارى شد.
خانم! طلا بعد هم پیدا می شود. دنبال این باش که یک دامادى پیدا کنى که دخترت را دوست داشته باشد.
به قول امام صادق (علیه السلام) اگر هم دوستش نداشته باشد، دینش نمی گذارد غصه بخورد. ما خیال می کنیم که محبت به این است که طلاى زیاد براى عروس ببریم. ولى نه. اینها به غیر از گرفتارى چیزى ندارد. محبت را خدا باید بدهد و قرآن می گوید محبت را به اینها می دهیم:
«ان الذین آمنوا و عملوا الصالحات سیجعل لهم الرحمن وُدّاً»5.
می فرماید اگر می خواهى محبت دخترت در دل داماد ریخته شود و اگر تو اى داماد می خواهى محبتت در دل عروس قرار گیرد باید رابطه ى با خدایت محکم باشد.

3- مهریه هاى سنگین

سد سوم که مصیبتى شده است، راجع به مهریه است. یک وقتى آنها که سر و کار با انقلاب و دین و امثال اینها نداشتند می گفتند یک‏ میلیون، دو میلیون، سه میلیون؛ حالا کم کم یک قدرى رنگ انقلابى به خود گرفته می گویند به اسم صد و بیست و چهارهزار پیغمبر، سکه آزادى!! معلوم است این بی چاره زیر بار ازدواج نمی رود.
بعضى اوقات از جمله در قُم یک چیز مزخرف هم اضافه می کنند به نام شیربها، می دانید شیربها یعنى چه؟ یک امر خرافى است. یک امر بدى است. معناى شیربها این است که من این دختر را شیرش دادم لذا باید یک پولى از تو بگیرم. این پول را هم که به مادر نمی دهند؛ پدر می خورد اما به عنوان شیربها. شیربها چیست؟ مگر دختر می فروشى که شیربها می خواهى؟ شیربها یعنى دختر فروختن. بسیارى از فقها می گویند مهریه ها از نظر شرعى اشکال دارد. یعنى یک کسى که هیچ ندارد آیا می تواند یک میلیون به ذمه قبول کند یا نه؟ بسیارى از فقها می گویند این آقا که چیزى ندارد نمی تواند یک میلیون را به ذمه بگیرد.
در روایات می خوانیم از شومى دختر این است که مهریه ى او زیاد باشد. اگر محبت نباشد مهریه چه می تواند بکند! شما که مهریه را زیاد می کنید براى این است که می خواهید پایبندى براى این پسر درست بکنید. خوب این پسر اگر محبت نداشته باشد خداى ناکرده ناسازگار باشد، وقتى می آید توى خانه باد می کند، حرف نمی زند. روز اول، روز دوم، روز دهم این خانه براى دختر تو یک سلول می شود که از هر زندانى بدتر است. کتک نمی زند که بگوئید نامسلمان است؛ فحش نمی دهد که بگوئید نامسلمان است؛ اما با دخترت حرف نمی زند، عبوس می شود. یک سال طول نمی کشد که این دختر خانم می گوید از مهرم که گذشتم. به قول معروف مهرم حلال، جانم آزاد. مهریه که نمی تواند پاى بند شوهر شود.
بله این را هم عرض کنم که موافق بعضى از کارهاى دیگر هم نیستم؛ بدون مهریه هم نمی شود. این هم درست نیست. نه افراط نه تفریط. مهریه یک میلیارد، دو میلیارد افراط است: «لا یُرى الجاهل الا مُفرِطا او مُفرّطا».6
هر دو غلط است. پس چه باید باشد؟ حد وسط، تعادل، شأن دختر، شأن پسر را باید مراعات کرد. ببینیم شأن این دختر خانم، شأن این آقا پسر چه مقدار است؟
بسیارى از دامادها، بسیارى از خانواده هاى داماد و عروس همان شب قباله برون با هم بد می شوند. یعنى ضربه به محبتشان می خورد. خیال می کند خانه می خواهد بفروشد. حالا می خواهد خواستگارى برود، قباله برون برود. چند نفرى از آن طرف و چند نفرى از این طرف می آیند. آنها می گویند آقا چند؟ می گوید: یک میلیارد! می گوید: زیاد است کمش کن! و گاهى بگو و مگو به آنجا می رسد که حرف‏هاى تند می آید جلو، زخم زبان ها می آید جلو، قهر و طرح‏ها می آید جلو و همان وقت به محبت‏ها ضربه می خورد. محبت نظیر شیشه است «شیشه بشکسته را پیوند کردن مشکل است». دیگر این مادر شوهر تا عمر دارد دشمن این عروس است و این مادر زن تا عمر دارد دشمن این داماد است. و واى به آن ازدواجى که در آن اختلاف باشد.

4- ولیمه هاى بی حساب‏

سد چهارم سد «ولیمه» است. ولیمه در اسلام خوب است، اما کى؟ آن ولیمه اى که در اسلام است این است که پیغمبر اکرم (صلی الله علیه وآله) در ازدواج زهرا (سلام الله علیها) ولیمه داد. یک گوسفندى کشتند فقراى مدینه را دعوت کردند. این ولیمه را دادند بعد هم دختر را بردند منزل شوهر. و اما ولیمه هایى که الآن هست این ولیمه ها غیر از دردسر، غیر از مصیبت چیزى ندارد براى پدر عروس. دخترش بیست سال، بیست و پنج سالش است و در خانه مانده، براى اینکه ولیمه نمی تواند بدهد.
این ولیمه ها غلط است این ولیمه ها بدبختى است و به شما بگویم یک ذره ثواب ندارد. ولیمه را می دهند براى اینکه عروسى مبارک باشد. این ولیمه هایى که ما می دهیم، عروسى نه تنها مبارک نمی شود، نامبارک هم می شود.
اگر راستى می خواهى ولیمه بدهى ولیمه این است که به فکر فقرا، به فکر آبرومندها باشى. ولیمه هاى عروسى ما غلط است، باید این خرافه ها برداشته شود. خدا راضى نیست. پیغمبر راضى نیست. ائمه طاهرین (علیهم السلام) راضى نیستند.

5- جهیزیه هاى سنگین‏

خرافه پنجمى که مخصوصاً در ازدواج‏هاى زمان ما هست جهازیه هاست. این جهازیه ها یعنى جهازیه هاى چشم و هم چشمى، یعنى جهازیه هایى که خلاف شرع است، یعنى جهازیه هائى که تجملى و خرافى است. اینها مانع ازدواج است. دختر سى ساله است و نمی تواند ازدواج کند براى اینکه آن جهازیه اى که دختر همسایه برده است نمی تواند بدهد. پدر می بیند دخترش بزرگ است خواستگار هم یکى پس از دیگرى می آید، اما مرتب عذر می آورد، براى این که می بیند اگر بگوید بله نمی تواند جهازیه بدهد.
جهازیه باید باشد اما چه جهازیه اى؟ جهازیه اى که اگر خود می تواند خود بدهد؛ اگر نمی تواند دولت اسلامى باید بدهد و اگر دولت اسلامى نمی دهد بر همه ى مردم واجب است بدهند. چون از ضروریات زندگى است آن جهازیه اى است که پیغمبر به زهرایش داده است.
وقتى بنا شد زهرا (سلام ‏الله علیها) شوهر کند پیغمبر اکرم (صلی الله علیه وآله) دو تا مرد و یک زن براى تهیه جهازیه زهرا (سلام ‏الله علیها) به بازار فرستادند که هفده قلم جنس آوردند و قیمت آن شصت و سه درهم بود. این هفده قلم یک چادر معمولى یک مقنعه، یک پیراهن، یک پوست گوسفند به عنوان فرش، یک دست رختخواب اما پنبه او از لیف خرما، چند تا کاسه ى گلى، یک کوزه گلى، یک قدح گلى به اندازه اى که وقتى پیغمبر اکرم (صلی الله علیه وآله) یک نگاهى به این جهازیه کرد یک گریه ى شوقى کرد. تقاضا دارم همه تان مخصوصاً خانم‏ها یک نگاهى به این جهازیه کنید. بعد فرمود: خدایا مبارک کن این جهازیه اى که غالبش از گل است.
جهازیه باید باشد، اما به اندازه ى ضرورت. چه کنیم با این خرافه هاه با این چشم و هم چشمی ها. معلوم است این خرافه نمی گذارد که دختر به خانه شوهر برود و مانع از ازدواج می شود. من یک تقاضا دارم و آن این است که آقاى متمدن! آقاى متمکن! اگر جهازیه می دهى بده، اما این خرافه را دامن نزن. من نمی گویم چیز به دخترت نده. وقتى که دختر خانه شوهر رفت بدون اینکه کسى بفهمد یک خانه به اسم او کن؛ هستی ات را به او بده. اما می گویم کارى نکن که آن فقیر نتواند بکند و دخترش در خانه بماند. این خرافه است و خلاف شرع است و این مبارک هم نیست. شما خیال می کنید این ازدواج ‏ها، این جهازیه ها مبارک می شود؟ این طور نیست معمولًا این جهازیه ها خیر ندارد.


__________________________
پی نوشت:
(1) وسائل الشیعه جلد 14 صفحه 39
(2) وسائل الشیعه جلد 14 صفحه 49. ترجمه: مؤمنان کفو و هم شأن یکدیگرند.
(3) وسائل الشیعه جلد 14 صفحه 51
(4) بحارالانوارجلد 103 صفحه 373 ترجمه: اگر کسى (به خواستگارى) آمد که دین و اخلاقش مورد رضایت است به او زن دهید که اگر ندهید باعث فتنه و فساد خواهد شد.
(5) سوره مریم آیه 96 ترجمه: همانا آنان که به خدا ایمان اوردند و نیکوکار شدند خداى مهربان آنها را (در نظر دیگران) محبوب گرداند.
(6) نهج ‏البلاغه، حکمت 67 ترجمه: نادان دیده نمی شود مگر آنکه یا تند رو است یا کند رو.


منبع: اخلاق در خانه، برگرفته از بیانات آیت الله حسین مظاهری