ثروت امام خامنه ای؛ فرزندان امام خامنه ای چه کاره اند؛ سیدمصطفی خامنه ای، سیدمجتبی خامنه ای؛ سیدمسعود خامنه ای، سید میثم خامنه ای، سن فرزندان آیت اله خامنه ای؛ وضعیت اقتصادی ایشان و سایر مطالب مرتبط با بیت معظم له را در ادامه مطلب مطالعه فرمائید:
در انتهای متن فایل ویدیویی درج شده است.
بنا به درخواست کاربران در انتهای متن مطالبی در مورد حضور فرزندان رهبری در جبهه های جنگ درج شده است.
سید مصطفی ساکن قم، تحصیل و تدریس علوم حوزوی
همسر سید مصطفی خامنه ای دختر آیت الله خوشوقت می باشد.
وی درباره زندگی حجت الاسلام مصطفی خامنه ای خاطره ای نقل می کند و می گوید: «آقا مصطفی آقازاده بزرگ آقا همان سال اول ازدواجشان که طلبه قم بودند، خانهای اجاره کرده و مستأجر بودند – الان هم مستأجرند ـ ما را یک روز برای ناهار دعوت کردند. ما رفتیم منزل ایشان.
یک سال از ازدواج ایشان نگذشته بود، ماههای اول ازدواج ایشان بود. ما هم یک گلدان معمولی خریدیم و رفتیم که دست خالی نرویم.
من واقعاً تعجب کردم که آیا این خانه، خانه یک تازهداماد است؟! حالا نه خانه فرزند رهبر انقلاب و مقام اول کشور، حتّی خانه یک تازهداماد هم این نیست. یعنی یک خانه تازهداماد، بالاخره یک زرق و برقی دارد؛ تا مدتها این زرق و برق خانه تازهداماد و خانه تازه عروس، هست.
من در خانه اینها، واقعاً همان زرق و برق معمولی یک تازهداماد و یک تازه عروس را ندیدم. بسیار زندگی معمولی، دوتا فرش ماشینی، آن هم نه سه در چهار چون من دقت داشتم به این چیزها. دور و بر خودم را نگاه میکردم.
حواسم بود و تا آنجا که میتوانستم، رصد میکردم اوضاع و احوال خانه را. دو تا فرش شش متری انداخته بودند، دور خانه هم موکت بود و دو سه تا پشتی ابری معمولی، نه مبلمانی، نه زرق و برقی! زندگی ساده و خوبی در آقازادههای ایشان سراغ داریم».
وی می گوید: «آقازادهها در دفتر مسئولیتی ندارند. فقط در نشر آثار همکاری دارند، والاّ هیچ یک از آقازادهها مسئولیتی ندارند. جایی هم مشغول نیستند.
ممحّض در درس و کار طلبگی هستند درس میخوانند و انصافاً هم درسشان خیلی خوب است. خیلی خوب پیشرفت کردهاند. خود آقا مصطفی که الان سطوح عالیه را در قم تدریس میکنند. ایشان مکاسب و کفایه در قم تدریس میکنند.
سید مجتبی، ساکن قم، تدریس درس خارج فقه
همسر سید مجتبی خامنه ای دختر غلامعلی حداد عادل می باشد.
غلامعلی حدادعادل درباره نحوه شکل گرفتن وصلت دخترش با حجت الاسلام سیدمجتبی خامنهای می گوید: «سال ۷۷، خانمی به خانه ما زنگ زده و گفته بود که می خواهیم برای خواستگاری خدمت برسیم. خانم ما گفته بود دختر ما در حال حاضر سال چهارم دبیرستان است و می خواهد ادامه تحصیل دهد.
ایشان دوباره پرسیده بودند اگر امکان دارد ما بیاییم دخترخانم را ببینیم تا بعد. اما خانم ما قبول نکرده بودند. بعد خانم ما از ایشان پرسیده بودند اصلاً شما خودتان را معرفی کنید. و ایشان هم گفته بودند؛ من خانم مقام معظم رهبری هستم.
خانم ما از هول و هراس دوباره سلام علیک کرده بود و گفته بود؛ ما تا حالا به همه پاسخ رد داده ایم. اما شما صبر کنید با آقای دکتر صحبت کنم، بعد شما را خبر می کنم.
بعد از صحبت با من قرار بر این شد که آنها بیایند و دخترمان را در مدرسه ببینند که هم دخترمان متوجه نشود و هم اینکه اگر آنها نپسندیدند، لطمهای به دختر ما نخورد.
طبق هماهنگی قبلی، خانم آقا آمدند و در دفتر مدرسه او را دیدند و رفتند. چند روز گذشت و من برای کاری خدمت آقا رفتم. آقا فرمودند؛ خانم استخاره کرده اند، جوابش خوب نبوده است».
حداد عادل ادامه می دهد: «بعد از چند روز خدمت آقا رفتیم. آقا فرمودند؛ آقای دکتر، داریم خویش و قوم می شویم. گفتم؛ چطور؟ گفتند؛ خانواده آمدند و پسندیدند و در گفت وگو هم به نتیجه کامل رسیده اند، نظر شما چیست؟ گفتم؛ آقا، اختیار ما دست شماست».
او ادامه می دهد: «آقا فرمودند که، شما، دکتر و استاد دانشگاهید و خانم تان هم همین طور. وضع زندگی شما مناسب است، اما زندگی من این طور نیست. اگر بخواهم تمام زندگی ام را بار کنم، غیر از کتاب هایم یک وانت بار می شود. اینجا هم دو اتاق اندرون و یک اتاق بیرونی است که آقایان و مسوولان در آنجا با من دیدار می کنند.
من پول ندارم خانه بخرم. خانه ای اجاره کرده ایم که یک طبقه مصطفی و یک طبقه هم مجتبی زندگی می کنند. شما با دخترت صحبت کن که خیال نکند حالا که عروس رهبر می شود، چیزهایی در ذهنش باشد. ما این طور زندگی می کنیم.
اما شما زندگی نسبتاً خوبی دارید. حالا اگر ایشان بخواهد وارد این زندگی شود، کمی مشکل است. مجتبی معمم هم نیست. می خواهد قم برود و درس بخواند و روحانی شود. همه اینها را به او بگو بداند».
سید محسن، عضو جامعه مدرسین حوزه علمیه قم
در بین فرزندان رهبر معظم انقلاب، حجت الاسلام سیدمسعود خامنهای بیشترین اهتمام را به جمعآوری خاطرات پدر داشته اند و به اداره دفتر حفظ و نشر آثار رهبر معظم انقلاب مشغول است و عمده تصاویر منتشر شده از فرزندان رهبر انقلاب متمرکز بر این فرزند رهبری است که در مقطعی به اشتباه به عنوان تصویر حجت الاسلام سیدمجتبی خامنهای مورد ارجاع قرار میگرفت.
همسر سید مسعود خامنه ای دختر آیت الله خرازی و خواهر صادق خرازی می باشد.
سید میثم، تدریس در حوزه علمیه تهران
حجتالاسلام سید میثم خامنهای نیز فرزند چهارم حضرت آیت الله العظمی خامنه ای، رهبر معظم انقلاب است. او نیز دانش آموخته حوزه علمیه تهران است و سابقه شرکت در درس خارج آیتالله العظمی خامنهای را دارند.
سید میثم نیز مشغول تدریس در حوزه علمیه تهران هستند و با دفتر حفظ و نشر آثار رهبر معظم انقلاب اسلامی همکاری دارند.
همسر سید میثم خامنه ای دختر آقای لولاچیان می باشد.
****
ثروت امام خامنه ای 95 میلیارد دلار !!!
خبرگزاری رویترز روز دوشنبه گزارشی منتشر می کند مبنی بر اینکه «دارایی رهبر انقلاب بالغ بر 95 میلیارد دلار تخمین زده می شود». حال باید پرسید این گزارش چطور به این نتیجه جالب رسیده است؟ ساده است: گزارش نویسان رویترز، با یک حساب سرانگشتی از سرمایه های انقلاب، و سازمانی که به فرمان امام خمینی (ره) تاسیس شد، آنرا ثروت رهبر معظم انقلاب تلقی کرده اند! رویترزی ها دارایی «ستاد اجرایی فرمان حضرت امام» را محاسبه کرده اند و آنرا دارایی رهبر انقلاب بحساب آورده اند. اما شاید بشود این گزارش را جمع حق و باطل دانست؛ قطراتی از حق، درحالیکه محلولی از باطل آنرا در خود حل کرده است! بخشی که متعلق به دارایی های نظام است، درست است. نظام مقدس جمهوری اسلامی، که در سایه ایمان و اعتقاد مردم و به رهبری امام خمینی (ره) شکل گرفته است، آنقدر ثروت مند هست که تحریم های ریز و درشت خارجی هم از پس آن برنیاید. در درون کشور عزیزمان ایران، هرچه بخواهیم ثروت وجود دارد. از منابع نفت و گاز گرفته تا طلا و مس و اورانیوم. از زمین های حاصل خیز گرفته، تا اقلیم چهار فصلی که برای یک کشور ثروت بزرگی محسوب می شود. از طرف دیگر موقعیت جغرافیایی ایران هم در نوع خود یک ثروت بزرگ است. به نحوی که ایران تقریبا شاهراه منطقه محسوب می شود. بگذریم از قدرت سیاسی ایران، که حتی خود آمریکایی ها و همپیمانانشان هم متوجه شده اند که کوچکترین اقدامی در منطقه، بدون در نظر گرفتن قدرت جمهوری اسلامی تقریبا غیر ممکن است. همه اینها ثروت است، و گزارشگران رویترز از خیلی از این موراد غافل مانده اند. آنها می توانستند دریای خزر و خلیج فارس را هم ارزش گزاری کنند و به ثروت رهبر انقلاب اسلامی بیافزایند! حتی همه آنچه زیبایی های گردش گری و توریستی است، یا آثار باستانی هم می توانستند با فرمول غلطی که دارند، جزو ثروت رهبر انقلاب به حساب بیاورند. اما شاید در پشت پرده این غلفت، تیزبینی و مکری نهفته باشد؛ چراکه اگر این ثروت ها را هم در گزارش قید می کردند، بیشتر شبیه یک گزارش طنز می شد تا گزارشی خبری!
ذکر خاطرات برخی از مسئولان:
1. خاطره ای از آیت الله العظمی جوادی آملی:
یک روز مهمان مقام معظم رهبری بودیم که فرزندشان آقا مصطفی هم نشسته بود. وقتی که سفره پهن شد، ایشان به فرزندشان نگاهی کرده و فرمودند: «شما به منزل بروید». من خدمت ایشان عرض کردم که اجازه بفرمایید آقازاده هم باشند که ایشان فرمودند: «این غذا از بیتالمال است، شما هم میهمان بیتالمال هستید اما برای بچهها جایز نیست که بر سر این سفره بنشینند» من در آن لحظه فهمیدم که خداوند چرا این همه عزت به ایشان عطا فرمودهاند. (فارس:8703210909)
2. خاطره ای از حجت الاسلام ناطق نوری:
به خاطر دارم جناب آقای هاشمی رفسنجانی که با آقا آشنایی دیرین دارند و رفیق بودند، تصمیم به خرید قطعه زمینی داشتند و به ایشان نیز پیشنهاد کردند که اجازه بدهید یک تکه زمین هم برای شما بخریم. فرمودند: شما میدانید که من اهل این چیزها نیستم. این روحیه زهد و بیاعتنایی به مال دنیا در ایشان بارز بود. (جام جم آنلاین:100944936073)
3. خاطراتی از حجت الاسلام و المسلمین راشد یزدی:
الف) در یکی از سفرها که پسر آقا با لباس غیر روحانی همراه من بود، به هر کدام از ما یک کارتن چینی هدیه دادند که خانم آقا از آن استفاده نکرده و گفته بود “این ظروف از سطح زندگی ما بالاتر است و نمیتوانیم از آنها استفاده کنیم. (فرارو:۴۹۲۰۲)
ب) یک بار آقا به دیدن خانواده شهید رفته بودند و پدر شهید به ایشان گفت: من از شما میخواهم که پسرهای من را صاحب خانه کنی و میدانم که شما هر کاری را اراده کنید میتوانید انجام دهید. ولی آقا در پاسخ میگویند من 4 پسر دارم که هیچ کدامشان خانه ندارند و نتوانستهام برای آنها کاری کنم. (فرارو:۴۹۲۰۲)
4. جمله ای از حجت الاسلام و المسلمین رشاد:
تا به حال چندین بار قصد کردهام با تلفن همراهم از کف پارهپاره و ترکترک نعلین آقا عکس بگیرم تا مظلومیت و سادهزیستی «سید علی» را به دیگران هم نشان بدهم. (تابناک:۱۲۱۰۱۰)
5. خاطراتی از دکتر حداد عادل:
الف) در سال 60 در اوایل ریاست جمهوری شان، یک شب در خدمتشان بودم و صحبت میکردیم. صحبت طولانی شد و ایشان گفتند: شام پهلوی ما بمان! من تصور کردم مثل بقیه جاها، ایشان زنگی میزنند و میزی در خور رئیس جمهور چیده میشود، لکن دیدم ایشان به منزلشان زنگ زدند و پرسیدند: «خانم! فلانی امشب مهمان ماست، شام چه داریم؟» من نشنیدم خانم چه جواب دادند، ولی حرف ایشان را شنیدم که گفتند: «عیبی ندارد، هرچه هست،بگذارید توی سینی و بفرستید. اگر هم کم است، یک مقدار نان و پنیر هم کنارش بگذارید.» شاید خانمشان فکر میکردند این خلاف احترام مهمان است، ولی ایشان گفتند: «طوری نیست، نگران نباشید.» تلفن که قطع شد و گوشی را زمین گذاشتند، گفتند: «شام به اندازه یک نفر بیشتر نداشتیم و خانم نگران بودند. گفتم اشکالی ندارد.» بعد از 10 دقیقه یک سینی آوردند که در آن غذای معمولی به اندازه یک نفر بود و کنار آن نان و پنیر و مختصری مخلفات دیگر گذاشته بودند. این وضعیت ذرهای برای ایشان مشکل و مهم نبود و خیلی طبیعی و راحت برخورد کردند. من در دلم خدا را شکر میکردم و الآن هم شکر میکنم که یک کسی به دنیا به این شکل نگاه و این طور زندگی میکند. (فارس:8905280017)
ب) خاطرهای از سالهای قبل از انقلاب نقل کنم که خود ایشان در زمان ریاست جمهوری شان برای من تعریف میکردند. ایشان میگفتند من و آقای هاشمی مدتی تحت تعقیب ساواک و در خانهای در خیابان گوته مخفی بودیم. پولی نداشتیم و زندگی خیلی بر ما سخت میگذشت. سر کوچه ما یک مغازه بقالی بود که مایحتاج خود را از او میخریدیم و به قدری به او بدهکار شده بودیم که خجالت میکشیدیم برویم و از او تقاضای نسیه کنیم. (فارس: 8905280017)
6. خاطراتی از حجت الاسلام و المسلیمن احمد مروی:
الف) یا 14 سال قبل یکی از مسئولین که میخواست آپارتمانی به قیمت 20 میلیون تومان در تهران بخرد و نامهای به من داد که به دست رهبری برسانم، نامه را که به آقا دادم نگاهی کردند و گفتند واقعا نمیشود این خانه را ارزانتر بخرد، اصلا چه لزومی دارد منزل 20 میلیون تومانی بگیرد (ا.ط:بیست میلیون آن زمان خیلی بود!!)، بعد به من گفتند “میترسم در حکومت و جامعه ما طبقه جدیدی از مرفهین ایجاد شود که به بیتالمال هم دست اندازی کنند “. (الف:63548)
ب) آیتالله خامنهای به برخی مسئولین تاکید میکردند که هدایایی که از خارجیها میگیرید و گران قیمت است مال بیتالمال است نه مال خودتان؛ برای مثال به یکی از معاونین وزرا یک بنز گران قیمت هدیه داده شده بود که آقا گفته بود اینها در برابر هدایایی است که از بیت المال میبرید پس مال بیتالمال است، هدایایی هم که به خودشان داده میشود را یا به آستان قدس میدهند یا پخش میکنند. یک بار یکی از سران عرب چهار یا پنج عبای گران قیمت به آقا داده بود و آقا عباها را به من داده و گفتند این را ببر قم بفروش از پولش 14 و یا 15 عبا بخر بده به طلاب.
ج) چند سال قبل شب عید فطر دفتر بودیم برای استهلال و کارهای آن، نماز را به امامت ایشان خواندیم بعد از نماز گفتند افطار را برویم منزل ما و ما تعارف کردیم که نه اگرچه تمایل داشتیم که برویم ایشان اصرار کردند که نه بیایید منزل ما، ما هم رفتیم، سر سفره چای بود و نان و پنیر و ظرفی حلوا، ما با این غذاها خودمان را سیر نکردیم که برای غذای اصلی جا داشته باشیم، به اشاره از خادم آقا که پیرمردی است پرسیدیم خبری است گفت نه همین غذاست. وقتی آقا رفتند این خادم گفت خانواده آقا رفتهاند مشهد و برای خانه یک ظرف بزرگ حلوا درست کردهاند افطار همین را هر شب میخوریم، درباره سحری پرسیدیم گفت “هر شب من یک آبگوشتی برای سحر بار میگذارم و سحر با آقا میخوریم”. (الف:63548)
د) درس خارج از ایشان خیلی کار میبرد به انصاف از درسهای بسیار خوب حوزه هم است، یک بار به آقا عرض کردم آقا دوستان رادیو مایلند درس شما را پخش کنند و درس برخی از مراجع قم را هم پخش میکنند، پرسیدند آیا درس همه پخش میشود و این امکان برای همه است، گفتم نه مگر رادیو چهقدر ظرفیت دارد، بعد گفتند پس من هم نمیخواهم پخش شود. (الف:63548)
7. خاطره ای از فرید حداد عادل:
آقا خیلی کتاب دارند، خیلی کتاب به ایشان هدیه میشود و خیلی کتاب هم میخرند و خیلی کتاب هم میخوانند. اما این محیط کاملا ساده است. کف آنجا موکت است. هیچ تجملات خاصی در آن نیست. نه اینکه امکان آن نباشد بلکه رهبری اجازه ورود تجملات به زندگی خودشان را نمیدهند. یک وقت هم به مناسبت تولد پسرم، آقا را دیدم و ایشان در گوش یحیی ما ( محیالدین) اذان گفتند. حاج آقا مجتبی به ایشان گفتند آقا فرید دوست دارند از شما یک چیزی به یادگار داشته باشند. مقام معظم رهبری گفتند یادگاری چه باشد؟ حاج آقا مجتبی چون می دانست من دوست دارم یک انگشتری از آقا بگیرم توصیفاتی کرد. ایشان فرمودند: فهمیدم و انگشترشان را دادند. (تابناک:۱۵۳۸۳۲)
8. خاطره ای از سرلشکر رحیم صفوی:
یک روز که در منزل مقام معظم رهبری در خدمت ایشان بودم بحث ما قدری به طول انجامید و نزدیک مغرب شد. پس از اقامه نماز در محضر ایشان، معظم له رو به من کردند و فرمودند: آقا رحیم! شام را مهمان ما باشید. بنده در عین حال که این را توفیقی می دانستم، خدمتشان عرض کردم: اسباب زحمت می شود. مقام معظم رهبری فرمودند: نه! بمانید هر چه هست با هم می خوریم. وقتی سفره را پهن کردند و شام را آوردند، دیدم غذای ایشان و خانواده شان چیزی جز املت ساده نیست. من نیز بر آن سفره مهمان بودم و مقداری از همان غذای ساده را خوردم. (آوینی دات کام)
9. خاطره ای از مهندس حمید میرزاده:
در زمان ریاست جمهوری، حضرت آیت الله خامنه ای یک چک پنجاه هزار تومانی برای نخست وزیر وقت – مهندس میرحسین موسوی – ارسال می نماید و می فرمایند: این حداکثر پولی است که ممکن است از بیت المال در هزینه های شخصی بنده جابجا شده باشد، کمتر از این است ولی شما این مبلغ را به حساب خزانه دولت واریز کنید تا من مدیون بیت المال نباشم. (آوینی دات کام)
روایتی از حضور دو فرزند رهبر انقلاب در دوران دفاع مقدس
1- مرحوم هاشمی رفسنجانی در کتاب خاطره خود به حضور فرزند ارشد رهبر انقلاب در جبهههای دفاع مقدس و احتمال مفقودالاثر شدن آقا مصطفی اشاره میکند.
فرزندان حضرت آقا در جبهه ها حضور داشتند اگر جستجو کنید مطالب و خاطراتی هم از طرف برخی رزمندگان در اینترنت در این مورد موجود است. برای نمونه مطلب زیر رو درج می کنم.
مرحوم هاشمی رفسنجانی در کتاب خاطره خود به حضور فرزند ارشد رهبر انقلاب در جبهههای دفاع مقدس و احتمال مفقودالاثر شدن آقا مصطفی اشاره میکند.
در عملیات بدر در اسفندماه سال 1363 سید مصطفی خامنهای فرزند رئیسجمهور وقت و رهبر کنونی انقلاب اسلامی شرکت داشتهاند که بهواسطه مفقود شدن ایشان برای مدتی در زمان عملیات، نگرانیهایی بین برخی از مسؤولان نظام ایجادشده بود که بعداً این نگرانیها در 28 اسفند 1363 برطرف میشود و ایشان سالم به منزل بازمیگردد. در خاطرات آقای هاشمی رفسنجانی دراینباره آمده است:
سهشنبه 28 اسفند 1363
«اول وقت خبر دادند که یک موشک دیگر به مناطق نظامی و حساس و استراتژیک بغداد زدهشده. احمد آقا (سید احمد خمینی، فرزند امام) تلفنی گفت خبرگزاریهای خارجی گفتهاند که موشک امروز به مرکز صنعتی و نفتی الدوره در بغداد اصابت کرده است؛ گفت که مصطفی فرزند آقای [آیتالله[خامنهای که در جبهه بوده اطلاعی از ایشان در دست نیست... بالاخره معلوم شد که مصطفی سالم است و به تهران برگشت.»[1]
حضور فرزند ارشد رئیسجمهور در عملیات نظامی بدر بهصورت یک نیروی رزمی عادی و احتمال مفقودالاثر شدن ایشان در آن زمان نشان از آن دارد که رهبران نظام جمهوری اسلامی از جان خود و فرزندانشان برای حفاظت از این نظام و تحکیم اسلام ناب محمدی صلیالله علیه و آله و سلم گذشته بودهاند.
2- سردار اسماعیل کوثری آخرین فرمانده سپاه محمد رسول الله در دوران دفاع مقدس می گوید بعد از مخالفت امام با حضور مقام معظم رهبری در جبهه ها، فرزندان ایشان با اسامی دیگری در جبهه ها حضور پیدا می کردند.
اسماعیل کوثری با اشاره به مخالفت امام با حضور حضرت آیت الله خامنه ای (حفظه الله) در جبهه ها، افزود: ایشان تا قبل از زمانی که بحث ریاست جمهوری شان مطرح شد در جبهه بودند و انرژی مضاعف به رزمندگان می دادند. ولی بعد از آنکه امام از حضور ایشان ممانعت کردند حضورشان کم شد. چون حضرت امام حضور آیت الله خامنه ای را در 5 استان مرزی غرب کشور ممنوع کرده بودند.
وی با بیان اینکه بعد از عملیات کربلای پنج قرار بود ایشان به دو کوهه بیاید، اما این سفر کنسل شد، ادامه داد: ایشان بعدها به ما گفتند «من آماده حضور در جبهه بودم و به آقای هاشمی گفتم که شما یک یا دو هفته تهران باشید تا بنده بروم و بعدا برگردم. آقای هاشمی به حضرت امام گفته بودند که امام فرموده بودند «مگر نگفتیم آقای خامنه ای نباید به جبهه ها برود.»
کوثری تصریح کرد: در عین حال با اینکه خود مقام معظم رهبری نمی توانستند بیایند فرزندانشان درجبهه ها حضور پیدا می کردند، هم آسید مصطفی فرزند بزرگ و هم آسید مجتبی فرزند دومشان از بسیجی های لشکر بودند. البته با نام خانوادگی دیگری در جبهه ها حضور داشتند. به ما هم پیغام داده بودند که این دو نفر اسیر نشوند ولی اگر شهید یا جانباز شدند عیبی ندارد.
نائب رئیس کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس درباره دلیل این درخواست، اضافه کرد: اتفاقا سه سال قبل ما مستقیما از رهبری همین سوال را کردیم که ایشان فرمودند: «اگر اینها شهید می شدند، بنده پدر شهید می شدم، ولی اگر اسیر شوند چون فرزند رئیس جمهور بودند عراق سعی می کرد از ایران برای آزادی آنها امتیاز بگیرد و بنده هم امتیاز بده به کسی نیستم.»
برای خواندن خاطرات شخصیت های مختلف درباره مقام معظم رهبری، کتاب های بسیاری تهیه شده است که می توان به آنها مراجعه کرد، از جمله کتاب «چشمه نور».