پرسش:
امروزه تفاسیر مختلفی وجود دارد: تفسیر قرآن به قرآن، تفسیر روایی، تفسیر علمی، تفسیر ادبی ...؛ وقتی این تفاسیر را مطالعه می کنیم گاهی در تفسیر یک آیه با احتمالات مختلفی روبرو می شویم. در این احتمالات و یا انتخاب هر یک قطعا نظر مفسر دخیل است، آیا چنین تفاسیری تفسیر به رای نیست؟
پاسخ:
این گونه نیست که هر نظردهی مفسر، تفسیر به رأی باشد، زیرا بین تفسیر به رأی و بین اجتهاد و تفسیر عقلی و... تفاوت وجود دارد. تا موقعی که شخص، شرائط مفسر را دارا باشد و بر اساس معیارها و اسلوب تفسیر قرآن، به برداشت از قرآن اقدام نماید، تفسیر به رأی محسوب نمی شود.
بله اگر کسی شرائط مفسر را نداشته و یا بدون رعایت ضوابط و اسلوب تفسیر قرآن، به تفسیر اقدام کند و یا نظر شخصی خود را به قرآن تحمیل کند و تفسیر من درآوردی داشته باشد، تفسیر به رأی محسوب می شود.
در ادامه، مطالبی خدمتتان عرض می شود که می توانند در روشن شدن موضوع، مفید باشند.
مطلب اول؛ ممنوعیت تفسیر به رأی
ما روایات متعددی در ممنوعیت و نهی از تفسیر به رأی داریم، مانند:
«فَقَالَ أَبُو جَعْفَرٍ (علیه السلام) وَیْحَکَ یَا قَتَادَةُ إِنْ کُنْتَ إِنَّمَا فَسَّرْتَ الْقُرْآنَ مِنْ تِلْقَاءِ نَفْسِکَ فَقَدْ هَلَکْتَ وَ أَهْلَکْتَ»؛ امام باقر (علیه السلام) به «قتاده» فرمودند: وای بر تو ای قتاده، اگر قرآن را از طرف خودت تفسیر کرده باشی، هم خودت هلاک شده ای و هم دیگران را به هلاکت انداخته ای.(1)
«مَنْ فَسَّرَ الْقُرْآنَ بِرَأْیِهِ فَقَدِ افْتَرَى عَلَى اللَّهِ الْکَذِبَ»؛ پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) می فرمایند: کسی که قرآن را بر اساس نظر شخصی خودش، تفسیر کند، دروغ و افتراء به خداوند نسبت داده است.(2)
«مَنْ فَسَّرَ الْقُرْآنَ بِرَأْیِهِ فَلْیَتَبَوَّأْ مَقْعَدَهُ مِنَ النَّار»؛ پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) می فرمایند: کسی که قرآن را بر اساس نظر شخصی خودش، تفسیر کند، جایگاهش در آتش است.(3)
مطلب دوم؛ معنا و مفهوم تفسیر به رأی
برخى از دیدگاه هاى مفسران در مفهوم تفسیر به رأى، بدین قرار است:
1. فیض کاشانى(ره) تفسیر به رأى را بر دو معنا قابل حمل مى داند:
الف) این که مفسر، رأى و عقیده خاصى مطابق هواى نفس خود داشته باشد، آن گاه آیه اى را بر آن تطبیق دهد تا براى عقیده خود دلیل بیاورد و بر صحت آن استدلال کند؛ اگرچه آیه قرآن، عقیده، رأى و مذهب او را نمى رساند.
ب) مفسر در آیاتى که داراى الفاظ مبهم، مجمل، عام، اضمار، حذف و... هستند، تنها به ظاهر الفاظ بسنده کرده، بدون این که از جهات ادبى، وجوه آیات و روایات شناختى داشته باشد و تنها به مجرد ظاهر کلام، به تفسیر قرآن مبادرت ورزد.(4)
2. علامه طباطبایى(ره) به دو نکته اساسى در معناى تفسیر به رأى اشاره مى کند:
الف) اضافه رأى به ضمیر «ه» (برأیه) در روایات؛ استقلال، استبداد و خودسرى در رأى را مى فهماند که مفسر بدون استمداد از آیات دیگر قرآن، تنها بر فهم کلام عربى تکیه کند و مستقلا رأى دهد؛
ب) مفسر مانند کلام سایر مردم به تفسیر و فهم آیات قرآن بپردازد؛ در حالى است که کلام خدا با کلام بشر متفاوت است، زیرا قرآن کلامى است که الفاظش در عین این که از یکدیگر جدایند به یکدیگر متصل هم هستند و هر یک بیانگر دیگرى است؛ لذا نباید از قرآن مانند کلام معمولى مردم برداشت کنیم. به عبارت دیگر؛ در ممنوعیت تفسیر به رأی، نهى از روش، طریقه و شیوه برداشت است.(5)
3. علامه معرفت(ره) می گوید آن چه در روایات، مورد مذمت یا منع قرار گرفته، در دو نکته خلاصه مى شود:
اول؛ این که گروهى، آیه اى از قرآن را انتخاب کنند و سپس تلاش کنند تا آیه را بر دیدگاه یا عقیده و مرام و مسلک ویژه خود تطبیق دهند، تا آن عقیده یا مسلک انتخابى خویش را از این رهگذر توجیه کنند یا بر گرایش ها و عقاید مخصوص خودشان سرپوش نهند و آن ها را در قالب تعابیر ویژه اى بر عامه مردم تحمیل نمایند.
چنین اشخاصى ـ در واقع ـ از قرآن، به منظور به نتیجه رساندن اهدافشان پلى ساخته و هیچ گاه در فکر تفسیر قرآن نبوده اند.
دوم؛ تکروى و استبداد به رأى در مقام تفسیر قرآن است؛ یعنی شخص بدون توجه به شیوه اهل فن، در فهم معانى کلام ـ و خصوصا کلام خدا ـ سخن بگوید؛ زیرا براى دستیابى به مقصود کلام پروردگار، ابزار و شیوه هایى وجود دارد که نادیده گرفتن آن ها و تنها بر فهم خود تکیه کردن، مخالف شیوه همه دانشمندان (پیشینیان و معاصران) است.(6)
مطلب سوم؛ مفسر و تفسیر قرآن
علاوه بر سلامت نفس و اعتقاد و باور صحیح، مجموعه علومى که براى مفسر به منزله ابزارند و بدون آن ها کار تفسیر انجام نمى پذیرد، عبارتند از ده علم:
1. لغت؛ 2. اشتقاق؛ 3. نحو؛ 4. قراءات؛ 5. سیره؛ 6. حدیث؛ 7. اصول فقه؛ 8. فقه؛ 9. کلام؛ 10. موهبت.(7)
کسی که شرائط و ویژگی های یک مفسر را دارا و از علوم لازم برخوردار است و بر اساس معیارها و اسلوب تفسیری و با توجه به قرائن مختلف اعم از عقلی و نقلی، حالی و مقالی و نیز با توجه به فضای نزول آیه و سیاق آیات، هم چنین با توجه به سایر آیات قرآن و نیز روایات تفسیری وارد شده از معصومین (علیهم السلام)، از قرآن برداشت و تفسیری می کند؛ این تفسیر به رأی محسوب نمی شود زیرا برداشت او دیگر من درآوردی و از خودش نیست.
از طرفی مفسر، در بسیاری از موارد، برداشت و تفسیرش را به صورت احتمالی بیان می کند، لذا این دیگر تحمیل نظر شخصی بر قرآن نیست.
از این رو وقتی برداشت و تفسیر مفسر، از پشتوانه معتبر و صحیحی برخوردار باشد، دیگر آن برداشت و تفسیر، تفسیر به رأی و خارج از اسلوب تفسیری و ضوابط برداشت از قرآن، نیست و ممنوعیتی ندارد.
بنابر این؛
برداشت و تفسیر قرآن اعم از تفسیر اجتهادی، عقلی، ادبی، عرفانی و... وقتی با رعایت شرائط و ضوابط تفسیری باشد، صحیح و جایز است و دیگر تفسیر به رأی و ممنوع محسوب نمی شود.
چند نکته:
1. تفسیر به رأى، گاهى مربوط به شخص مفسر است که شرایط لازم را ندارد و گاهى مربوط به روش غلط اوست که بدون مراجعه به قراین عقلى و نقلى، تفسیر قرآن مىکند و یا این که نظر خود را بر قرآن تحمیل مىکند.
2. اجتهاد در تفسیر اگر بدون مراجعه به قراین عقلى و نقلى باشد، نوعى از تفسیر به رأى است؛ ولى اجتهاد و استنباطی که پس از مراجعه به قراین است دیگر تفسیر به رأى نیست.
3. تفسیر به رأى، غیر از تفسیر عقلى است، چون در تفسیر عقلى از قراین عقلى براى تفسیر قرآن استفاده مى کنیم، ولى در تفسیر به رأى، این گونه نیست.
بنابر این:
تفسیر به رأى، عبارت است از برداشتى که خارج از ضوابط و فنون زبان قرآن باشد و به نوعی، من درآوردى و از پیش خود است.
به بیان دیگر؛ شخص بدون مراجعه به قراین عقلى و نقلى به تفسیر قرآن بپردازد و یا نظر شخصى خود را بر قرآن تحمیل کند یا این که شخصى که شرایط لازم یک مفسر را ندارد، به تفسیر قرآن بپردازد.
در حالی که مفسر اگر بر حسب قراین حالیه، مقالیه و بر اساس دلالت الفاظ و اصول عقلى، به تفسیر قرآن و رفع ابهام آن بپردازد، آن مطلب، تفسیر به رأى به حساب نمى آید.
پی نوشت ها:
1. کلینی، الکافی، محقق/مصحح: غفاری و آخوندی، انتشارات دارالکتب اسلامیه ـ تهران، 1407ق، چاپ چهارم، ج 8، ص 311، ح 485.
2. ابن بابویه (صدوق)، کمال الدین و تمام النعمة، انتشارات اسلامیه، ج 1، ص 257؛ شیخ حر عاملى، محمد بن حسن، وسائل الشیعة، محقق و ناشر: مؤسسة آل البیت علیهم السلام ـ قم، 1409 ق، چاپ اول، ج 27، ص 190، ح 37.
3. ابن أبی جمهور، عوالی اللئالی العزیزیة فی الأحادیث الدینیة، محقق/مصحح: عراقى، ناشر: دار سید الشهداء للنشر ـ قم، 1405 ق، چاپ اول، ج 4، ص 104، ح 154.
4. فیض کاشانى، تفسیر الصافی، مقدمه و تصحیح: اعلمى، ناشر: مکتبة الصدر- تهران، 1415 ه. ق، چاپ دوم، ج 1، ص 36 و 37.
5. ر.ک: طباطبایی، محمد حسین، تفسیر المیزان، ترجمه موسوی همدانی، انتشارات: جامعه مدرسین، دفتر انتشارات اسلامی ـ قم، ج 3، ص 117 و 118.
6. معرفت، محمد هادی، تفسیر و مفسران، ناشر: مؤسسه فرهنگى التمهید ـ قم، 1379ش، چاپ اوّل، ج 1، ص 72.
7. همان، ج 1، ص 56 – 58.