سلام علیکم.
چرا پیامبر اکرم (ص) و حضرت علی (ع) و امام حسن تا امام سجاد (ع) خمس را جمع نمی کردند؟
با سلام و تشکر از ارتباط شما با مرکز ملی پاسخگویی به سؤالات دینی و آرزوی توفیق روزافزون.
در ابتدا لازم است یادآوری کنیم که خمس، یک دستور اسلامی است که حکم آن، در آیۀ 41 سورۀ انفال بیان شده است. از این رو، هرچند در مذاهب فقهی در بارۀ جزئیات آن اختلاف است، در اصل آن هیچ تردیدی نیست. امّا در پاسخ به سؤال شما، به بیان چند مطلب بسنده میکنیم:
1 ـ بر خلاف ذهنیتی که شما دارید، قانون خمس در زمان رسول خدا (ص) اجرا میشده است. تنها چیزی که برخی ادّعا کردهاند، این است که ایشان فقط خمس غنایم جنگی را مطالبه میکرده و نه مطلق غنایم را تا شامل مازاد درآمد و طلا و نقره و معدن و… نیز بشود. این ادّعا، با واقعیات تاریخی و مدارک روایی در کتابهای شیعه و سنّی سازگار نیست. به استناد روایاتی که در منابع معتبر اهل سنت نیز آمده، آن حضرت نه قط خمس غنایم جنگی را جدا میکرده، که برای موارد دیگری مانند معدن و دفینه (گنج) نیز خمس قرار داد(1) و در عهدنامهها و دستورهایی که برای قبایل مختلف مینوشت، بر لزوم پرداخت خمس نیز تأکید میفرمود.(2) و حتی بنا بر دیدگاه درست، مأموریت امام علی (ع) در واپسین سفرش به یمن نیز دریافت خمس بوده است.(3) در حالیکه مردم آنجا پیش از این مسلمان شده بودند، پس سخن کسانی که خمس را مختص به غنایم جنگی میشمارند، با سنّت رسول خدا (ص) سازگار نیست.
2 ـ متأسفانه بعد از رحلت رسول خدا (ص)، عمل به سیرۀ ایشان در بارۀ خمس، از دو جهت دچار آسیب شد: هم از جهت متعلق خمس و اینکه از چه مواردی باید خمس گرفته شود، و هم از جهت مصرف آن و اینکه به چه افراد یا گروههایی باید پرداخت شود.(4)
3 ـ امیر مؤمنان (ع) از همان آغاز خلافت، با یک سلسله دشواریها و موانع رو بهرو بود که برخی از آنها تا پایان عمر آن حضرت ادامه داشت. این دشواریها هم در صحنۀ سیاسی و نظامی و اجتماعی بود و هم در عرصۀ فرهنگ و دینمداری؛ امّا همۀ اینها بی گمان، در سیاست نادرست خلفای پیشین ریشه داشت.(5) این موانع، به علاوۀ درگیر شدن آن حضرت با سه جنگ مهمّ داخلی (جمل، صفین و نهروان) باعث شد که آن حضرت عملاً نتواند بسیاری از اصلاحات مورد نظر خود را انجام دهد. قداست یافتن سنت شیخین در میان عموم مسلمانان نیز مانع بزرگی بود.(6) که باعث شد برخی از انحرافات گذشته، عملی مانند نماز تراویح نیز (که از دوران خلیفۀ دوم آغاز شده بود و از نگاه امیرالمؤمنین بدعت بود)، در دوران خلافت ایشان نیز همچنان رواج داشته باشد.(7)
4 ـ مسئلۀ خمس نیز از مواردی بود که امام علی (ع) نتوانست سنت رسول خدا را در بارۀ آن، احیا کند. طبق روایتی از امام باقر (ع)، امیر المؤمنین (ع) به این دلیل نتوانست این روال را تغییر دهد که نمیخواست متّهم به تخلّف از سنت شیخین (ابوبکر و عمر) گردد.(8)
5 ـ این روال در دوران امام حسن (ع) نیز ادامه داشت و به ویژه بعد از ماجرای صلح با معاویه، اهل بیت دیگر قدرت اجتماعی لازم را برای اجرای احکامی مانند خمس نداشتند و اگر میخواستند که حکم صحیح چنین مسائلی را بیان کنند، زمینهای برای این کار وجود نداشت. امّا در دروههای بعد، هرچند ائمه همچنان در رأس هرم قدرت و دست اندر کار حکومت نبودند، ولی اقتدار بالایی به دست آورده بودند و تطورات تاریخی در گفتمان امامت، باعث شده بود که زمینه و ظرفیت لازم برای اجرای احکامی مانند خمس فراهم گردد. مطرح شدن احکام و گزاره هایی چون وجوب پرداخت خمس، حرمت تحاکم نزد حاکمان جور ( یعنی لزوم پرهیز از بردن داوری نزد آنان، حتی در مسائل جزئی زندگی)، نصب وکیل و پیدایش شبکۀ منظّمی برای ارتباطات فکری و مالی میان امام و پیروان آنان، همگی حاکی از اقتدار فراوانی است که امامانِ متأخّر داشته اند.(9)
خلاصه اینکه: خمس به عنوان یک دستور دینی، در زمان رسول خدا (ص) مطرح بود و به آن عمل میشد؛ ولی در دوران خلفا دچار انحرافاتی شد که امام علی(ع) و امامان بعدی نیز نتوانستند آن را به مجرای اصلیاش بازگردانند؛ تا اینکه در دروۀ امامان بعدی (از زمان امام صادق و امام کاظم علیهما السلام) به تدریج زمینه برای اعلام و اجرای آن فراهم گشت.
پینوشتها:
1. برای نمونه، در صحیح مسلم (کتاب الحدود، ج 5، ص 127) حدیثی از ابوهریره روایت شده است که رسول خدا (ص) فرموده: «رکاز خمس دارد» و رکاز به معنای معدن طلا و نقره است. نیز: روایت شعبی از جابر بن عبدالله در مسند احمد، ج3، ص 335 و 336.
2. مانند عهدنامۀ آن حضرت برای دو قبیلۀ سعد هذیم و جذام. (ابن سعد، الطبقات الکبری، ج1، ص270). در هیچ یک از این گونه موارد، منظور خمس غنایم جنگی نیست؛ زیرا آنان اجازۀ جنگ با دیگران را نداشتند. برخی از آنان نیز اساساً در موقعیت جنگیدن نبودند تا پیامبر از آنان توقع داشته باشد خمس غنیمت جنگی را به آن حضرت بدهند. اگر هم در جنگی شرکت میکردند، تصمیمگیری در بارۀ غنایم جنگی با آنان نبود؛ بلکه با خود رسول خدا و یا فرماندهان منصوب ایشان بود.
3. علامه سید مرتضی عسکری، بازشناسی دو مکتب (ترجمۀ کتاب معالم المدرستین)، ج2، ص253.
4. ر.ک: علامه سید مرتضی عسکری، همان، ص 155 ـ 266 (به ویژه ص 162 که فشردۀ این مطلب را آورده است).
5. مهدی پیشوایی، تاریخ اسلام (جلد دوم؛ از سقیفه تا کربلا)، ص 236.
6. دربارۀ جایگاه سنّت شیخین و تأکید تودۀ مردم بر آن، ر.ک: رسول جعفریان، تاریخ سیاسی اسلام، ج 2 (سیرۀ خلفا)، 240 ـ 243 و نیز 245 ـ 247.
7. مجلسی، بحار الأنوار، ج 31، ص 8. نیز نک: ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغة، ج 12، ص 283، به نقل از سیدمرتضی ،همراه با پاسخ به حرمت چنین بدعتی.
8. ابوعبید، الاموال، ص 332؛ جصاص، احکام القرآن، ج3 ، ص63 (نقل در: بازشناسی دو مکتب، ج2، ص 229 و 230). امیرالمؤمنین (ع) خود نیز در خطبهای، به صراحت، خمس را از مواردی شمرده که به دلیل وقوع انحراف در بارۀ آن، نتوانسته آن گونه که باید به آن جامۀ عمل بپوشد. برای اطلاعات بیشتر در این باره، به لینک زیر بنگرید:
http://www.soalcity.ir/node/2022
- مرتضی بهرامی خشنودی، «تطور تاریخی گفتمان امامت تا نیمۀ سدۀ سوم هجری»، پایاننامۀ کارشناسی ارشد تاریخ تشیع، دانشگاه امام صادق (ع)، 1386، ص 151.